-
برف شادی
یکشنبه 8 بهمنماه سال 1396 09:18
بعد از گذشت ماه هااز فصل سرما، بالاخره امروز برف بارید هورااااا اونم یه برف جانانه امروز که خودمو با هزار و یک دردسر ساعت 8:30 رسوندم پژوهشکده، دوستم زنگ زد و گفت که اخبار اعلام کرده شروع به کار مراکز دولتی از ساعت 10 هست!! اینقداول از دست خودم و بعدش از دست دوستم حرص خوردم که دوست داشتم باهاش قهر کنم بگم اصلن ظهر هم...
-
نقطه ی عطف
سهشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1396 09:46
از یه طرف، احساس میکنم نقطه عطف آدم های مختلف با هم فرق میکنه، از یه طرف دیگه میبینم که نه، همه مون یه سری نقاط عطف مشترک داریم و اینطوری نیس که هر کی با شرایط خودش یه نقطه ی خاص خودشو داشته باشه!! ینی اثر انگشت نیس که به تعداد آدم ها باشه!! رسوندم منظورو یا نه بدتر همه با هم گیج شدیم رفت؟! مثلا قبولی در کنکور یه نقطه...
-
عید مبارک
سهشنبه 1 فروردینماه سال 1396 10:47
در سایه ی ایزد تبارک، عید همگی بود مبارک امیدوارم سال 96 پر از اتفاقات خوب و شادی های وصف نشدنی و هیجان های خاص و شیرین و لذات بی نظیر باشه. سالی پر از برکت و پول! پر از سلامتی و نشاط، و پر از موفقیت های چشمگیر سال خوبی داشته باشی دوست عزیز
-
خوشیِ نادیده
شنبه 29 آبانماه سال 1395 18:14
گاهی فکر میکنم خدا نشسته اون بالا و داره با کلی هیجان و استرس و حرص و خنده مارو نگاه میکنه!! به نظرم خدا خیلی دوست داشت به بعضیا بگه که بابااااااا دچار سوء تفاهم شدیاااااا! اون اصلا منظورش این نبود، برو از دلش در بیار اون آدم خوبیه حیفه از دستش بدی! یا به یه عده بگه: برو بهش بگو ایراد کارش چیه! بدبخ خودشم نمیدونم و...
-
درخت های کودکی
شنبه 29 آبانماه سال 1395 18:04
درختایی که تو بولوار کشاورزهستن خیلی متفاوتن با درخت های بقیه جاها، حتی با درخت های شهر خودم! درخت های بولوار کشاورز عینهو نقاشی های کودکی میمونن که همه مون میکشیدیم. همه درخت هامونو به صورت یه توپ قل قلی سبزرنگ میکشیدیم که یه تنه ی قهوه ای هم زیرش بود!! جالبه که درخت تصور همه ی بچه ها یکسانه و من اونو فقط تو بولوار...
-
همینطوری
شنبه 10 مهرماه سال 1395 20:21
عاشق آدمایی هستم که به آدم آرامش میدن. اصن اینا فرشته ان نه آدم! خدا الهی زیادترشون کنه! و بیزارم از آدمایی که موقع عصبانیت سریع صداشونو میبرن بالا و یه ریز حرف میزنن و امون نمیدن!! اینا مشکل دارن میدونم، اما مدام تشنج بیخودی درست میکنن و انرژی منفی میدن... سه شنبه ژورنال کلاب دارم. بالاخره نوبت به من هم رسید و میخوام...
-
جنبه هم چیز خوبیه والا
چهارشنبه 16 تیرماه سال 1395 09:22
معمولا آدما از پیشرفت علمی به پیشرفت فروتنی هم باید برسن. ینی قانون انسانیت اینو میگه. اصن مگه میشه تو، استاد دانشگاه،در علمی ترین مکان موجود، فرهنگ ساز ترین بخش زمین، بین افراد با بالاترین سطح دانش، اونوخ پایین ترین سطح فروتنی؟ کم ترین سطح ایثار؟ پایین ترین سطح درک؟!!! اصن چطور میشه که بشه؟!! یکی از اساتید بسیار...
-
اصفهان
دوشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1395 12:31
بالاخره سفر به اصفهان جور شد و با دو تا از دوستای گل گلی خوبم رفتیم نصف جهان محبوبه هم که میزبان بود و اونجا منتظرمون بود، چهارتایی حسابی گشتیم و دلی از عزا در آوردیم. کلی هم دوست خارجکنی پیدا کردیم و باهامون سلفی گرفتن چقد زایینده رود پر آب بود! حال کردیم! ایشالله سفر بعدی قراره یا گرگان باشه، که شهر زهراست، یا کیش...
-
دخترای کنسل کننده!
چهارشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1395 18:12
با سه تا از دوستام قرار گذاشتیم که 14 اردیبهشت بریم اصفهان پیش اون دو تا دوست دیگه مون و 6 نفری اصفهان گردی کنیم و دلی از عزا در بیاریم خلاصه، گذشت و گذشت و گذشـــــــــت، تا اینکه امروز شد!! امروز هم کنسل شد!! اصن از قدیم گفتن دخترا نمیتونن پا شن برن خوش بگذرونن! اصن ما بلد نیستیم عاقا خلاص! والا هر جا میخوایم بریم...
-
عید نوروز
دوشنبه 2 فروردینماه سال 1395 12:33
وااااای وااااای چیطو شده؟! عید اومده ولووو شده عاقا عید همگی مبارکا باشه صد سال به این سالا، نوروزتان پیروز، پیروزتان نوروز امروز که دومین روز از پنجمین سال از دهه ی 90 هست، ...، هست، ...، خو هست که هست والا! اصن نمیدونم چی چی میخواستم بگم! ولی هر چی که هست و هر روزی که هست و هر لحظه ای که هست، ایشالله به کامتون باشه...
-
حق انتخاب
یکشنبه 23 اسفندماه سال 1394 12:35
آشپزی کردن حوصله می خواد و علاقه، که اکثرا دخترا دارن اما من ندارم :/ کارهای هنری مث گلدوزی و خیاطی و فلان و بیسار هم ذوق و علاقه میخواد که من اونم ندارم :/ کار خونه و نظافت و رفت و روب هم کلا تو ذات دخترا هست و باهاش عشق میکنن که خب البته من نه :/ اما خب از حق نگذریم تزئینات سفره و دیزاین غذارو دوست دارم ^_^ اما بلد...
-
ناتوانی در مقابل دوستان
سهشنبه 4 اسفندماه سال 1394 15:53
من اصولا تو دوست شدن با سایرین ناتوان نیستم! ینی راحت میتونم باب صحبتو باز کنم و از بودن در حضور اون فرد احساس راحتی داشته باشم! اما یکی از دوستام هست که تا الان اولین و آخرین نفری بوده که در حضورش اصلا نمیتونم احساس خوبی داشته باشم نمیدونم چرا ولی رفتارهاش، لحن صحبتش، مدل چای خوردن و شیرنی خوردنش، مدل خندیدنش، شیوه ی...
-
عقب افتاده!
دوشنبه 19 بهمنماه سال 1394 20:10
اوخی اینجا چه خبره؟؟ دلم تنگ شد واسه وبلاگمون خدا این چند وقته تهران قل قله بود! همه مغازه ها حراج کرده بودن و چقد کالاهای شیک و خوشگلشونو با قیمت مناسب میفروشن! نمیدونم چرا! عجیب است و غریب است. یکی از دوستای صمیمیم دکتری بهشتی قبول شد و ازین به بعد پیشمه و میتونم با اون برم خرید و گردش وای که چقد خوب شد شده یه...
-
شهرزاد
یکشنبه 4 بهمنماه سال 1394 20:45
عاقا این سریال شهرزاد منو از کارو زندگی انداخت که! الان میخوام قسمت 11شو نیگا کنم تازه شونصدتا مقاله دارم که باید در راستای انتخاب موضوع پایان نامه بخونم و از مهلت ارائه ب استادمم گذشته اما به قول اون شاعر بزرگ گفتنی: کلاس ملاسو بیخیال! امشبه رو بابا بیخیااااال
-
Spanish Dance
پنجشنبه 24 دیماه سال 1394 18:33
امروز با هم اتاقیم رفتیم کلاس رقص اسپانیایی خخخخخ تو قیطریه! کلی از ما دوره ولی مربیش عااالی بود حرفه ای! اصن یه وعضی! ما هم که خدای استعداااااد کلا 4 تا استپو رو هوا آموختیم و برگشتیم هفته ای دو جلسه اس. حالا آخرش میگم چی شدیم! فعلا تا اون موقع : Te quiero amor mio!
-
الکیــــــــــــــ !!
دوشنبه 14 دیماه سال 1394 19:07
این روزا خیلی الکی غصه خوردم! میگم الکی چون واقعا الکی بود! وقتی یه اشتباهی میکنی، یا وقتی یه اتفاقی می افته و تو نمیتونی تغییرش بدی، یا وقتی بی منطق جمله ای رو میگی، یا... دیگه کار از کار گذشته و تو اصلا نمیتونی تغییرش بدی. و اصلا شایدهم به نفعت بوده، کسی چه میدونه! در هر حال اتفاقیه که افتاده و غصه خوردن کاری بس بی...
-
عروسی
پنجشنبه 3 دیماه سال 1394 17:11
سه شنبه آینده جشن عروسی دو تا از دوستای خوب و نزدیکم هست عروس خانم نزدیک به 5 سال از آقا دوماد بزرگتره! هر کسی متوجه این موضوع میشه، میگه بعید میدونم تا چند سال دیگه اینا با هم بمونن! یا میگه واااای دوماد دیگه چقد خر بوده!! یا : خدایااااا عروس چطور راضی شده با یک بچه تر از خودش ازدواج کنه!!! اما من که هر دوشونو...
-
فوت عموجان
سهشنبه 10 آذرماه سال 1394 21:17
عموجانم یکشنبه، یعنی 8ام آذر فوت کردن این روزها خیلی غمگین بودیم ...
-
نوستالژی
شنبه 30 آبانماه سال 1394 15:51
جمعه عجــــــب روزی بود بسیار زیبا و دلنشین با پسرعمه جان و همسر جانشان و همسر آن یکی پسرعمه جان، 4 تایی رفتیم آبعلی! رفتیم واسه اسب سواری و تیر اندازی و فوتبال دستی و امثالهم. اما یک برفی اومد که می ارزید به همه ی تفریح های دیگه! یک بورانی که اونقدر شدید بود نمیشد جلوتو راحت ببینی. یک برف ریز و سریع و همراه با مه...
-
حس خوب
جمعه 15 آبانماه سال 1394 23:48
همیشه حد فاصل بین دانشگاه و خابگاه، حداقل ده دقیقه پیاده روی داره. ینی اگه بخوام تنبلی کنم و بولوار کشاورز که بسیار دل گشا و سبز و زیباست و نادیده بگیرم و با یک تاکسی ازون مسیر بگذرم، میمونه فاصله ی بین میدون ولیعصر تا خابگاه، که بالاتر از میدون هست. دیگه اینجارو حداقل مجبورم پیاده برم. یه پیرمرد خمیده تو این مسیر هست...
-
جملات دایی
چهارشنبه 29 مهرماه سال 1394 17:57
ق.ن: لطفا افراد زیر 18 سال نخونن!! دایی هام همگی شوخ طبع و شیطون هستن. یکیشون که تهرانه کمی هم رک و راحت! یه اصطلاح داره که همگی میشناسیم: باید بزنی در کونش بندازیش اونور! اینو همیشه میگه! حتی ممکنه تو مواقعی که همگی شیک و پیک نشستیم و مجلس هم جو سنگینی داره مثل مجالس خواستگاری ! یه پسر جنتلمن سوار بر اسب تک شاخ(!)...
-
هم اتاقی
دوشنبه 30 شهریورماه سال 1394 20:35
هم اتاقیم تبریزیه. نانو میخونه و دختر خیلی درسخون و باهوشیه روزای اول که اومدم این اتاق، هیشکی باهام خوش رفتار نبود! همه انگار از دماغ فیل افتادن! البته خب چون همشون از من خیلی بزرگ ترن، شاید احساس قدرت و سلطه داشتن خوبیش به اینه که برای من اصلا مهم نبود! زندگی خودمو میکردم، واسه خودم میومدم میرفتم شیطنت میکردم و عین...
-
صفا سیتی گردش ^_^
سهشنبه 10 شهریورماه سال 1394 19:00
چهار روزه که دوباره برگشتم تهران و دوباره روز از نو روزی از نو البته خب ایندفه با دفعات قبل فرق می نماید ازین جهت که قراره از فردا صبح یا نه از شنبه، یا شایدم از اول مهر من خیلی درس بخونم و سعی کنم بچه ی خوبی باشم ینی قول دادماااااا! با خینِ خود نِبِشتم! خب البته ظهر داشتم با خودم فکر میکردم که از اول مهر من کلاس زبان...
-
مزایای تلگرام
چهارشنبه 28 مردادماه سال 1394 00:41
عاقا اینا اومدن یه گروه تو تلگرام تشکیل دادن خفن! همه دانشجوهای ارشد و پی اچ دی و اساتید رشته ی خودمون، که تو این گروه سوال و جواب میکنن. یعنی یکی میاد که تو پروژه به سوال برخورده، میپرسه و از 70 سو براش جواب میاد و همه جواب های همو تایید یا رد میکنن و خلاصه بحث های جذابی میشه. دراپ باکس هم درست کردیم که اگه خواستیم...
-
پوووووف
شنبه 24 مردادماه سال 1394 21:40
این آلرژی چیه که دامن منو گرفته و فصل مَصلم حالیش نی! بنده فول تایم در خدمتشم و دریغ از یه مرخصی دو ساعته
-
چشم و هم چشمی
جمعه 16 مردادماه سال 1394 13:02
دیروز دوره خونه ی فاطی بود. فکر کنم 10 یا 11 نفری میشدیم که همه هم از هم کلاسی های سال سوم دبیرستانیم :) یکم رقصیدیم یکم چرت و پرت گفتیم خندیدیم یکم هم لباسایی که دوست مینا از ترکیه اورده برای فروش، تنمون کردیم و یکی دو نفر هم خریدن. تقریبا همشون ازدواج کردن و نی نی دارن فقط زهرا و ندا و فاطی رفتن دنبال ارشد گرفتن که...
-
سکه ی فرهاد
شنبه 3 مردادماه سال 1394 19:43
قرار شد من دو تا سکه پارسیان بگیرم از طرف خودم و الهام واسه گل پسر نو رسیده ی محبوب، آقا فرهاد مامان سکه هارو خرید و منم دو تا کارت سکه رو از کیفش در آوردم و بدو بدو طبق معمول با تاخیر رسیدم اول کوچه که الهام تو ماشن منتظرم بود. کلی تشکر و ماچ و بوسه و اینکه زحمتش افتاد پای من و فلان و بیسار... رفتیم خونه محبوب و...
-
امتیاز تجربه
چهارشنبه 24 تیرماه سال 1394 00:47
یک سالی میشه که دیگه از قسمت پژوهش دانشگاه اومدم بیرون و کلا کارمو ول کردمو اومدم تهران واسه تحصیل، اما هنوزم کارشناسای بخش زنگ میزنن و سوالاشنو میپرسن! حتی الان دیگه مدیر پژوهش یه کله گنده اس نه مثل اون وقتای من یه طفل تازه کار ! اما امروز همکارام میگفتن زمانی که شما بودی خیلی بهتر مشکلات ما رفع میشد و جواب سوالارو...
-
مرگ و زندگی
پنجشنبه 11 تیرماه سال 1394 11:53
دیروز همزمان خبر فوت پدر یکی از دوستان صمیمی و خبر تولد پسر یکی دیگه از دوستان صمیمیو شنیدم به اون یکی تسلیت و به این یکی تبریک گفتم. بیشتر غمناک شدم البته چون از دست دادن خیلی ناراحتیش شدیدتره نسبت به شدت شادی بدست آوردن + این ساسی مانکن چی میگه اخه؟!
-
دلم
سهشنبه 9 دیماه سال 1393 22:14
موضوعی برای گفتن نیس! قول داده بودم که باشه، ولی خب چه کنم! نیست! جز اینکه دلم گرفته ای دوست هوای گریه با من ...