ترم ۱ دوره کارشناسی بودم تو یکی از دانشگاههای شمال
تازه وارد بودمو همه چی تو دانشگاه برام تازه بود
دوسدارم اگه بشه همه ی این دو سال ارشدو ازم بگیرن و منو ببرن تو همون روزای اول ...
روزای بچگی و به قول ترم بالایی هامون ترم بوقی!
تو همون روزای اول یه نشریه دانشجویی دستم رسید که الان اسمشم یادم رفته ولی توش یه شعری چاپ شده بود.زیر شعر فقط نوشته شده :هامون ترم ۸
اینقدر از این شعر خوشم اومده بود که روزی چندبار می خوندمش
الان که ۵ سال از اون روزا میگذره هنوزم این شعرو دارم و می خونمش:
گفتی دگر از فاصله ها گشته دلم سیر
زیبا تو چه میخواهی از این بازی تقدیر
عمریست که من عقده ی دل باز نکردم
با این که مرا می کشد این درد فراگیر
زخمیست که در سینه ی من درفوران است
مرگیست که افتاده دراین لحظه به تاخیر
گر صورت آیینه ای زنده و شاد است
بنگر که من از حادثه ها گشته دلم سیر
انگار سر از رفتن هر ثانیه گیج است
انگار کسی افتاده دلم در غل و زنجیر
من با تو چه بی رنگ و ریا بودم و صد حیف
زیبا تو همش حیله و نیرنگی و تزویر
آنروز تو رفتی و من از خویش گسستم
گفتم که خداحافظت اما نکنی دیر
رفتی که نیایی به برم ای دل غافل
رفتی و مرا بردی و این قلب زمین گیر
دیگر به سراغ دل من هیچ نیایی
دیر است دگر این سفر و اینهمه تاخیر...
خیلی قشنگه
دنبال شاعرشم گشتم ولی پیداش نکردم
آخیییییی یادش به خیر اون کودکیای ترم بوقی. خدایی منم آرزومه که برگردم. مخصوصا اون دو سال کارشناسی که نمی دونم چرا یه لحظه ش هم تکرار نمیشه هییییییییییی
خعلی شعر قشنگیه. واقعا دست شاعرش درد نکنه
بلادونا جون حالا خودتو ناراحت نکن بذار ترم بعد و پایان ناممو شروع شه
اونوقت طعم بچگی رو میکشی
والا همونموقع از رفتم دنبال ترم هشتیهای همون رشته
از چند نفر پرسیدم ولی نمیدونستن
سلام
شعر قشنگی بود واقعا
تو دانشگاه ما میگیم صفری به ترم بوقی هامون
منم دلم تنگ شده برای چند ماه اول
صفایی داشت برای خودش اما گذشت
اگر چه...
خوشحالم کردید که اومدید
خواهش میکنییییم
ترم بوقی ها رو با کیف سامسونت هم میشد شناخت!!!!
آخ اون روزای اول که همه چی تازگی داشت استااااد و جزوه و کوییز و سرویس دانشگاه و سلف و... هی ی ی ی ی
همیچینم شعر قشنگی نبودااااااااا![](http://www.blogsky.com/images/smileys/017.gif)
من که خوشم نیومد
من از اینکه قافیه های سختی رو کنارهم چیده بود خوشم اومد
بی انصافی نکنین متنشم قشنگه که
زیبا بود صحرا جونم.![](http://www.blogsky.com/images/smileys/017.gif)
ما به ترم بوقی ها میگفتیم دبیرستانی ها!آخه قیافشون تابلو بود که از دبیرستان اومدن تازه
عزیزم هر دورانی صفای خودشو داره. حتی پیری.
اما راس میگی! ترم بوقی بودن یه چی دیگس
پیری رو ما قراره در آینده تجربه کنیم
ولی دوران ترم بوقیت دیگه گذشته و تکرار نمیشه
منم شمال لیسانسم رو گرفتم
واقعا چه روزهایی بود
دانشگاه شمال - آمل
خدا وکیلی دانشگاههای شمال یه چیز دیگه س نه؟
من گرگان لیسانس گرفتم
شعر قشنگیه.
انگار سر از رفتن هر ثانیه گیج است...
مصراع دومش مشکل داره.اشتباه چاپی نیس؟!
این نشریه های دانشجویی تو همه دانشگاه ها هست؟ آدم میتونه توش چیز میز بنویسه؟!
در ضمن من با یه مطلب آنتی فمنیسمی آپم. حتما بیا. به بلادونا و بقیه هم بگو بیان
آره منم فک کنم اشکال داره ولی همین شکلی تو نشریه چاپ شده بود
تو همه ی دانشگاهها هست ولی بستگی به دانشگام داره
ما تو اون دانشگاه هرچی دلمون میخواست می نوشتیم اونقدر مسئولین باحال بودن که اجازه داشتیم علیه همه بنویسیم
حتی خودشونو به جون هم مینداختیم
اما الان تو دانشگاهی هستم که...
آدرستو ننوشتی که