امروز امتحان بسیار جالبی داشتیم قبل از امتحان همگی رفتیم تو آزمایشگاه و شرایط را برای امتحان دادن مهیا کردیم یعنی میکروسکوپ ها و صندلی ها رو طوری گذاشتیم که جلو دید را بگیرد, تقلب ها را جاسازی کردیم و...
خدا این آزمایشگاه را از ما نگیرد چقدر شرایط خوبی برای امتحان دارد ,از کشو هایش برای جاسازی کردن تقلب ها استفاده میشه و از میکروسکوپ ها....
خلاصه دوستان از هیچ تلاشی فروگذار نکرده بودند بعضی ها کل جزوه را ریز ریز در برگه آچهار پیاده کرده و آورده بودن ,بعضی ها با گوشی از جزوه عکس گرفته بودن و...
همگی تفاوق کردیم که از تکنولوژی استفاده بهینه کرده و از بلوتوث برای تقلب استفاده کنیم پس همگی اسم بلوتوث شان را به هم گفتند
در امتحانات قبلی در ۹۰ درصد زمان مراقبی رو سرمون نبود و ما به امید چنین شرایطی رفته بودیم ,با شروع امتحان دیدیم که این بار مراقب سمجی برامون گذاشتن
در اول کار (ر) بسیار ناشیانه برگه آچهار تقلب اش را در آورد, مراقب هم از او گرفت ,وای که چهره ر در آن لحطه دیدنی بود خشکش زده بود آخه نخوانده بوی و همه امیدش به آن برگه بود
خلاصه وقتی دیدیم شرایط بغرنج است تصمیم گرفتیم از کوچکترین لحظه ها برای تقلب استفاده کنیم ,چشم تان روز خوب ببیند ,تا مراقب میرفت اتاقش و یا تا سرش را برمیگرداند و...این برگه بود که پرواز میکرد و بلوتوث بود که میرفت و اجرای پانتومیم جواب سوال و لب خوانی وتقلب از برگه و از داخل کشو و لباس و..
در گوشه ای از این صحنه من دستم را دراز کردم وبرگه ام را گرفتم به سمت بلادونا تا جواب سوال ۵ را ... و او سرش را جلو آوده بود تا ببیند هرچه زور زد نشد رفت عینک اش را آورد باز هم هرچه تلاش کرد ندید خلاصه تصمیم دیگری گرفتیم من برگه ام را به طرفش پرت کردم در همین لحطه مراقب وارد شد و دید ... برگه در بین من و بلادونا مانده بود و مراقب نگاه میکرد و من و بلادونا مرده بودیم از خنده و من با پرویی و خنده رفتم و برگه ام را برداشتم
اما دست از تلاش بر نداشتیم ... این بار جواب را برایش بلوتوث کردم
(دست از طلب ندارم تا کام من برآید یا جان رسد به جانان یا جان ز تن برآید)
آخرش دیگه با مراقب راحت شده بودیم و با خنده میگفیم:آخه چرا نمیذارید ما تقلب کنیم -نمیشه چند لحطه برید بیرون- مگه شما نمیدونید ۵۰ درصد یادگیری سر جاسه امتحانه آخه چرا نمیزارید ۵۰ درصد یادگیری مونو کامل کنیم
چه روز به یاد ماندنی ...هرچند امتحان سخت بود اما آنقدر امروز خندیدیم که ...
کلام آخر:درسته ما اینکارو کردیم ولی شما تقلب نکنید ,آخه دانشجو هایی که با تقلب مدرک بگیرن چطور میخوان کشورشون رو بسازنتقلب چیز خیلی بدیه
خیلی باحال بود.خدا بده برکت!!!
قربون شما
خدا قسمت بکنه
برکه جون مادر امیدوارم تو امتحان اینقدر غلط املایی نداشته باشی چون به دکتر این یکی که بر می خوره،دکتر اون یکی رو نمی دونم با اون سوالای مزخرفش.اه اه اه!انرژی گیبس رو با چ چند نقطه می نویسن اصلا؟خدایا من فقط پاس شم آبروریزی نشه
خیلی باحال بود این پستت مخصوصا اونجا که من و تو برگه پرواز می دادیم سمت هم.چه مدرکایی بگیریم ما
عزیز دلم تو چطور بیوفیزیک خوندی که نمیدونی گیبس با ز دسته دار مینویسن
الهی امتحان بعدی مونم خوب بدیم
خوووووووووووووووووووووووش به حالتون...
کاشکی بچه های ما هم اینقدر باحال بودن
ممول جون غصه نخور
این که بچه های ما اینطورن نعمتی بوده نصیب مون شده
اینکه بچه های شما اینطور نیستن حکمتیه
براسلام شروع وبلاگ نویسیتون رو تبریک میگم.
برای من که به شخصه نمره مهم نیست و تو سر جلسه هر چی یاد داشته باشم مینویسم و من همیشه به رسیدن به هدفم فکر میکنم نه به نمره و اینا چون بالاخره همه اینا پاس میشن میرن.ولی خب برای خنده هم شده تقلب خوبه
ممنون
آره فقط برا خنده خوبه
ما هم فقط هدفمون خنده بود مطمئنا اصلاااااااااااااا نمره نبود
اون نتیجهگیری آخرش منو پوکوند
پ.ن: پوکوند با تشدید روی و دومی و ترجیحا با لهجه شیرازی خوانده شود.
نباید با اون پوکوونده بشید باید درس بگیرید دقیقا مثل ما که درس گرفتیم و برا امتحان بعدی مون اصصصلاااااااا برنامه ریزی تقلب نکردیم
خوش به حالت من که عقدش تودلمه ایشاالله قسمته ماهم بشه