تو اتاق مطالعه ام(که همون زیرزمینه!) هر روز یه ماجرا دارم مث قبلی. یه روز سوسک درختی، یه روز زنبور زرد، یه روز حشره ی عجیب و غریب، یه روز ...
ولی یکی از مهمونا که از حضورش خوشحال میشم و به قول بابام خبر قبولی دکترا با رتبه ی یک(!!!) برام میاره و شاید خبرای دیگه ای هم داشته باشه، قاصدکه. اتاق پره از قاصدک. با هر باد، چند تاشون میان تو اتاقم. بعد با هر حرکت من یا باد پنکه یا باد پنجره حرکت میکنن و من هر دفعه به اندازه ی یک قد، میپرم هوا که وای جونور! و بعد میبینم که قاصدک همیشگیه
درضمن، خبر کارای شمارو هم میارنا! مراقب باشید دیگه، لو نرید
+ یه چند نفرتونو تا حالا لو داده
جالب بود برام به منم سر بزن
راستی از بلگفا اومدم
تو هم که افتادی به شب زنده داری!
قاصدک ها همیشه خوش خبرن :)
آره :))
سلام دوست من
وبلاگ جالبی دارید. برای شما آرزوی موفقیت دارم.
آخ طراوت جون سوتی دادم کامنت واسه این پست رو تو کامنت دونی حسین گذاشتم اینه که می خوایم بگیم ما پدر علم هوش و حواسیم
:))) عزیزم نابغه جماعت همینه دیگه!!
کادوهامم خوب بودن. مانتو و لباس و غیروذالک! تو چی برام خریدی؟! :دی
سلام طراوت گلی.
فک کنم دیگه بروبچتون همه رفتن، خیلی وقته دیگه کسی پست نمیذاره و شما تنها هستی..آخی ادم دلش میگیره..حتما دل خودتم خیلی گرفته
سلام عزیزدل. آره. همه گرفتار کردن خودشونو.
دلم بگیره که طبیعیه، ولی خب همین که گاهی هم ازشون خبردار بشم برام کافیه :)
:-*
این قاصدک ها منو یاد شعر اخوان انداخت
قاصدک هان چه خبر آوردی...از کجا از که خبر آوردی
جالب بود!
:))))
چرا میخندی ندو؟! :o