حدود یه هفته س که خونم
هیچ جا شهر خود آدم نمی شه
صبح یکشنبه هفته پیش...همین که رسیدم به اول استانمون
بوی باروون و نم اومد..عاشق هوای اینجام
سه شنبه بود که رفتم شهر دوران کارشناسیم...
دانشگاه اولم
یه دانشگاه سرسبز و کوچولو...اونجا همه ی خاطرات دوران ترم بوقی برام زنده شده بود.. تو راهروهای دانشگاهم قدم زدمو به یاد بچه های شیطون همکلاسیم افتادم
آزمایشگاه میکروب شناسی...آزمایشگاه بیوشیمی...کلاس زبان و استاد بادله که به زبان انگلیسی همه مونو دس مینداخت...کلاس استاد نیشابوری که با ۴۵ دقیقه تاخیر می رفتیم سر کلاسش ولی انگار نه انگار..
کلاس دکتر ثناگو که همه خواب بودیم...استاد شریعتی که اصلا نمی فهمیدیم چی میگه!استاد نصیری که همه جملاتش نصفه نیمه بود
دکتر خوری که همیشه دیر می اومد سرکلاس ولی کافی بود ما دو دقیقه دیر کنیم تا ازمون درس بپرسه اونم چه سوالایی
اینجا استادا باهم دعوا نداشتن همشون مهربون بودن اما اینجا تو دانشگاه دوره ی ارشدم همه سایه همو با تیر میزنن...میگم شاید اخلاق آدما به آب و هوای شهرشونم مربوط باشه شاید
اینم چندتا عکس از دانشگاه خاطراتم...
این دانشکدمونه بچه ها بهش میگفتن دهکده ی عاشقا..
اینم مسجد دانشگاه و پشت سرشم خوابگاه برادران!
این عکس ورودی دانشگامون تو یه روز ابری و سرد
صندلی های تو محوطه دانشگاه
که ساعتها روشون می گفتیم و می خندیدیم
اما حالا هیچکدوممون نیستیم...
امشب برا ساعت نه و نیم بلیط دارم
خداحافظ خونه...
هووورااا بالاخره تونستم اول شم !
عجب عکسایی .
با دوربین موبایل گرفتید اینا رو !!!!!
تبریک میگم واقعااااااا
دوربین موبایله
عکاسش حرفه ایه خب
عجب جایی درس می خوندی
چه سر سبز و زیبا بوده
خالا کدوم شهره
قربون تو
قابلی نداره
یه گوشه از استان گلستان
سلام صحرا جووون
پس داری میای ماادر؟
نصفه شب میرسی آیا؟
هر چند که الان که داری تایید میکنی حتما رسیدی!
خعلی خشمله! جا داره منم چند تا عکس از دانشکده ریاضی دوران کارشناسیم بذارم دهنت آب بیافته
سلام گلم
آره من دارم میام
هنو را نیفتادم که
صبح ۵ یا ۶ می رسم
فدای تو بذار ببینیم
آخی رفتی اونجا؟ دلت غصه گرفت؟ پوکید از غم؟
چه عسکای خوشگلی گذاشتی
ممنون از همدردیت
آخخخخخخی ی ی ی ی ی ی
یاد کارشناسی و همه شیطنت ها و شلوغ کاری ها بخیر
هییییییییییییییییییییییییی
سلام صحرا جون
چه دانشکده ی با صفایی
چه عکسای باحالی
چه عکاس حرفه ایی ای!
خوشحالم میای، جات خیلی خالیه
شیام عجیجم
منم خوشحالم که میام
سلام
چه عکسای خوشگلی...چه دانشگاه نازی!!!!!!...خوشبحالتون....
پس شمالی هستی صحرا جون.....
سلام عزیزم
قربان تو
آره گلم شمالیم
سلاممممم
بعضی خاطره ها اونقدر شیرینن که آدم بهشون وقتی فکر میکنه نمیدونه باید بخنده یا گریه کنه ...
امیدوارم هر روزت بهتر از دیروزت باشه ...
سلــــــــــــــــام
درسته عزیزم
من اولا گریه میکردم به یاد اون روزا
ولی حالا می خندم
مرسی
شاعر میگه:

بوی جوی مولیان آید همی
یاد یار مهربان آید همی..
نبینم ناراحت باشی ها !
دقیقا..
اگه استاد راهنمای محترم بگذارند برمیگردم
خیلی ممنون
آخــــــــــــــــی دلم تنگید
آدمو میبره تو یه عالم دیگه
چرا دلت تنگید مگه تو هم مث من تو غربتی؟