بهم اعتماد کرده و حرفایی رو که یک ساله تو دلش تلنبار شده رو ریخته رو دایره و دو ساعت تمام درد و دل کرده که می خوام حالشو بگیرم و واسه چی منو نمی فهمه و با احساسات من بازی می کنه و چرا حالا که خیالش راحته من اینقدر دوسش دارم با من اینجوری رفتار می کنه و چرا اینجوری و چرا اونجوری... بنده بعد از همدردی با ایشون٬ نصیحتش فرمودم که اون اصلا مهم نیست تو مهمی و احساسات تو! تکلیف خودتو با خودت روشن کن و عمر عزیزت رو واسه اون تلف نکن و هزار تا خزعبل دیگه که خودم حتی نمی تونم یکیش رو به کار بگیرم!!!!! یعنی کار دنیا تا این حد خنده داره.
پ.ن: آقا ما از استادمون اجازه گرفتیم اومدیم خونه و قول میدم کل پایان نامه رو این چند روز که خونه م بنویسم
سلام نابغه ها....
سلام دوست عزیز
رفتی خونه؟!![](http://www.blogsky.com/images/smileys/027.gif)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/024.gif)
)
چه خوب! خوش بگذره عزیزم. حسابی چاقو چله شو که برگشتی بخوریمت!! چون خیلی خوردنی هستی
(آیک.ن احتمالی خودت و سایر دوستان:
وااااای می خوای چاق و چله شم؟ اونوخ که دیگه نیگام نمی کنی![](http://www.blogsky.com/images/smileys/007.gif)
واسه آیکون هم باس بگم ما که خیلی صفا کردیم
دروووووووووووووووووووووووووووود
بلادونا جون باید بگم که منم یادمه یه همچین قولایی به استادم دادم. و خیلی هم خوب یادمه که به قولم عمل نکردم و وقتی برگشتم دانشگاه استادم در حد یه گودزیلا خشمگین بود و به خونم تشنه ... منو آیینه عبرت کن :)))
واقعا این قصه های احساسی چرا هیچ راه حل عملی آسون ندارن؟
سلاااااااااااااااااااااام![](http://www.blogsky.com/images/smileys/017.gif)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/017.gif)
وای نگو محبوب اگه استاد جیگرطلا از دست من عصبانی بشه من خودم می کشم
واقعنا! این قصه ها خیلی خرن اصلا
من یه دوستی دارم که باهاش فقط رد گزینه میکنم .کافیه یه گزینه پیدا بشه ما همچین تحلیلش میکنیم که دست اخر طرف به عنوان نمادی از ادمهای فرا زمینی معنی پیدا میکنه و ما خودمون میمونیم که چجوری یه همچین ادمهایی رو دور خودمون جمع کردیم .
حالا واقعا به قضیه نگاه کنی این همه تجزیه و تحلیل نیاز نداره و کلا بنده خدا هیچ اشکالی نداره .
پ.ن : امیدوارم به زودی پایان نامه ات رو تموم کنی دخترم
مهتاب مادر رد گزینه تا کی هان؟نمیشه که دست رو دست گذاشت آخه(آیکون بی بی)
فدای تو خوشگلم ایشششششالله
والا ما دست رو دست نذاشتیم داریم کم کم به این نتیجه میرسیم که یا ما مشکل داریم یا دنیا ...![](http://www.blogsky.com/images/smileys/024.gif)
که گزینه اول که مسلما خیلی بعید و دور از ذهنه پس میرسیم به گزینه دوم که خیلی هم عادیه
زندهههههههههه باشی همیشهههههههههه
قضیه لیاقته که خیلی ها لیاقت مارو ندارن می دونی![](http://www.blogsky.com/images/smileys/017.gif)
فدای تو عزیزم
نکته اینجاست که همه ی ما کورها به دنبال یک معتمد میگردیم که فقط عقده گشایی کنیم و پرده ی اسرار وانهیم و اندرون را برملا و یاقوت های مخزن اسرار را هویدا سازیم و بس. چنین حسی اجازه ی تفکر در باب کور یا بینا بودن و راهنما یا گمراه کننده بودن معتمد را میستاند.
...
خدا رو شکر که دخترمون الان کنار خانواده هست.
هی ی ی ی گفتی قیچی جون دقیقا مث اون دکتره سیگاری که به مریضاش میگه سیگار واسه سلامتی ضرر داره!!!
مرسی از شما