سلام
منم اومدم.
راستش تا الان داشتم خیر سرم مسیر عبور عصب رادیال در ساعد می خوندم رسیده بودم به شاخه ی عمقیش که این لپ تاپ که از صبح رو مبل ولو شده بود منو کشید سمت خودش که بیام اینجا.
ولی خداییش ساعت ۲ نصفه شب عجب سکوتی تو خوابگاه حاکمهمگه این که نصفه شب بتونی آرامش رو بین این نابغه ها تجربه کنی.آخه میدونی ..تک تکشون هنرمندین واسه خودشون.در آینده ی نزدیک گوشه ای از این هنر رو خواهید دید
عنشاالله خواهیم دید هنر را
خوابگاه پسرا رو ببین این موقع تازه مهمونا میرسن
صحرا:حتی تو خوابگاه پسرا هم دیگه شب امتحان مطمئنا مهمونی نیست
میدونی؟
این لحظه یه لحظه ایدهاله برا خیلی کارا،
یکیش اینکه بری از قیافههایی که در اوج خوابن عکس بگیری، بعدن نشونشون بدی بخندی، تصور کن!
دوم اینکه درس بوخونی، البته خیلی منطقی نیست که دانشجو درس بوخونه، ولی لذتی که تو اون موقع درس خوندن هست، تو هیش موقعی نیست!
سوم اینکه یه کتاب رمانگونه و البته نه یه رمان برداری بوخونی، مثلن چنین گفت زرتشت نیچه یا دنیای سوفی گردر یا جبرخطی هافمن؛
چهارم اینکه یه لیوان قهوه (حداقل دیگه چایی که تو خوابگاه گیر میاد!) بگیری دستت و در حالی که روی مبل دراز کشیدی و لپتاپ روی پاته و فنجون قهوه تو دستت، وبگردی کنی.
چهارم اینکه بخوابی (:
خیلی ممنون من از بین این ۴ گزینه به سرعت گزینه ی چهارمو select نمودم