خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

نومزدی

ترم یک بود که صحرا رو شوورش دادیم رفت! همین ترم قبلی رفت خونه ی خودش. صحرا کوچولو نی نی گوگولی زود رفتی عزیـــــــــزم. دلمون برات تنگ شده ...

ترم دوم هم ممول. و قراره 16 خرداد امسال دخترم بره خونه خودش. جشن تو رامسره و نوابغ همه در آرزوی رفتن(خطاب به بلی و صحرا: اگه رفتیم همگی دست به دست هم، من و برکه وسطیم بعد شما دو تا کنار ما وایستین!)

امشب نامزدی بلادوناست. این یکی رو هم شوور دادیم رفت. الهــــــــــــــــی که خوشبخت شه به حق ۱۲۴ هزار تن

عروسی صحرا افتاد اوج امتحانا، عروسی ممول هم که اوج دفاع همه!

حالا ببینیم بلادونا چطور میشه. گفته باید باشین. منم که آرزومه این نوابغو در لباس زیبای عروس ببینمشون و روی ماه شونو ببوسم. 

امشب دو غنچه ی جوون کنار هم نشستن فرشته ها عقد اونارو تو آسمونا بستن...اسفند دونه دونه بریزید عاشقونه امشب عروسیشونه میرن به آشیونه

بلی میدونم و میدونی که شادوماد یه عاااااشق رسیده به مراده!  

ازین جهت این شعر تو این شب قشنگ با عــــــــــــشق فراوان تقدیم به تو و البته شادوماد: 

(آیکون طراوت در حال بشکن زدن و خوندن این شعرها) 

عروس باید ببوسه شادومادو 

این عاشق رسیده به مرادو

همه بگین عروس چه ماهه یالا

مبارکه عروسیتون ایشالله 

 

و: 

گل به سر عروس یالا دومادو ببوس یالا...دوماد تورو بوسیده غنچه ی لبتو چیده واسه کفتر قلبت امشب دونه پاشیده...  

+ بدو بدو بگو حاضر باشن گل بریزن و نقل بپاشن دعا کنن این دوتا گل همیشه ی عمر با هم باشن ....دومادو نگو یه پارچه گل ِ؛ اسفند دود کنین چش نخوره...بدو بدو بگو عروس و دوماد دارن میان کوچه به کوچه طبق کشون... 

+ جینگ جینگ ساز میاد از بالای شیراز میاد ...یار مبارک بادا ایشالا مبارک بادا...کی به حجله کی به حجله شازده دوماد با زنش کی بگرده دور حجله خواهر کوجیکترش...خیر ببینی ننه عروس این گل از خونت درآد....مرحبا به شازده دوماد با عروس آوردنش...من منم خواهر عروس منم جای من بالا بگیرید اصل کاریش هم منم :دی 

+ حالا حالا حالا حالا همه دستا به بالا به این عروس و دوماد بگید هزار ماشالا...به لبخند عروس گل نشسته خدا روی سرش ستاره بسته... 

+ شب جشن و شادیو شوره ...شب رقص و بازی نوره توی دستا دستمال رنگی...مهمونیه روبوسیه آره امشب شب عروسیه
+  امشبو تو عمرت نبر از یاد اهای آآآآقای داماد...عچب عروسی رو خدا بهت داد اهای آآآآقای داماد.کوچیکو بزرگ می زنه فریاد عچب وصلت فرخنده ای پا داماد...عروس خانوم نبرده باشی از یاد که صد بوسه بدهکاری به داماد 

 

و این هارو آقای دوماد فرستادن که از طرف ایشون هم بزارم تو این پست:

+ می دونم که سرت خیلی شلوغه(همون درس و دانشگاه معروف بلی) ولی توی نگات یه حس خوبه خوشا به شانس عاشقونه ی من؛ بنازم عشقتو که بی غروبه... یه وقت نگی زیاده انتظارم...من آسون که به دستت نیاوردم واسه داشتن تو یه عمری مردم(راست میگه ها بلی!) 

+ امشب تموم عاشقا با ما می خونن یک صدا می گن تویی عاشقترین عروس دنیاااا... یه چفت چشم سیاهو یه حلقه ی طلایی...آره من مست مستم با این عهدی که بستم... 

+ عروس گلم..عزیز دلم ...یار خوشگلم...تورو که دارم...ببین چه شادم دل به تو دادم عشق تو هرگز نمیره یادم...وااای ...وای...  

                                                            


یکسره داره بارون میاد!

یکسره داره بارون میاد که!  

 

(نظر یادتون نره)

منم چشم خوردم! از خیلی وقت پیشا D:

هر وقت یه چیزیو قراره پیدا کنم، همیشه اخرین چیزی که میرم سراغش اونیه که دنبالشم! 

مثلا امروز که تو ماشین نشسته بودم و متوجه شدم یکی از درا بازه، از در راننده شروع کردم و یکی یکی امتحان کردم و در نهایت اخرین دری که دورترین در هم بود، اونی بود که باز بود 

حالا اینجا که خوبه چون شانس برنده شدنم تو انتخاب 25% بود و من به کلِِ اون 75% باخت رسیدم! 

معمولا شانس برنده شدن 50% هست و من اولین انتخابم اون اشتباهست 

مثلا وقتی یه sms برام میرسه و میخوام فوروارد کنم، یا بخوام جواب sms بدم، تو گوشی دو تا آیکون هست که یکی یه فلش از وسط نامه به سمت بیرون، یکی هم فلشش از لبه به سمت داخل نامه! حالا من همیشه اونیو انتخاب میکنم که اشتباهه جالبه که بعد از سه سال کار کردن با این گوشی کوفتی، حتی یه بار هم یادم نیست درست اون گزینه رو انتخاب کرده باشم! 

چرا اینطوریه اخه؟ فکر کنم جادو شدم! 

شایدم از بس لباسای رنگاورنگ پوشیدم و رفتم بیرون چشمم زدن 

ولی در کل عحصابم خورده ه ه ه

خاطرات مادرجونی

سلام دخترای خوشگل و پسرای عسل. حال و احوالتون بهاریه دیگه حتما، آره؟ 

دیدم موضوع پوضوع برا پست جدید موجودی نداریم، گفتم دوباره یَک خاطرَه در کنم از مادرجونم 

مادرجون و بابایی من خیلی سال عمرشونه. مثلا همون 80 تا 90 میشه دیگه!! ولی خداروشکر سرپایند هردوشون. فقط مادرجون خیلی سخت شنوا شده و بابایی خیلی سخت بینا 

چند وقت پیش مادرجون باز مریض شده بود و افتاده بود گوشه خونه. با مامان رفتیم خونشون. دیدیم بابایی بنده خدا نشسته رو کاناپه و های های گریه میکنه!! 

:چـــــــــــــــــــــــــی شده بابایی؟ 

: مگه نمیبینین مادرتون چی شده؟! 

من:  مامان:  خب مقتضی سنشه بابا! هر چند وقت یه بار مریض میشه جون ناپرهیزی میکنه تو خوردنش! 

بابایی: نــــــــــــــه!نــــــــــــع! اصلا و ابدا!! اینو چشم زدن!! هی بهش میگم اینقدر لباسای رنگاورنگ نپوش، به خودت نرس، نرو تو خیابون و روضه و این جاها، مردم چشمت میزنن آخر، هی گوش نکرد! اینم حالشه! 

حالا من:  

مامان: 

بابایی:  

چشم شور:  

صحرای احساساتی

اصلا از اول از همون بچگی خیلی احساساتی بودم. یادمه از کلاس سوم دبستان دفتر خاطرات داشتم و از ده دوازده سالگی برا خودم شعر می گفتم! میگین خب که چی؟ 

امروز از فرط بیکاری نشسته بودم پای روم به دیوار و شونصد تا کانال رو زیر و رو می کردم که یهو از یه آهنگی خوشم اومد. 

یه کلیپ بود از یه خواننده ترک به اسم اسماعیل یکا. جریان از این قرار بود که پسره هویجوری الکی با دختره بهم می زنه و تحویلش نمی گیره و کلی عذاب وجدانم داره که داره بی دلیل اینکارو میکنه. شب وقتی میخوابه خواب می بینه که دختره داره در حالی که گریه میکنه توخیابون می دوه و یهو تصادف میکنه و میمیره. با ترس از خواب بیدار میشه و میره سراغ لپ تاپشو خلاصه نفهمیدم چجوری متوجه میشه که دختره دوست جدید پیدا کرده. خلاصه خستتون نکنم بعد یه صحنه ای نشون میده که دختره می بینه که پسر دومیه هم بهش خیانت میکنه و دقیقا شکل خواب اون پسره گریه میکنه و می دوه.پسر اولیه هم داره می دوه که به دختره برسه که خودش تصادف میکنه و می میره!  

میدونم به بدترین شکل ممکن ماجرا رو تعریف کردم و الان با خودتون میگین که چه کلیپ مسخره ای! ولی این کلیپ و بیشتر آهنگ زیبای اون که دست و پا شکسته برا خودم ترجمش کردم باعث شد بشینم و چند دقیقه ای گریه کنم... 

پیام اخلاقی این ترانه اینه که تا هستیم قدر همو بدونیم و اینکه فک نکنیم همیشه فرصت برای جبران هست چون معلوم نیس چقدر عمر میکنیم... 

بلافاصله رفتم سراغ اینترنتو این آهنگو دانلود کردم. اسم ترانه aramani bekledim هستش به معنی منتظر تماست بودم. حجم کلیپش زیاد بود فایل صوتیشو گذاشتم برا دانلود.مطمئنم ترک زبانها خیلی از شنیدنش لذت بردن. من عاشق زبان ترکی ام.کاش میتونستم کامل ترجمش کنم 

 

 

دشت و دمن

جای همگی خالی، امروز رفتیم 9ام به در! خیلی خوب بود. 

رفتیم کوه، وسطی بازی و استپ هوایی(نمیدونم بلدی یا نه!) بازی کردیم و کلی خوش گذرونی دیگه! جمعمون میشیم 19 بچه ی قد و نیم قد! از 10، 12 ساله تا 28 ساله 

 12 به در و 13 به در هم دور همیم ایشالله. 

حالا این که چرا اینجا اعلام کردم، یه دلیل مهم داره! اونم اینه که

ادامه مطلب ...

قدیم ندیما

قدیما که سیستم دایال اپ بود، اگه از یه جا مثلا 10 تا کارت دایال آپ داشتی یک کارت رایگان میگرفتی! حالا هر کارتش چند تومن بوود؟ به ازای 10 ساعت 2000 تومن! 

یادش بخیر چقدر اذیت میشدیم! 

 

الان تو این عکس 40 هزار تومن پول خوابیده(بعلاوه ی یه فلاپی که از نسلش هنوز تو خونمون یه شونصدتایی باقیمونده)  

 قدیما قشنگ تر نبود؟! 

خب باوشه، حالا شاید پدرمون در میومد و زیاد قشنگ نبوده، ولی قدر همه چیو بیشتر میدونستیم. قدر همه چی. اینو که قبول داری دیگه؟ ها؟

خوش بحالم های پارسال

شه ژالب! عید امسال به من حالو هوای عیدو نداد! یعنی زیاد نداد. 

ولی خوش بود. شاد و دلچسب 

قبل از عید دوباره مث پارسال هفت سین انداختیم تو گروه، کلی عکس گرفتیم(به قول آقای عین، اونقدری که تو این دو سال عکس گرفتم تو عمرم ازم عکس نگرفتن!)، دفاع هم کلاسیم بود، استاد ههمونو ناهار دعوت کرد رستوران، شب آخر با بچه ها رفتیم پارک، رفتیم آشخونه، هم اتاقیم عروس شد و خبرش شادم کرد، دوستم دکتری قبول شد، و اگه همینطور برگردم به عقب، یعنی به سمت اولای سال 91 برگردم باید به خودم یاداوری کنم که سال بالایی هام تقریبا همگی رفتن دکتری، کنگره های مختلفی شرکت کردیم و به شهرای مختلفی سفر کردم، بابام زنبور دار نمونه شد، داداشم خیلی بزرگ تر شده و تقریبا یه مرد کامل و مهربون، خودم خیلی خوش گذروندم، با هم اتاقیا به نیشابور سفر کردیم، و... کلا سال جالبی بود و خداوند رو هزار بار سپاس که به شیرینی هم تموم شد

 

پایان امسالتون هم سبز سبز سبز، عزیزان 

 

عید امسال اتاقمون تو گروه: 

 

قارچ سال نو

سلااااام دوستان  

میبینم که هیججججکی وخخت نکرده بیاد یه سر سال نو رو تبریک بگه و بره! 

پس کجااان این دوستان نابغه؟ 

منم اومده بودم بگم امروز بعد تحویل سال رفتیم یه جایی دور و بر شهرمون به اسم بخش هفت. بخش هفت تقریبا 20 کیلومتر اونورتر از شهرمونه! یه دشت سرسبز که وقتی بارون میاد فرداش پر از قارچ میشه. امروزم ملت اومده بودن و همه سر به زیر قدم بر میداشتن! میدونین چرا؟برا اینکه دنبال قارچ می گشتن! 

منم بار اولم بود که به جمع مردم در جستجوی قارچ پیوستم و در نهایت تونستم 2تا قارچ پیدا کنم 

خیلی حال داد جاتون خالی... 

راستی سال نو مبارک حسسسابی خوش بذگرونین دوستای گلم