دیدی بعضی روزا، بعضی جاها، بعضی آدما، بعضی حرفا، بعضی رفتارا و حتی بعضی تصمیم ها طوری هستن که بعضی وقتا دلت میخواد کلتو محکم بکوفی تو دیفال، خین بیاد؟
الان برای من ازون وقتاست!
بعد از دیدن فیلم مزخرف بیخود و بی جهت
اونم به اصرار من، همراه 5 نفر آدم گرفتار...
ولی یه نتیجه غیراخلاقی داشت: این که قبل از رفتن به سینما به اسم فیلم توجه کنم! معمولا به هم میان
یه برگه نوشتیم با عنوان سوتی نامه!
گزاشتیم تو گروه! هر کی از ما 7 نفر(4 خانوم و 3 آقا) سوتی بده اون تو ثبت و ضبط میشه تا در زمان مقرر، مثلا ماهی یک بار اینا، همه دور هم بنشینیم، بخونیم و به یارو کر کر بخندیم!!
ستون فاطمه دیگه اینقدر پر شده که همه نگرانش شدیم، گفتیم اگه دیگه جا نداشت از ستون آقای آسوده قرض میگیریم فعلا(چون این بشر اصلا اهل سوتی موتی نیست).
اما ستون من اصلا پر نشده
امروزم یه چیز دیگه گفتم جلو جمع که کلا رفتم پشت جالباسی محض هوا خوری و اینا!
امروز الهام گفت طری تو فقط سوتی هایی میدی که نه تنها نتونیم تو سوتی نامه ثبتش کنیم، بلکه کلا نتونیم در جمع های خانومانه یادآوری کنیم... (فکر کن، در این مدل جمع ها حتتتتی)
نیلو هم ادامه داد که بهتره جای نوشتن سوتی هاش، یه خط تیره بزاریم
اصن این دوره زمونه بگی فِ ملت میگن هر هر، کر کر!
وگرنه من با این سن سالخوردگی خودم دیگه حواسم هست چی چی بگم جلو جمع چی چی نگم که! آررررره(جون فلانی)
البته یکمم ذهن ها داغووونه ها! خدایی!
+ داغوووون = منحرف
یه وقتایی آدم دلش میخواد سرهمه غر بزنه و از زمین و زمان ایراد بگیره
اصلا حرفاش غر داره
فکر نکنین منم الان رفتم تو این فاز ها اا
ولی وقتی داره همه جا برف میاد چرا اونور شمال برف میاد و اینورش نمیاد؟
اصلا این تم وبلاگمون چرا عوض نمیشه؟ زیادی داره تکراری میشه
چرا وقتی اینهمه راهو می کوبیم میریم کوه و جنگل و ...باید یهو مه بشه و از اول تا آخرش یه متر جلوی پاتو ببینی؟هان ؟هان؟
امروز اون تست TNF آلفا که از پایان نامه مونده بود رو انجام دادیم و تموم شد! البته ایشالله که جواب بده(اسمایلی التماس دعا)
این دکتر استاد مشاور آدم خاصیه بصورت امواج سینوسی یه روز خوشم میاد ازش و یه روز ازش متنفرم یعنی یه همچین آدمیه! یه قسمتی از تست، میگم دکتر الان این بافر رو باید اضافه می کردیما میگه نه ه ه ه حاااااجی! الان تست وارد فلان مرحله شده و بعدا باید بافر بیسار اضافه بشه و اینا! اون لحظه که بهم گفت حاجی یه لحظه حس کردم الان نیروهام موندن تو خاکریزا زیر آتیش و من نمی تونم واسشون مهمات بفرستم نمی دونی چه وعضی بود.
میگه: ما باید کلاس دوم دبستان که معدلمون 20 شد تو اوج از دنیای علم خداحافظی می کردیم تا به این روز نیفتیم!
میگم: حالا نا امید نباش تو هم ایشالله پی اچ دی قبول میشی(ژنتیک)
میگه: بهتره ادامه ندم هر چی میگذره بدتر میشه
میگم: نگو تو حالا حالاها وقت داری دو روز دیگه دکتر میشی و باعث میشی آمار مونگولای دنیا بیاد پایین
میگه: ینی من الان آمارشونو بردم بالا؟
میگم: نه ینی تو باعث میشی بچه هایی که قراره با آنومالی به دنیا بیان به دنیا نیان!
میگه:ینی بچه هامم منگولن؟...
کلا هر دفه من با این دوست مسیج بازی کردم از اول تا آخر سناریو همین بوده:)))
آشتی نوشت: ای دوست عزیز ای فرند، ای تیچر، ای میلاد، سلام!
من قبول شـــــــــــــــــــــدم
البته فعلا مرحله ی اول
ممول هم قبول شــــــــــــــــــــد
حالا عکس العمل اطرافیان:
هم اتاقی: بابا مباااااااارکه گلم! عزیزم! خداروشکر، بوس بوس، کی شیرنی میدی؟ مارو ببر رستوران لبنانی!!!
استاد: اوه اوه اوه اوه اوه! به به به به به! مبااااارکه! دیگه کیا قبول شدن.... کی شیرنی میدی؟!
هم کلاسی: (>> پنج نفر بودیم که چهارتا شرکت کردیم و قبول شدیم!) مبارکه.
بچه های بالا(ترم بالا): چه خوووووب، اخ جون کی شیرنی میدی؟؟ ببرمون رستوران....
بچه های پایین: تبریک عرض شد! پس یه شیرنی حسابی افتادیم! کی بسلامتی شیرنی میدین؟!
همسایه: ما شیرنی میخوایم یالا!
و من، امشب:
مرحله اول همه قبولن بخدا!! مهم مرحله دومه که من داااااغونم!
فک کن الان یه شیرنی بخرم برم پیش دوستان با نیش بااااااااااااااز، اونوخ چند روز دیگه که نتایج بیااااااد، سوسک بشم! وای خدا...
دعا کنید....
پیشاپیش از تبریکات همه ممنانم
این پست صرفا جهت تخلیه ی خوشحالی اضافی اینجانب بود و هیچ ارزش معنوی و مادی و دنیوی و اخروی دیگری ندارد.
تمام