آقا جان این تست های بیوشیمیایی ما تموم شد فقط مونده TNF آلفا و دیگر والسلام!
آقاجان بالاخره این داستان مقاله نوشتن ما تموم شد! برین دعا کنین ISI شه وگرنه بازم همین آش و همین کاسه.
خوبه دیگه سه روز دیگه کنکوره و من الان سه روز وقت دارم واسه پی اچ دی بخونم همینطور واسه کنگره نوروساینس پوستر طراحی و چاپ کنم (خاک بر سر اورال نشد) سه شنبه هم که کلا تو راهیم واسه تهران و همینطور دکتر گفته مقدمه ی پایان نامه تو بنویس اوووه تازه وقت اضافه م میارم!
اصلا حال خوشی دارم الان که تست مست و آزمایش ندارم! خوش میگذره ه ه ه ه!
سمیرا دفاع کرد شد نوزده و نود و هفت! رکورد گروه در چند سال اخیر.
منوره فردا دفاعشه.
من و آزاده امروز و فردا تدریس قورباغه داشتیم و داریم، امروز بد نبود البته بنده فرق کزاز ناقص رو با اثر ترپ قاطی کردم و نه خودم فهمیدم چی گفتم و نه مدعوین!
این پست جهت حضور به هم رسانی بود وگرنه هیییچ ارزش دیگری ندارد
بهترین دوستم؛
دلم برات خیلی تنگ شده ؛
چقدر از تو دورم با اینکه خیلی دوستت دارم؛ چقدر از تو دورم با اینکه خیلی به تو محتاجم
چقدر دلتنگتم با اینکه تو همیشه با منی
فرسنگ ها از تو دورم با اینکه تو کنارمی
ای کاش میشد دوباره بشم مثل اون وقت هایی که تو رو از اعماق وجودم با تمام تار و پودم حس میکردم
دلم میخواد دلتنگی های این روز هام رو با تو درد دل کنم ؛..اما روم نمیشه ...؛از بس که از تو دور شدم
دلم میخواد ...
دلم میخواد با همه مهربانی هاو لطف ها و یاری ها و نعمت ها یی که به من عطا کردی باز هم بیام و ازت گله کنم ...بگم که چقدر دلم گرفته... بگم که چرا گذاشتی دلم بگیره...
ولی نه هیچ وقت ازت شکایت نمیکنم چون میدونم که با همه بدی هام منو دوست داری چون خودت منو آفریدی و دیگه مطمئنم که همه کارات حکمتی داره ...
آقاجان من دیگه عمرا سر مسائل سگی به برکه اعتماد کنم! یعنی این دختر تا سگ رو ندیده یک پا رستم پهلوونه ولی همین که چشمش به سگه میفته باید ببینیش چیکارا که نمی کنه! اونشب با فم و آزی و شادی و طاهره از سرویس بهار چهار جاموندیم ایشون فرموندن که الا و بلا بریم هیچ مشکلی پیش نمیاد ولی همینکه بعد خوابگاه پسرا و در تنگه ی کمین سگ٬ ایشون رو ملاقات کردن همینطور جیغ بود که از حلقوم مبارک میومد بیرون! چند شب قبل هم که ژان وال ژان پیدا شد و نجاتش داد! هیچی امشب که می خواستیم با سرویس از بهار چهار بریم بهار یک که از اونجا با سرویس بریم تو شهر(بله مسئول خوابگاههای ما یه همچین آدم باهوشیه!) از سرویس جاموندیم آخه سرویس روزای تعطیل ۵ دقیقه زودتر مبدا رو به مقصد ترک می کنه نمی دونیم چرا! بعد برکه جان با تشر و داد و بیداد منو ضربه فنی کرده که بیا پیاده بریم بهار یک و هیچ اتفاقی نمی افته! یه دونه میله گنده هم پیدا کرده و میگه اگه سگه اومد من باهاش مبارزه می کنم تو برو دنبال کمک و اگه سگه پیدا شد تو فرار نکن اصلا اگه تو فرار کنی من با همین میله می زنم تو سر تو!!!! هنوز به تنگه ی کمین سگ نرسیده بودیم که یهو من چشمم افتادبه سگه که رو دستاش نشسته و غرورمندانه ما رو نگاه می کنه تا برسیم بهش! من داد زدم برکه سگ میگه کو میگم اوناهاش و ایشون لرزه افتاده به زانوهاش که بیا برگردیم فقط تورورخدا ندو که میفته دنبالمون و ما پیروزمندانه برگشتیم و الان در خدمت شما هستیم! می دونی!
یادش به خیر؛ صحرا رو میگم خیلی آدم باحالی بود به ما می گفت گلابی ما هم بهش می گفتیم هویج! خیلی دوست داشتی بود با یه اخلاق گند که نمی دونم شوهرش چطوری تحملش می کنه معجزه ی عشقه دیگه وگرنه ما که چند باری کارمون به گیس و گیس کشی رسیده بود! تو اون سوئیت قائم که با هم بودیم منو عاشق چند تا پدیده کرد که هر وقت سر و کارم به اونا میفته بی اختیار خاطراتش واسم زنده میشه. سه تا از اون پدیده ها عبارتند از: لواشک لقمه ای جنگلی٬ ژله٬ خرمالو!! من قبلنم عاشق لواشک بودم ولی این جنگلی یه چیز دیگه ست. اصلا با ژله و خرمالو حال نمی کردم ولی الان نمی دونی چقده دوسشون دارم!!! هی یادت به خیر دختره! نمی دونی بعضی وقتا چقده دلم برات تنگ میشه! یه وعضی یه حالی اصلا!
دوستای گلم عیدتون مبارک به همراه یه کامیون گل مریم!
امشب وقتی میخواستم از سلف بیام خوابگاه سرویس رفته بود و تا نیم ساعت دیگه هم سرویس نداشتیم ؛منم مجبور شدم مسیر پر سگ روتنهایی پیاده بیام؛ تنهای تنها... میترسیدم .
..یه آیه الکرسی خوندم و دل به دریا زدم و اومدم...
از کنار خوابگا آقایون داشتم رد میشدم که یه هو چشمم افتاد به یه سگ (سگ نگو بلا بگو دشمن جون ما بگو..)
من:وای سگ(با صدای ضعیف و پر از ترس)
یه جنتلمنی که از کنارم رد میشد:جان؛با من بودید؟
من:نه ؛گفتم سگ ؛ وسگ رو بهش نشون دادم..
آقاهه گفت نترسید و مثل ژان والژان پرید و از من مراقبت کرد ...
سگه تا صحنه رو دید حسادتش گرفت و شروع کرد به پارس و دوید سمتمون ؛ من که مرده بودم از ترس , میخواستم بدوم که آقای جنتلمن ندو ندو نترس نترس.... اومد جلوی من وخودش رو سپر بلای من کرد(آی مادر مادر مادر)
شاهزاده رویاهام با سنگ سگ رو زد و سگه فرار کرد
جنتلمن:من تا خوابگاه میرسونمتون
من: (از ترس لبام میلرزید ) :ممنون میشم .(رویاهای برکه در آن لحظه:وای مهریه ام چقد باشه... لباس عروسم چه شکلی باشه.
.بوق بوق بوبوق بوق...سفره عقد و..اسم بچه مو چی بذارم...کدوم مدرسه بره....رشته دانشگاهیش چی باشه ....بچه ام با کی ازدواج کنه....
خلاصه دو قدم با هم برداشتیم که یه ماشین جلو پامون وایستاد(سققق سیا؛خاک مالید به بختمون) (از نگهبانا بود با لباس شخصی)
جنتلمن: خانم رو تا خوابگاهشون میرسونید
راننده:با سرویس باید برن
من:تا نیم ساعت دیگه سرویس نداشتیم مجبور بودم پیاده بیام...
جنتلمن غیرتی شد وگفت: بیایید خودم میرسونمتون(الهی قربون اون غیرتت بشن دشمنات ِگل پسر
راننده: خانم بیا سوار شو میرسونمتون
خلاصه من سوار ماشین شدم و همه رویاهای شیرینم پایان یافت... آه ای شاهزاده رویاهایم.. آه ای ژان والژان...کجایی؟۱!!تو کی بودی اصلا؟!!!
در آخرین لحظه با خودم گفتم یه نگاهی به این جنتلمن بندازم ببینم کی بود(یاد بگیرید ما اینقد محجوب هستیم) ؛ ولی آن عزیز سفر کرده زیر سایه تاریک درخت بود و چهرش دیده نمی شد و من اصلا چهرش رو ندیدم و اصلا نشناختمش
عشق یعنی سگ را با سنگ زدن
یه روز تابستون که با طروات جون بهار یک بودیم ازش خواستم چند تا آهنگ شاد واسم بلوتوث کنه این و این! الهی خیر ببینه بچه م! البته علی لهراسبی رو اشتباهی فرستاده بود و شادمهر به نظرش شاد بود! این دو تا آهنگ رو هر روز گوش میدم می دونی! نمی دونی؟ دونستن یا ندونستش فرقی هم می کنه؟
دیروز دکتر استاد راهنمای جیگرطلا بهم گفتش که این بیست روز مونده به کنکور دکترا رو تعطیل کن بشین بخون و عکس العمل من یک فک بر کف زمین افتاده بود که آخه من بشینم تو بیست روز دقیقا چی بخونم دکتر خوشگلم؟ بهش میگم دکتر من واسه این ارشد چون مرتبط با کارشناسم نبود شش ماه خوندم (دروغ گفتم بهش من نه ماه خر زدم از ترس اینکه فک کنه خنگم گفتم شش ماه!!) اونوخ واسه این یکی بیست روز؟ میگه نه ه ه ه ه باباااااااااااا راااااااااحته این یکی! البته همه میگن راحت تره ولی فکر نمی کنم به این شدت راحت تر باشه:دی
این آهنگ رو خعلی دوست دارم این شادمهر بعضی وقتا یه چیزایی می خونه که از تنفر من نسبت به خودش کم می کنه می دونی!
میدونید تو این لحظه ؛دقیقا تو این لحظه؛ دلم چی میخواد؟ میدونید تواین لحظه عاشق چی شدم ؟ حسرت چی رو میخورم ؟.....
عاشق تنبل شدم ....دلم میخواد یه تنبل بودم از یه درخت آویزون بودم و خواب بودم؛ خواب خواب . از بس که اینا خوشگل و عمیق میخوابن .
دیدید تنبل ها چقد قشنگ از درخت ها وارونه (به گفته دکتر ورچپپه) آویززون میشن و شبانه روز خوابن،خواب خواب
آها یه سوال؛... این تنبل ها که اینقد وارونه اند سرشون واریسی نمیشه؟ سردرد نمیشن؟... آخی ی ی ی گناه دارن طفلکی ها چرا خدا جون این بیچاره ها رو ااینجوری آفریده ؟...
خدایا ممنونتم که منو؛ من آفریدی
دیروز برکه خیلی ناراحت بود و کلا روند آزمایشاتش به خاطر یه سری مسائل الکی داشت تحت اشعاع قرار می گرفت و برعکسش من و هدا خوشحال و شادان بودیم چون از معدود زمانهایی بود که جواب آزمایشاتمون خوب از آب در اومده بود و یه جورایی سورپرایز شده بودیم منتها منتظر نتایج امروز بودیم که سور مون تکمیل بشه ولی...
امروز برکه خیلی خوشحاله چون روند آزمایشاتش یه جورایی افتاد رو غلطک و من و هدا خیلی ناراحتیم آخه با اینکه به چشم دیدیم جواب گرفتیم ولی دیتایی که دستگاه به ما داد به خاطر یه خطای مسخره غیرقابل استناده.
یه ضرب المثل معروف هست که میگه هیچ خوشی یا ناخوشی پایدار نیست البته ممکنه این ضرب المثل رو تا حالا نشنیده باشین چون سخن خودمه! دیروز با دممون گردو می شکستیم و امروز دنبال یه دیوار می گردیم که بهش تکیه بدیم و به افق خیره بشیم!!!!! این پایان نامه هر چی واسه ما نداشت یه ماکت کوچیک از زندگی بود که یه روز بهمون حال داد و یه روز حالمونو کرد تو قوطی و خلاصه همه جوره رمق مون رو گرفت و البته شور و نشاط جوانی رو!
+ عنوان پست یه ضرب المثل معروفه که همسایه سابق مادر مادرم اینا می گفته!
این روی سکه: آهای تو دوست خوبم که واست سوتفاهم پیش اومده که من ازت دلگیرم و دیگه دوستت ندارم آخه واسه چی همچین فکری کردی؟ تو که اینهمه کمالات داری واسه چی از این حرفا می زنی؟ من همونم که بودم بااااور کن!
آن روی سکه: تو معلومه با خودت چند چندی؟ از یه طرف اونطوری با من حرف می زنی و به من بی احترامی می کنی و از این طرف میای شاکی میشی که من ال شدم و بل شدم و از برخورد من ناراحتی؟ بعد ببخشید از کدوم برخورد من ناراحتی؟!
دو روی سکه: در هر صورت واسه من خیلی محترمی و جز دوستان خوب من هستی کاش اینو بفهمی. اینکه میگن دوست پیدا کردن سخت نیست و نگهداشتن این دوستی سخته یعنی همین!