خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

برف شادی

بعد از گذشت ماه هااز فصل سرما، بالاخره امروز برف بارید هورااااا اونم یه برف جانانه

امروز که خودمو با هزار و یک دردسر ساعت 8:30 رسوندم  پژوهشکده، دوستم زنگ زد و گفت که اخبار اعلام کرده شروع به کار مراکز دولتی  از ساعت 10 هست!! اینقداول از دست خودم و بعدش از دست دوستم حرص خوردم که  دوست داشتم باهاش قهر کنم بگم اصلن ظهر هم دیگه برنمیگردم خونه آخه پژوهشکده خالیه خالیه! حتی رئیس مرکز هم نیومده چه برسه به محقق ها و منشی و حتی آبدارچی برق هم که الان رفت! البته برق کامپیوترها فرق داره.

اما از پنجره که به بیرون نگاه میکنم، با خودم میگم اگه نمیومدی دیگه معلوم نبود حالا حالاها چنین تجربه ی زیبایی داشته باشی. قدم زدن تو برف، فرو رفتن پاها تو گودال های آب، لیز خوردن های یهویی، رد شدن اتوبوس ها و ماشین ها و پاشیدن آبشون رو لباس هات، له شدن تو اتوبوس در سیل جمعیت!!! همه و همه

و مهمترش، منظره ی کوه ها و مه و ریزش سریع برف،و ناپدید شدن برج میلادِ همیشه پیدا در مه غلیظ از پنجره ی اتاق کارم

و البتهههههههههههه برگشتن به بلاگ اسکای بعد از ماه ها

نظرات 8 + ارسال نظر
سعید یکشنبه 8 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 10:42 http://anti-efsha.blogsky.com

سلام. تجربه های زیبایی که هستن، ولی دیگه فرو رفتن پا در گودال آب هم تجربه شیرین محسوب میشه آیا؟

اگر به ما هم سر بزنید، خوشحال می شویم.

تیکه بود مثلن!

قیچی سه‌شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 21:28

اره واقعا با همه دردسراش حسابی چسبید این برف

آره واقعا

مریم دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 11:56 http://manokhodam94.blogfa.com/

ن بابااااااااااااااا .... شمااااااااااااااا ؟؟؟؟؟؟؟ عایا من شمارو میشناسم ... حالام نمیومدی دخترمممم .... یااااادت مرااااااااااا فرامووووووووووووشششششششششش؟؟؟ حالا میره با برف سال دیگه میاد پایین ...

از دست تو مریم
خوبی؟ دلم برات تنگ شده بود. واسه دیدن تو اومدما

مریم ... چهارشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1396 ساعت 20:38

پس اولش مینوشتی مخااااااطب خاااااص. .... تو چطوووووری عشقولی؟؟؟ متم دلم برات اندازه یه ماسه شده بود .طرااااوتوووو ..

مراقب خودت باش عزیزم

ایزی شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1396 ساعت 23:34

با سلام و عرض ادب
موفق باشید.راستی شما هنوز تهران هستید مگه؟؟

سلام و عرض احترام
بلههههه هنوز سال چهارمم که! تا سال ششم راه داره بعدشم اگه خدا خواست مشغول به کار میشیم

الهه جمعه 25 خرداد‌ماه سال 1397 ساعت 06:17

سلامممم...من واقعااااا خوشحالم که این وبلاگ هنوز به فعالیت ادامه میده

نرگس باران پنج‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 20:38

بنویس دیگه طراوتی

فری دوشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1399 ساعت 21:24

سلام. خیلی وقته ننوشتی. شاید شما هم ازدواج کردی و هزار و یک درگیری! ولی بدون یک خواننده قدیمی، همیشه سر میزنه به اینجا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد