یادتون هست اینارو؟
- موقع امتحان باید بین خودمون و نفر بغلی کیف میزاشتیم رو میز که تقلب نکنیم.
- تبلیغ تلوزیون که: این چیه این چی چیه؟ کفش نهرین بچه ها, شما هم میخواین؟ بـــــله..
- همیشه کفش پاشنه بلندای مامانمونو می پوشیدیم و احساس بزرگی بهمون دست میداد.
- اون زمان … جنازه از ویدئو راحت تر جا به جا می شد!
- آسیاب بشین میشینم، آسیاب پاشو پامیشم، آسیاب بچرخ میچرخم، آسیاب پاشو،پا نمیشم؛ جوون ننه جون، پا نمیشم؛… جوونه قفل چمدون،پامیشم..آسیاب تند ترش کن، تندتر تندترش کن!
- انگشتامونو تو هم کلید میکردیم یکیشونو قایم میکردیم اینو میخوندیم: بر پاااا…بر جاااا…. کی غایبه؟ مرجاااان…دروغ نگو من اینجااام…
- زنگ آخر که می شد کیف و کوله رو مینداختیم رو دوشمون و منتظر بودیم زنگ بخوره تا اولین نفری باشیم که از کلاس میدوه بیرون.
- یک مدت از این مداد تراش رو میزی ها مد شده بود هرکی از اونا داشت خیلی با کلاس بود.
- بازی اسم فامیل. میوه:ریواس. غذا:ریواس پلو…..!
- دبستان که بودیم معلم بهداشت یه ساعتایی می اومد با مدادامون لای موهامونو نگاه می کرد.
- روی فیلمای عروسی، موقعی که دوماد داشت حلقه رو توی انگشت عروس می کرد؛ آهنگ یه حلقه طلایی معین و می ذاشتن.
- سرمونو می گرفتیم جلوی پنکه می گفتیم: آ آ آ آ آ آآآآآ
- این آواز مُد شده بود پسرا تو کوچه میخوندن: آآآآآی نسیم سحری صبر کن، مارا با خود ببر از کوچه ها،آآآی…
- نوک مداد قرمزای سوسمار نشانُ که زبون میزدی خوش رنگ تر میشد
- فیلم سمندون! با این که فراوون دوسش داشتم اما همیشه از سمندون میترسیدم!
یادتون بود دوستان؟!
هییییییییییییییی
یادش به خیر
چه تفریحایی داشتیم واسه خودمون.چقده الان نوستالژیکن همشون.
هییییییییییی
اره مفافقم باهات.
حالا چرا گریه؟
باید خوشحال باشی که تو این دوران نیافتاده بچگیت
واقققعععععععععععععععععععععا یاد خاطرات بود..
یادش بخیر..
چه دورانی بود..
ما این دوران خوش رو داشتیم..اینیم..!
این بچه هایی که الان هیچ مادری جرات نمیکنه بچه اش بره تو کوچه یا کلاس نداره یا امنیت.!!
ای
تازه الان همه بچه ها از صبح تا عصر پای کامپیوتر بازی میکنن!
خیلی صفا داشت
ما کلی خاله بازی میکردیم
من خودم تا دوم راهنمایی خاله بازی میکردم
من هنوز آرزومه بازی کنیم مثل قدیم
کاشکی ما بچه بودیم همبازی کوچه ی خاکی....
کاشکی صحرا جونم...
اون روزها که ما محصل بودیم رو هر نیمکت چهار نفر می نشست
موقع امتحان یکی رو روی رمین می نشوندن
از سه نفر باقی مونده نفر وسط باید دو زانو رو زمین می نشست و نیمکت میز تحریش می شد
دو نفر بغلی هم خوش به حالشون می شد چون هم رو نیمکت نشسته بودن و هم میز تحریر داشتن
تازه دستمون هم دور ورقه مون حلقه می کردیم تا بغل دستی از رو دستمون تقلب نکند
اره باشماق خان! اتفاقا میخواستم اینو هم بنویسم؛ گفتم دیگه طولانی نشه.
اینم مثل این که فراگیر بوده ها! چون ماهم رو زمین میشستیم؛ تازه همیشه یا دستمون یا جامدادیمون روی برگمون بود
خیلی خیلی زیبا بود
.
چقدر نوستالژیک................مخصوصا جلوی پنکه آآآآآآآآآآآآآآ خیلی خیلی با حال بود.
دوران کودکی یکی از بهترین دوران عمر انسانه چون قلب پاکی داشتیم.
ممنون پست بسیار زیبایی وخاطره انگیزی بود.
اره واقعا بهترین دوران زندگی بود؛ هیچ استرسی وجود نداشت و همش بازی و بازی! دلم که خیییییلی برا خاله بازی هام تنگ شده!
سلام طراوت جون ...





اینکه موقع امتحانها کیف میذاشتیم رو ک خوندم خیلی خندیدم ... وای خیلی بامزه بودیم اون موقع
مورد هفتم هم من انجام میدادمممم
مداد تراش رومیزی هم من داشتم خیلی خوشحال بودم از داشتنش ب دوستام فخر فروشی می کردم
اسم فامیل هم دقیقا اینجوری بودم .. بعد اشیا مینوشتم ریواس مصنوعی
از این لیوانها هم داشتم سفید بود ..روش عکس قلب داشت
منم از سمندون میترسیدم .. یه جوری بود ب روحیه بچه ها نمی خورد ..اما منم همیشه میدیدمش
میگم ما خیلی شبیه همیم ها!


باور کن!
منم مداد تراش که خریدم خیلی احساس باکلاسی میکردم
خوشحالم که خوشت اومد
خوشحالم ک یه دوست خوب پیدا کردم
میسی دختر خوب
چه نوستالژیک
چرا همه میگن نوستالژیک!
)
(با خودمم:حتما نوستالژیکه دیگه!
دختر دلم گرفت اینارو خوندم
و
یادش بخیر داستان های تو با بازیه افتضاح من
وتوهمیشه غصه میخوردی
از خداتم باشه
اگه من نبودم که کارت راه نمی افتاد
من با اذیتام پختت کردم
میگم که!!!ولاااااااا
تو رو بذارم...مثلا طراح صحنه! آخه حیف تو که با این استعداد بازیگر شی عزیز دللللللللم
یادم باشه اگه دوباره خواستم گروه تاتر تشکیل بدم