پای پنجره نشستم
کوچه خاکستریه باز زیر باروون..من چه دلتنگتم امروز
انگار از همون روزاس
حال و هوام رنگ توه
کوچه دلتنگ توه..
دلم گرفته
دوباره هوای تورو داره
چشمای خیسم
واسه ی دیدنت بیقراره
این راه دورم..خبراز دل من که نداره
خدایا کی امتحانا تموم میشه
کی میتونم برم خونه بدون اینکه از برخورد استادم وقتی برگشتم بترسم.
دیگه داره حالم از رفتار بعضیاشون بهم می خوره.بابا ما هم آدمیم میخوایم یه نفس راحت بکشیم
کی میشه با آرامش بشینم پیش مامان و بابام و باهاشون یه دل سیر درد دل کنم...
دستاتو می بوسم
می پرستم بابا
ازخودم از دنیا
خیلی خستم بابا...
واقعا وقتی لجت میگیره از یکی تحمل کردنش خیلی سخته.ایشالله خدا بهت صبر بده مااااادر
مرسی بلاونا جونم
مشکلات که یکی دوتا نیس
کاش حداقل درک می کردن که ما تو این شهرغریب به حد کافی دلمون تنگ هست
دیگه اونا به ما زخم زبون نزنن و محیط دانشگاهو برامون جهنم نکنن
قدرت خدا!کی قوطی زردچوبه رو خالی کرده اینجا؟
صحرا:
ببخشید![](http://www.blogsky.com/images/smileys/002.gif)
راستش
شرمندم
من که گفتم آشپزیم تعریف نداره
ای جاااانم![](http://www.blogsky.com/images/smileys/001.gif)
خب دلم کباب شد که عزیزم
میخای ...