-
معتاد! بدبخت!
پنجشنبه 9 تیرماه سال 1390 02:02
یک جمله راجع به اعتیاد بنویسید: نصفه شبی وقتی همه خوابن و تو داری درس می خونی بعد یهو چشم وا می کنی و می بینی معتاد شدی و نمی تونی یه نیم ساعت دوام بیاری و باید حتما مواد بهت برسه و میدونی که اراده ترک نداری و میری لپ تاپت رو که چهل و پنج دقیقه ست خاموش کردی رو روشن می کنی و شروع می کنی به وبگردی و اونوقت آروم میشی و...
-
دلم گرفته
چهارشنبه 8 تیرماه سال 1390 19:56
پای پنجره نشستم کوچه خاکستریه باز زیر باروون..من چه دلتنگتم امروز انگار از همون روزاس حال و هوام رنگ توه کوچه دلتنگ توه.. دلم گرفته دوباره هوای تورو داره چشمای خیسم واسه ی دیدنت بیقراره این راه دورم ..خبراز دل من که نداره خدایا کی امتحانا تموم میشه کی میتونم برم خونه بدون اینکه از برخورد استادم وقتی برگشتم بترسم. دیگه...
-
تو را من چشم در راهم طراوت جون
چهارشنبه 8 تیرماه سال 1390 15:19
2,3روزه که رفتی اما انگار همین دیروز رفتی دیگه بدون تو چطور به زنبورا نگاه کنم ,چطور عسل بخورم ,چطور به گلا نگاه کنم ,گلایی که ازشون شهد می چیدی,چطور به شیشه عسل خالی تو نگاه کنم (همونو می شستی یا مینداختی),بدون تو به کی میتونم بگم زنبور عسل من همه اینا یادآور تو اند تو یک زنبور زرد نبودی که بشه راحت فراموشت کرد تو یک...
-
عکس صحرا و طراوت
چهارشنبه 8 تیرماه سال 1390 15:01
طراوتم باورم نمیشه که از شهر ما رفتی... توی شهری که تو نیستی همه جارو غم گرفته هرکجا رفتی صدام کن عزیزم دلم گرفته اون عکسی که شب قبل رفتن باهم گرفتیم یادته؟یادته داشتیم فیلم ساختمان پزشکانو می دیدیم و می خندیدیم عزیزم با اجازت عکسو میزارم تو وبلاگ ببین چقدر خوب افتادیم... عکس در ادامه مطلب
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 8 تیرماه سال 1390 14:53
-
بعد از امتحان خواب می چسبه
چهارشنبه 8 تیرماه سال 1390 10:29
تمام تصوری که من شب امتحان برای بعد از امتحان دارم تختم هست که شیرجه می زنم توش و بیهوش میشم. گرچه تو خوابگاه این اتفاق صدق نمی کنه و تازه وقتی از امتحان بر می گردی اول شلنگ تخته انداختنه البته دور از جون شوما
-
اومدم
چهارشنبه 8 تیرماه سال 1390 10:22
سلام دوستان گرام بالاخره منم اومدتا در این امر مهم که مانند شمعی بر دوش ما سنگینی میکند انجام وظیفه کنم امر بسیار مهم چرت و پرت نویسی با توجه به مشغله کاری اینجانب(شرکت در سمینارها ,انجام طرح های بسیار بسیار زیاد, مقاله ها و سخنرانی ها و...)فرصت ندارم خیلی در خدمتون باشم اما از آنجایی که زکات علم نشر آن است پس وظیفه...
-
سخن روز
سهشنبه 7 تیرماه سال 1390 21:16
از زرتشت پرسیدند زندگی خود را بر چه بنا کردی؟ گفت : چهار اصل ۱- دانستم رزق مرا دیگری نمیخورد پس آرام شدم ۲- دانستم که خدا مرا میبیند پس حیا کردم ۳ - دانستم که کار مرا دیگری انجام نمی دهد پس تلاش کردم ۴ - دانستم که پایان کارم مرگ است پس مهیا شدم
-
شام هجران تو تشریف به هر جا ببرد
سهشنبه 7 تیرماه سال 1390 15:59
به نام خدا با عرض سلام و عصر به خیر خدمت دوستای گلم. در خدمتتونم تا یکی دیگه از ظرایف و شگفتی های خوابگاه رو براتون موشکافی کنم. این جلسه می پردازم به امر وصال به شام٬ روشهای وصال٬ مبانی وصال و آسیب شناسی اون و اونرو درقالب یک مقاله برای شما پرزنت می کنم. اینتروداکشن: البته واضح و مبرهن است که انسان در خوابگاه باید...
-
خاطرات ترم گذشته
سهشنبه 7 تیرماه سال 1390 15:55
۱. در طول ترم ۵. یک ساعت مانده به امتحان ۲. سه روز مانده به امتحان ۶. سر جلسه امتحان ۳. شب دو روز مانده به امتحان ۷. هنگام خروج از جلسه ۴. شب امتحان ۸. یک هفته بعد از امتحان میدونم آخرشم هممون همینیم خاطرات ترم گذشته، هر ترم تکرار میشه .. . . . .. لنگش همینجا نشسته، کلی کلنجار رفتم تا بتونم تصویر بذارم. اگه این پشتکار...
-
فقط برای نابغه ها
دوشنبه 6 تیرماه سال 1390 21:57
هق هق هقققققققققققققققققققققق L من رفتم خونه. ینی اون خوابگاه بدون من چی میشه؟! دوستان نابغه ی هم اتاقی لطفا گریه نکنید و صبر پیشه سازید. بلادونا اون میزم که چش همتون بهش بود رو تا مهر به تو میسپارم. مواظبش باش. ممول عزیز اون قابلمه که مثل مال تو بود، قابلمه ی منه آآآآآآآآآآه تامهر مال تو باشه. صحرا جان کره های توی...
-
یخجال خوابگاه تو این روزای امتحانات!
دوشنبه 6 تیرماه سال 1390 00:54
ببین چقدر خوشجله! اخه کی میتونه کاری کنه که یخچال از برفک خودش؛ واسه خودش در بسازه؟ نابغه ایم دیگه فقط مشکل اینجاس که نمیدونیم چیزی توش بود؟؟؟؟؟؟!!!!!! مدفون شدن!!
-
احوال عضو عضلانی تو خالیتون چطوره؟
یکشنبه 5 تیرماه سال 1390 11:27
یاهو اصلا این استاد ما اینقده باسواده که نگو همه اینو می دونن. حالا شما فکر نکن این علم و اعتباری که ایشون واسه خودشون دست و پا کردن همینطوری بدست اومده؛ نه خیر برای بدست آوردن اینا خون دل خوردن و هزینه دادن و حالا حالاها به گردن این جامعه علمی حق دارن. اینا رو گفتم که بگم ایشون در زمینه تخصصیشون اگه حرفی می زنن...
-
ما اومدیم
یکشنبه 5 تیرماه سال 1390 02:10
سلام منم اومدم. راستش تا الان داشتم خیر سرم مسیر عبور عصب رادیال در ساعد می خوندم رسیده بودم به شاخه ی عمقیش که این لپ تاپ که از صبح رو مبل ولو شده بود منو کشید سمت خودش که بیام اینجا. ولی خداییش ساعت ۲ نصفه شب عجب سکوتی تو خوابگاه حاکمه مگه این که نصفه شب بتونی آرامش رو بین این نابغه ها تجربه کنی.آخه میدونی ..تک...
-
لبام همش میخنده!
شنبه 4 تیرماه سال 1390 17:04
باور میکنی! باور کنید! باور نمیکنی؟! چرا؟.................. هنوز چیزی نگفتم! گفتم! نگفتم؟! خب می گم. باور میکنی که تو این خوابگاه پیش این نابغه ها اونقدر خندیدم(گوش شیطون کر/چشم حسود کور/اسفند ۳۳ دونه/دود بشه چش بترکونه(سروده ی خودم)) که وقتی حتی نیشمم باز شه لپم درد می گیره! ای خدا ما رو گیر ۴ تا سرخوش انداختی ها!
-
مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم
شنبه 4 تیرماه سال 1390 15:51
بسم الله منم به نوبه خودم عرض سلام و ارادت دارم به خودمون. واقعا خوشحالم که اینجا راه افتاد آخه نگران بودم زمانیکه دوستان خواب هستند و یا گوش شیطون کر سر کلاس هستند و یا دور از جون اوقات فراغتشون رو سرگرم درس خوندن هستن چطوری بحث های ۱۰۰٪ تخصصی رو که تقریبا از ماه مهر شروع شده رو ادامه بدیم. آخه می دونی!اینقده ما...
-
دوس جون بلادونا قشنگه
جمعه 3 تیرماه سال 1390 22:08
من که خونمون نزدیکه. میتونم فرتوفرت اونجا باشم. معمولا۲ هفته یه بار میرم. باقی دوستان هم با این که خیلی نزدیک نیستن اما کم نمیارن و روی جعده رو(همون جاده ی خودمون) حداقل ماهی یه بار سفید میکنن. اما...اما این بلادونای قشنگ از عید که اومده تو خوابگاه ریشه دوانده! اونم چه ریشه دواندنی!! با چماق هم راضی نشد بره خونه. چرا؟...
-
سلام من
جمعه 3 تیرماه سال 1390 15:28
سلام؛ فقط خدا میدونه که چقدر درس دارم و باید بخونم. اما به خاطر جبران زحمات بعضی ها یه پست میذارم. اینم اولین پست من بعد از افتتاح وبلاگ: امروز طبق عادت همیشگی بعد از صرف ناهار کلی بر سر شستن ظرف دعوا کردیم. آخر سرم منو belladona طبق روزهای گذشته ( و آینده) ظرفها رو شستیم(مطمئن باشید ۱۰۰٪ با میل و رغبت خودمون). بعد از...
-
افتتاحیه
جمعه 3 تیرماه سال 1390 14:44
سیییلام دوستان بلا! احوال شما؟ امیدوارم با همکاری هم وبلاگ خوبی رو بچرخونیم.