خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

سر کاریه استاد! و یه خبر خوش :)

سلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــام     

امروز رفتم دانشگاه سک سک کردم و اومدم! مث این 

گفتم که سفر که بودم استاد گف الا و بلا باید برگردی که کلاس داریم؛ حالا امروز رفتم یونی؛ میبینم جلسه معرفی به استاد مدعو داریم! کلاس بی کلاس تا چهارشنبه!!! 

تازه برگشته با لبخند بهم میگه: از مسافرت برگشتی؟! خب خوبه!!!! 

منم که صبح امروز بدو بدو بدو بدو بدو جهاز خوابگاهیمو جمع کرده بودم و از بابای طفلکم که تازه یه روز بود  پاش ازرو کلاچ ترمز پایین اومده بود؛ خواستم منو برسونه خوابگاه؛ سریع بهش زنگ زدم که اگه هنوز برنگشته بیاد دنبالم. 

خلاصه زودی رفتم خوابگاهو آماده ی برگشتن شدم. بلادونا که خواب بود! آخه بچه خرخونمون تازه از دانشگاه برگشته بود. اما قیافه ی ممول و صحرا دیدنی بود   

دوتاشون دم در وایسادن؛ انگشت به دهن؛ ابروهای اویزون؛ عینهو کودکان غمناک سومالی شده بودن! 

بمن میگفتن: ای دائم السفر! 

منم: ای طفلک های خوابگاه نشین راه دوری! 

 

امروز تفلد بلادونا بود دوستان              

تبریـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــک دوس جونی. ایشالا تفلد ۲۰۰ سالگیت 

ایشالا سفید بخت شی دختر! خیلی گلی؛ دوستت دارم یه دنیـــــــــــــــــــــــــا  

سفر

سلامی چو بوی خوش جنگلی! 

 طراوت تروتازه؛ با طراوت ساحل و دریا؛ وارد میشود 

 

جاتون خالی دوستان. آبو هوای شمال حرف نداشت. همش ابری بود! گاهی هم میبارید اونم چه باریدنی! خیلی پر یود! 

این ساحل دریایی که بودیم: خیلی قشنگ بود  

  اینم ساحل آستارا از ویوو سوییت؛ کله صبح:  

  

و آخرین و دلچسب ترین عکس( برای خودم) دریاچه ای بود که رفتیمخیلی شاعرانه و زیبا بود. دریاجه با یه جزیره ی کوچیک وسطش؛ و سرسبزی جنگل اطرافش؛یه چند تا کشتی کوچیک داخلش و زیباتر بارونی که به سرعت سیل شروع به باریدن کرد! اما هوا اینقدر خوب بود که اگه فامیلا و مامی اصرار نمیکردن اصلا از زیر بارون جمع نمیشدم خدارو شکر. لذت بخش بود.

 

 آخرشم من ییهو دیوونه شدم و اصرار که برگردیم؛ من دارم از شدت درسی که رو سرم ریخته قاطی میکنم( آخه استاد sms داد که الا و بلا شنبه عصر کلاس برپاست)؛ و برگشتیم! هنوز یه جای دیگه تو برنامه بود؛ ضد حال اساسی زدم به ملت فامیل! چون اونام دیگه نرفتن

پیش به سوی شعر کوتاه خوش مزه۴ (new)

     

سلام دوست نابغه ی خودم!!!! 

بله با شمام! تو که اونجا نشستی؛ و تو ؛ وشما که اون پشتی و تو که الان مثلا تو لاکتی؛ و همینطور تو! آها! تو که رفتی تو فکر! کجایی عـــــــــــموووووو؟؟

...همتون نابغه اید! هممون! 

(به قول بلادونا: positive thinking)

شما دیگه واسه خودت یه پا رادرفورد هستی!(رادرفورد کاشف هسته اتم=شما که کاشف وبلاگ نابغه هایی) 

گفتم اگه بشه مدل این کارو تغییر بدم شاید باصفاتر شه.  

 این دفعه بنده با اجازتون ۵تا کلمه (که شاید فلسفی تره!) میذارم. اونوخ اولین نفر با اینا شعر بگه؛ و همون فرد ۵تا کلمه دیگه بذاره( خودش دیگه کامنت نذاره و با کلمات خودشم شعر نگه)؛ در ادامه نفر دوم با کلمات نفر قبلی شعر بسرایه؛ و خودش هم ۵ تا کلمه دلخواه بذاره؛ منتظر شه تا نفر بعدی بیاد رو کار..... 

بچه ها کلمه هاتون هم میتونه فلسفی؛ هم عاشقانه؛ هم مسخره بازی؛ هم...باشه. اما یه مدلی باشه که خودتون قبلا امتحان کردید و بشه باهاشون شعر گفت دیگه! 

همه اگه پایه ی همکاری باشید؛ دوره ی جالبی میشه. 

هر کسی میتونه ۱۰۰ بارم بیاد و شعر بگه و با استعدادش یکم کلاس بذاره! خیلی هم خووووب. 

 

اینم کلمات استارت بازی: 

پاییز؛ مهر؛ تق تق؛ شر شر؛ خش خش

 

پس منتظرررررررررررررررررررررررررررررررررررررررم     

 

 

پ.ن: فعلا تا این پست رو کاره؛ بخش نظردهی رو آزاد کردم. ینی نظرات نیاز به تایید ندارند.

این روزها...

یادش به خیر، قدیم ها بچه که بودیم،
  

هر مژه ای که می افتاد روی گونه آرزویی برآورده می شد.
  

.....امــــا این روزها به بارش شهاب ها هم امیدی نیست….! 

 

پرواز

برای رسیدن باید رفت 

 

 در بن بست هم راه آسمان باز است 

 

 پرواز را بیاموز !  

 

الهی هر روزتون عید باشه

 

 

 

سلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــام 

 

عیدتون مبارک 

امروز حتما همه شاد باشید. 

از روز خوبتون استفاده کنید. 

اینقدر پای اینترنت نشین! حیفه وقتت به خدا! 

(بیشترش خطاب به خودم بود)  

خووووووووووووووووش بگذره 

 

  

 

پیش به سوی شعر کوتاه خوش مزه۳

درود و دوصد بدرود  

دوستان دوباره بیاین بازی                        

 

 

این دفعه هم یه سری لغات میذارم که شاید اولش فک کنین بهم نمیان!

امــــــــــــا من که میدونم شما دیگه حسابی این کاره شدید    

حالا برای این که جو یکم صمیمی شه یه دست و هورای بلــــــــــــــــــــند...سووووووت...جیــــــــــــــــــــــغ      

 

 خب بچه ها آماده اید؟! ببینم این دفعه چند مرده حلاجید 

سری کلمات بازی اینا هستن: 

زندگی؛ کشک؛ ریش؛ تنبک؛ عشق 

یه شعر بسازید بترکونــــــــــــــــــــــــــــــــــــه   

  

شاید آخر هفته برم مسافرت! تا جمعه هی بیاین ببینمتون که شاید تا نزدیک ۱۰ روز دیگه نباشـــــــــم 

 

پس منتظررررررررررررررررررررررررررررم

 

 

 

پیش به سوی شعر کوتاه خوش مزه۲

سلام سلام صد تا سلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــام 

 

این بازی برای همه خوبه! برای ورزشکارا؛ برای مهندسا؛ برای دکترا؛ برای خوشگذرونا؛ برای اونایی که خوشحالن؛ برای اونایی که غمشناک ان؛ برای فوتبال دوستا؛ برای از فوتبال چندش شده ها؛ برای باصفاها؛ برای خسیسا؛ برای ولخرج ها؛ برای......خلاصه برای من؛ تو؛ ما؛ شما؛ و حتی آنها!  

 

با کلمات خکشل زیر یه شعر خوکشل تر بگویید دوس جونا؛ منتظررررررم 

 

و حالا این شما و این....همان کلمات سری۲: 

طالبی؛ خشگل؛ فیلتر؛ من؛ استاد 

 

دوستان اگه تو این کار حرفه ای شدیدو و تونستید بیشتر از یه شعر بسرایید؛ بگیدا! بیشتر از هنرتون لذت میبریم. مرسییییییییی

پیش به سوی شعر کوتاه خوش مزه۱

فکر کردم اگه بشه یه تاپیک بذارم که یه کم روش فکر کنیم و بتونیم ایده های جدید بدیم 

البته فعـــــــــــلا امتحانی شروعش میکنم. اگه دوس داشتین؛ ادامش میدیم. فک کنم واقعا خوشمزه بشه ها! البته اگه همکاری کنید و سعی کنید غده ی شیرین شدن و بداهه گویی خودتونو فعال کنید.  

من چند تا کلمه میگم و شما سعی کنید تو نهایتا ۲ تا ۴ دقیقه؛ یه شعر بگید که شامل همه ی این کلمات باشن! وجدانی اگه بیشتر طول کشید بگید تو چند دقیقه گفتید. 

 ببینم کی بیشتر اهل شعرو صفا و خوشمزه گیه 

البته یکم خلاقیت هم باید بزنید تنگش تا درس شه.

 

ایـــــ ـــــــن تاپیـــــ ــــــک مخصوص اشعـــــ ــــــار  

پرمعنــــ ــــــی، پرملـــــ ــــــات، 

باحـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــال  

و یا چرتـــــ ــــــ و پرتـــــ ـــــــ منو شماس 

 

 

حالا میریم که داشته باشیم اولین سری کلمات رو : 

ژیان؛ پیچ ؛ عطر؛ طراوت(!)

 

جون من همکاری خداپسندانه داشته باشید؛ بعد یه مدت میخوام باحال ترش کنم؛ البته اگه ازین کار خوشتون اومد.

محض این که یه خاطره از خودم در وکنم

جمعه بود که رفتم شهر دانشگام. 

شنبه رفتم پیش استاد. همین که منو جلو در دید گفت: به به به به به به(تا یک ساعت!)(ادامه:) چه عجب؛ میگفتی گاوی گوسفندی میکشتیم؛ راه گم کردی! ازین ورا؛ چطور از خونه دل کندی؟؛ چی شد گذرت به این ورا افتاد.............سلام! خوبی؟ (من:

بلاخره وقتی نوبت به حرف زدن من رسید کم نیاوردم گفتم: سلــــــــــــام استاد! اومدم حــــــــالتونو بپرسم، خوبید ایشالا؟ (همون چای شیرین معروف خودمون ) 

 

رفتم پیش استاد دومی راجع به پایان نامه بحث کنم میگه: به به به به به.....؛ چه موضوع نو و پرکاربردی! عالیه. ولی رک بهت بگم! تو این شهر هیچ استادی رو این موضوع کار نکرده و خودت تنهایی ها! عوضش کن!(بعد یه عمر مطالعه که داشتم! حالا من:) البته من بادی نیستم که با این بیدها بلرزم بازم تلاش میکنم؛ به امید خدا.

 

شب رفتم پیش بلادونا جونی و فروغ عزیز. برنامه خوابم کن فیکن شد. ساعت ۴:۳۰ صبح خوابیدیم. 

اومدیم فیلم ببینیم. بگو چطور؟! شونصد تا فیلم داشت این بلادونای درسخون عزیزم؛ ما هم که سخت پســـــــــند! دو نفری نشستیم تک تک فیلمارو چک کردیم(۵ دقه ۵دقه رد میکردیم!) تا بلکه یه فیلم باحال و هیجانی پیدا کنیم و همونو ببینیم؛ البته اونی که بلاخره انتخاب شد اصلا هیجانی نبود. قسمت شد دیگه. 

ولی در عوض تا صبح هی چای خوردیم هی غیبت کردیم! از عالمو آدم. باورت میشه؛ حتی غیبت همه شماها! حلالمون کن خوااااهر ماه رمضونی. 

اومدم بیام خونه؛ تو اتوبوس یه پیرزن طفلی کنارم بود. بنده خدا پیر بود و نمیتونس روزه بگیره.همونجا بساط عصرانشو پهن کرده بود. نونو پنیرو سبزی و پیاز(!) وااااای پیازه

یـــــــــک بویی داشت که تا خود مقصد روی مخم بود  کل راهو آهنگ گوش میدادم که بلکه بوشو نشنوم 

 

 امااااااااااااااااااااااااا کلا مسافرت عااااااالی بود. تو خوابگا که خیلی خوش گذشت بهم؛ خیلی گفتیمو خندیدیم. دیدن دانشگاهم خالی از لطف نبود. 

شکــــــــر