بعضیا به بعضی چیزا عادت می کنن٬ مثلا نیکوتین یا یه آهنگ یا یه گیم! البته ترک هم می کنن٬ سخت و آسونش بستگی به استقامت و پشتکار خودشون داره. گاهی هم اراده ترک ندارن و از یک ریسمان صد و پنجاه بار گزیده میشن. مث من که به خط زدن خودم و مهر نباید زدن به تو و دیگران عادت کردم و عادت کردم و عادت کردم...
بلادونا جیگر خیلی خوب مینویسی حیف که مخ من نمیکشه بفهمم چی میگی!![](http://www.blogsky.com/images/smileys/028.gif)
باز خودت باید برام تفسیر کنی فدات
تفسیر کردم واست که
you hold my heart and give it back
but i refuse to take it
you soldier on and live your life
but i refuse to fake it
you've grown and changed
and found yourself with better things to do
i'm still here
i'm still full of you
you had your fun and now it's done
and i am left alone
you packed it up and moved it out
and left an empty home
i hear the words you say,
i just can't trust them to be true
why
must I play the fool
why
did you see fit to change the rules
what's said was said,
what's done is done
there's nothing left to do
so now i'm left to turn it off
though it's no choice of mine
what you decide and what you say
have stained what i'd designed
i'd hate to have to be the one
who breaks the news to you
what? another Belladona?![](http://www.blogsky.com/images/smileys/014.gif)
but you write a lyric or poem i think! it is nice, thank you teacher for your sympathetic comment.
میشه بگی دقیقا چه کتابایی میخونی که اینقد فلسفی و .... مینویسی
اصلا نمیتونم بفهمم چی میگه در حد سیکل صحبت کن
برکه جون اینقدم سخت نیست اینی که من نوشتم البته قبول دارم اگه بلد بودم خوب بنویسم٬ باید اینقدر جذاب می بود و اینقدر گنگ نمی نوشتم که با یه بار خوندن بگیریش!![](http://www.blogsky.com/images/smileys/042.gif)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/017.gif)
من میجم چه بعضی وقتا به یه کار یا کارایی عادت می کنی و تکرارشون می کنی و خودتم می دونی که به ضررته ولی جلوشو نمی گیری و البت شایدم نتونی جلوشو بگیری ولی ماحصل یه چند روزی از عمر عزیزته که گند زده شده بهش!! حالا این عادتی که در مورد خودم هست شاید از سر حساب و کتاب فراوان باشه که از اونور بوم افتادم! به قول خودت خاااااک!
دوس دارم این کلنجار رفتناتو
خوشم میاد
خیلی خوبه که به این چیزا فکر میکنی...خیلی خوبه که با خودت حساب کتاب میکنی دختر...
من بی تعارف و بدون اغراق خیلی این جور دل مشغولی هات و خود درگیری های ذهنیتو دوس دارم و برام فوق العاده جذابه.
چون خیلی از اینایی که میگی در مورد من هم صدق میکنه...و خب منم در موردش مینویسم...اما وقتی میبینم یکی دیگه، یه دختر، که قطعن روحیه لطیف تری داره میاد و از دریچه ی ذهنی خودش همون حرفای دلمو میزنه، واقعا برام دوس داشتنی میشه.
حالا چه بیاد غر بزنه و از تقدیر گله کنه
و چه اینکه بگه "چینی دلم داره ترک بر میداره اینروزا..."
بلادونا این درونیاتت رو دوس دارم و ایضا غر زدن و نق زدن هاتو
البته تا جایی که بدونم خودتو بابتش اذیت نمیکنی.
و من چقده خوشحالم که تو هستی و میای و می خونی و این چقده واسم ارزش داره٬ این اورجینالش تقدیم به تو:
الهی قربون دل شیشه ایت برم
الهی فدای تو
چقدر خوبه عادت کنیم به عادت نکردن.با هر عادتی 1 سختی به سختیامون اضافه میشه چون یه روزی باید ترکش کرد...قشنگ نوشتی بلی جون
قربونت برم یاسی جون تعبیرت قشنگ بود