خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

سوتی

یه برگه نوشتیم با عنوان سوتی نامه! 

گزاشتیم تو گروه! هر کی از ما 7 نفر(4 خانوم و 3 آقا) سوتی بده اون تو ثبت و ضبط میشه تا در زمان مقرر، مثلا ماهی یک بار اینا، همه دور هم بنشینیم، بخونیم و به یارو کر کر بخندیم!! 

ستون فاطمه دیگه اینقدر پر شده که همه نگرانش شدیم، گفتیم اگه دیگه جا نداشت از ستون آقای آسوده قرض میگیریم فعلا(چون این بشر اصلا اهل سوتی موتی نیست). 

اما ستون من اصلا پر نشده

امروزم یه چیز دیگه گفتم جلو جمع که کلا رفتم پشت جالباسی محض هوا خوری و اینا! 

امروز الهام گفت طری تو فقط سوتی هایی میدی که نه تنها نتونیم تو سوتی نامه ثبتش کنیم، بلکه کلا نتونیم در جمع های خانومانه یادآوری کنیم... (فکر کن، در این مدل جمع ها حتتتتی)

نیلو هم ادامه داد که بهتره جای نوشتن سوتی هاش، یه خط تیره بزاریم 

اصن این دوره زمونه بگی فِ ملت میگن هر هر، کر کر! 

وگرنه من با این سن سالخوردگی خودم دیگه حواسم هست چی چی بگم جلو جمع چی چی نگم که! آررررره(جون فلانی) 

 البته یکمم ذهن ها داغووونه ها! خدایی! 

 

 

+ داغوووون = منحرف

نظرات 6 + ارسال نظر
belladona سه‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 00:03

الهی ی ی ی طراوت جوووونم تو خیلی باحالی میشه چند تا شو واسه من اس کنی؟


بلی توضیحات قبلش چی؟
تازه اگه برات اس کنم میترسم کپ کنی بعدشم خدایی نکرده سکته!!!

فری سه‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:08

منم یادمه دوران لیسانس که دوستام بودن خیلی می گفتم ف و اونا هر هر و کر کر. الانو نمی دونم، شاید می گم و دور و بری هام به روم نمی یارن؟!
ولی یادمه همون موقع یهو گاهی چیزایی می گفتم که دوستام اینطوری می شدن و می گفتن فری چیزی نمیگه نمیگه ، یهو یه چیزی میگه که هممون کپ می کنیم...


اصن این جوونای این دوره زمونه الکی خوش شدن دقت کردی؟!

فری سه‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:09

چقدر خوبه که همتون دوباره فعال شدین وقتی چیزی نمی نویسین آدم اعصاب براش نمی مونه

الهی مُ بگردُم تورو عزییییزُم
نبینم اعصابت بهم بریزه وااااا

طراوت سه‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 14:28

طراوت جان مطمئندی؟ مطمئندی که ستون یا صفحه مربوط به تو پر نشده؟!فک کن فاطمه دیگه کیه که ازتو زده جلو!
خوب حالتو گرفتم؟

عزیزم چرا از اسم من سوء برداشت کردی؟
تو صحرایی نه؟ یالا بیا بیرون! خودتو هم به بچه ها معرفی کن خاله

کلا حالگیر صدات کنیم بیشتر بهت میاد نه؟!

صحرا سه‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 22:49

لو رفتم؟چجوری آخه؟چجوری منو شناختی؟میخوای بگب که من اینقد تابلو ام؟

صحرا منو دست کم گرفتی ی ی ی؟!
البته هر کی دیگه بود هم میشناختت آی کیو!
با اون "مطئندی" هات

قیچی سه‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 23:36

سلام خواهر.
میگم اگه سوتیه خیلی تابلوئه، توو یه پست رمز دار بنویسش و عنوانش بذار برای افراد بالای 25 سال و حتمن حتمن رمزشو به منم بده (آیکونه الفرار)

سلام بزرگ سال!!
سوتیه تابلوئه؛ ولی رنج داره! تو از رنگ خارج شدی.
افراد بین ۲۵ تا ۵/۲۸ میتونن بشنون
مگه نگفتم من قهرم؟
(آیکون جارو به دست؛ دمپایی به پا؛ چادر به کمر؛ وایستا که اومدم)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد