خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

اینجا بهارستان!

می دونی بهارستان یه تفاوتهایی داره با سوئیتهای اونور! مثلا من با خیال راحت تو دستشویی پاهامو می شورم و از این عذاب وجدان ندارم که الان میام و طراوت با جیغ و ناله بهم میگه باز تو دمپاییهارو خییییییییییس کردی؟ 

خوبی دیگه ای نداره کلا همین خوبیش بود اینجا ولی بدیهای زیادی داره مثلا الان 6 تا لیوان نشسته رو میزه! آخه کی حال داره اینهمه راه رو بره تا آشپزخونه؟! هم اتاقیهای عزیزم به شدت یادتون افتادم وقتیکه تو حموم حوله م رو جا گذاشته بودم و کسی نبود که از 60 فرسخی صدامو بشنوه و واسم حوله بیاره!! نوابغ پر از نبوغ کشف نشده! من الان کشف کردم که ما تو اون خوابگاه خیلی هم درسخون بودیم برای اینکه من کلا الان از 30جلسه فارما 7 جلسه خوندم! تازشم امروز سر جمع اگه 3 ساعت بیدار بودم و از این سه ساعت نیم ساعت درس خوندم و بقیه ش رو آهنگ گوش دارم و تخمه و چیپس و لواشک خوردم و الانم که در خدمت شمام و وبگردی می کنم. هییییی ولی با اینحال می دونم که فارما رو 20 می شم! می دونی!

جمله های زیبا که شاید مفید باشن.

دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند(کوروش بزرگ). 

  

وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمی دهد، بخاطر این است که شما چیز زیادی از آن نخواسته اید(کوروش بزرگ).  

 

من رقص دختران هندی را بیشتر از نماز پدر و مادرم دوست دارم. چون آنها از روی عشق و علاقه می رقصند ولی پدر و مادرم از روی عادت نماز می خوانند(دکتر علی شریعتی). 

 

من هرگز نمی نالم…قرنها نالیدن بس است…میخواهم فریاد بزنم…!اگر نتوانستم سکوت میکنم….(دکتر علی شریعتی) 

 

برای شنا کردن به سمت مخالف رودخانه، قدرت و جرات لازم است . وگرنه هر ماهی مرده ای هم می تواند از طرف موافق جریان آب حرکت کند(دکتر علی شریعتی) . 

 

در عجبم از مردمی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی می کنند، و بر حسینی می گریند که آزادانه زیست و آزادانه مرد!(دکتر شریعتی) 

 

بگذار آدمها تا میتواند سنگ باشند ، ” تو از نژاد چشمه باش “

 

آنکه خود را به امور کوچک سرگرم میکند چه بسا که توانای کاهای بزرگ را ندارد(لاروشفوکو). 

در جستجوی نور باش، نور را مییابی(آرنت). 

    

تا زمانی که امروز مبدل به فردا شود؛ انسانها از سعادتی که در این دم نهفته است غافل خواهند بود(ضرب المثل چینی).  

 

نامه ای از ان سوی آب ها

تفلدم ماجرایی شد واسه خودش! 

جاداره ازاین جا از تمام دوستانم تو ایران که از طریق سامانه ی پیام کوتاه؛ وبلاگ؛ تلفن و همچنین facebook در تفلدم شرکت کردند صمیمانه تشکر کنم. ایشالا یه روز جمعمون دوباره همونجا(تو ایران) دور هم جمع میشیم و خاطرات جوونیو مرور میکنیم اگه این اساتید و سمینارهامو کنفرانس ها و دوستان خارجکنی بذارن برگردم وطن.

(بلادونا که همیشه تو کاناداس! با پروفسور...اسمشو یادم نیس خلاصه اونجا تحصیل میکنه و استاد هم...خاطرشو خیلی میخواد)(حضورمون تو خارجه مث حضور خرزوخانه! توهم فانتزی از نوع نابغه ای)  

گذشته از اینا امروز از صبح مث اسفند رو اتیش، مث آب تو قابلمه روغن داغ، مث آتیش گرفتن دی کرومات آمونیوم(!) دارم میپرم. آخه قرار بود امشب نتایج کنکور اعلام شه. طفلی داداشی! مامان ساعت 10:30 دیشب برگشته میگه"بلند شو بریم یه کافیشاپی بستنی چیزی بخوریم بلکه استرسم آروم شه!" استرس مامانیم که تا حالا برا من سازنده بوده 

ظهر هویجوری رفتم تو سایت سنجش دیدم اعلام کردن! 

پوریا هم خونه نبود! خودمو مامی رفتیم تو سایت! خدا نیاره چققققدر استرس! 

شکر خدا نتیجش خوب بود. رضایت بخش. شده 2175. چون پسره فکر کنم بتونه یه جا خوب قبول شه. خدااااا شکرت

positive thinking

روزای روشن خوابگاه من دارم میام. شبهای زیبا و مهربان و پر از لبخند خوابگاه من دارم میام. میام تا به همراه سایر دانشجویان پر از نشاط و امید ارشد و پی اچ دی و اینترنا و استارژرای مهربون و صمیمی به کسب علم و دانش بپردازم.دوستان من دارم میرم که کوله بارم رو پر کنم از فارمایی که دوسش دارم و پروپوزالی که به جونم بنده. توی اون بهارستان که بهشت در برابرش کم میاره دیگه من چی بگم از اونهمه شعور و مهربونی ناظمه ها و سرپرست خوابگاه! آی خدا شکرت که من دارم میرم به اون سرزمین جا مانده از بهشت(این قسمتش حقیقت داشت).

خلاصه اینکه هر چی من از خوبی اون خوابگاه تو این فصل بگم کم گفتم و از اونجایی که آخرین بار تو اون خوابگاه عزیز من با لپ تاپم به علت محدودیتهایی که حتما به نفع منه! نتونستم وارد مدیریت وبلاگ بشم این پست هست خدمتتون تا امتحان فارما رو ۲۲ مرداد بدم.

دوستان دعا کنین آبجیتون ایندفه پاس بشه با یه نمره توپ. می دونم که تو این روزا و شبای پر از رحمت و مغفرت به یادم خواهید بود! مش قل ذمبه اید اگه نباشید یعنی!

بوووومب******آغاز زندگیه یک...

سلااااااااااااااام دوستااااااان عزیزم 

اگه گفتین امروز چه روزیه؟!  

 . 

بلاخره انتظارها به پایان رسید!(خودمو میگم) 

.  

تفلد  تفلد  تفلدم مبارک/ مبارک  مبارک  تفلدم مبارک(دس دس دستا شله) 

    (منم) 

 

من امروز دنیا اومدم مامانی جون بابای گلم بهتون تبررررررریییییییک میگم! امروز اولین بچتون دنیا اومده 

دوستان بیاید مهمونی! موافقید؟ 

 همه دعوتید 

اینم کیک تفلد  (برا بعد افطارتون) اینم بساط سازو آواز! 

                   

 

میدونم که مامانم طبق هر سال یواشکی در تدارک یه تولد خودمونیه! امشب! ولی من مثلا خبر ندارم و قراره غافل گیر شم! جاتون خالی. البته من یه جشن تو وبلاگ گرفتم دیگه :) 

دیشب ساعتای ۱۲:۳۰ دختر عمه ی گلم بهم تبریک گفت(میبوسمت ندا جونم) و حدودای ۳-۴ صبح دوست جون جونیم مریم گلم(آخرشه) و کله سحر دختر خاله جونی و درادامه محبوب جون و... یه عالمه دیگه  (تشکرات مینماییم)  

دوست خوب این چه حرفیه! نه اصرار نکن تروخدا!خودتون گل اید؛کادو چرا دیگه!باشه حالا که اصرار دارید میتونید بذارید تو نظرات

 نابغه ها شمارو هم که مهر میبینمتون اونوقت میتونید خجالتم بدید 

 

    

من متولد  /  /  امممممم! میسی که اومدید تو تولدم. 

ببخشید اگه یکم شلوغ پلوغو پر سروصدا بود

 

یکی از ویژگی مردادیا اینه که...اصلا اگه دوس داشتید اینو بخونید. خییییلی هاش درسته ولی همشو نخوندم. طولانی بود(البته بگم که متولدین مرداد اصلا اونطوری عاشق زرق و برق نیستن ولی عاطفی؛دوستدار ریاست؛شیک پوشی و تیپ؛شاد؛رقص؛عشوه!؛تجمل گراو... رو خوب اومده)) 

یه بازی جالب دیگه! 

لطفا هر کدوم از شما دوستای گل بگید متولد چه ماهی هستید(اگرم اشکالی نداره تاریخ کامل بگید)؛ بعد بگید ویژگی های متولدین اون ماه که تو شماهم صدق میکنه چیه؟(یکی دوتا ویژگی کافیه دوست خوبم؛ اینم به افتخار تو )

اطلاعیه ی دانشکده ی نابغه ها

 

خب بچه ها ! 

حالا وقتشه که یه کم دور هم به سوتی های مسئولین(البته این قضیه به نظر ما نابغه ها سوتیه مسئولینو نمیدونم!) بخندیم 

باورکن بلادونا جون خیلی با خودم کلنجار رفتم ولی حیفم اومد نیارمش تو وبمون

البته نکات اخلاقیو رعایت کردم و اسم اساتیدو پاک کردم  

حالا بگین نظرتون در مورد این شاهکار روی بورد دانشکده ی نابغه ها چیه؟

 

فارما!


امتحانو که دادی فکر میکنی دیگه رااااحت شدی. مخصوصا این دعواها و شارلاتان بازیها و بچه بازیهای آخرش که دیگه هر چی انرژی و رمق و حال و حوصله داشتی رو تخلیه کرده و تنها چیزی که مونده واست امیده که برگردی خونه و استراحت.

حالام تو خونه و مشغول خوش گذرونی و منتظر که نمره ی این درس دوست داشتنی حرص در بیار رو بدن که ببینی پاس شدی و بیای جار بزنی که آآآآآآآآآآی بلاخره ۱۴ پاسی رو گرفتم اما دریغ!

پی نوشت: افتادن گروهی به گوشتون خورده تا حالا؟

این داستان ادامه دارد ... انگار!

گفتی دگر از فاصله ها گشته دلم سیر

ترم ۱ دوره کارشناسی بودم تو یکی از دانشگاههای شمال

تازه وارد بودمو همه چی تو دانشگاه برام تازه بود 

دوسدارم اگه بشه همه ی این دو سال ارشدو ازم بگیرن و منو ببرن تو همون روزای اول ... 

روزای بچگی و به قول ترم بالایی هامون ترم بوقی! 

تو همون روزای اول یه نشریه دانشجویی دستم رسید که الان اسمشم یادم رفته ولی توش یه شعری چاپ شده بود.زیر شعر فقط نوشته شده :هامون ترم ۸

اینقدر از این شعر خوشم اومده بود که روزی چندبار می خوندمش 

الان که ۵ سال از اون روزا میگذره هنوزم این شعرو دارم و می خونمش: 

 

گفتی دگر از فاصله ها گشته دلم سیر 

زیبا تو چه میخواهی از این بازی تقدیر 

 

عمریست که من عقده ی دل باز نکردم 

با این که مرا می کشد این درد فراگیر 

 

زخمیست که در سینه ی من درفوران است 

مرگیست که افتاده دراین لحظه به تاخیر 

 

گر صورت آیینه ای زنده و شاد است 

بنگر که من از حادثه ها گشته دلم سیر 

 

انگار سر از رفتن هر ثانیه گیج است 

انگار کسی افتاده دلم در غل و زنجیر 

 

من با تو چه بی رنگ و ریا بودم و صد حیف 

زیبا تو همش حیله و نیرنگی و تزویر 

 

آنروز تو رفتی و من از خویش گسستم 

گفتم که خداحافظت اما نکنی دیر 

 

رفتی که نیایی به برم ای دل غافل 

رفتی و مرا بردی و این قلب زمین گیر 

 

دیگر به سراغ دل من هیچ نیایی 

دیر است دگر این سفر و اینهمه تاخیر... 

به امید موفقیت!

وای از فردا ماه رمضونه ها! 

پیشاپیش به همتون خسته نباشید میگم؛ عید فطر مبارک ایام به کاااام.

امیدوارم هیچوخ پاتون به دم در بیمارستان هم نرسه 

ایشالا همتون به سلامتی این ماه رو سپری کنید و خوش و خرم روز عید راه بیافتین به سمت شمااااال 

یه خبرررررر!: 

۲ روز دیگه میگموقتی اتفاق افتاد

شایعه درست نکن

سلام 

میگن خیلی از شایئات زیر سر خانمهاست ٬ دیگه فکر نمیکردم شماهم... 

خلاصه طراوت جون اینقد شایعه سازی نکن٬من نه عروس شدم نه داماد... نه بچه دارم نه ندارم..نه مرده ام نه زنده ام..

علت پست نذاشتنم این بود که مدتی در مرز ترکمنستان مشغول بازدید از اهالی آنجا بودم که اونجا به اینترنت دسترسی نداشتم 

تصمیم داشتم عکساشو براتون بیارم که طبق روال همیشه که خودتون منو بهتر میشناسید فراموش کردم 

از اینا بگذریم من امروز اومدم خوابگاه ٬تنهای تنهام...دلم گرفته٬ دلم براتون تبگولیده ... 

میخوام برگردم خونه...شاید برگشتم