خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

لبام همش میخنده!

باور میکنی! باور کنید! 

باور نمیکنی؟! چرا؟.................. هنوز چیزی نگفتم! گفتم! نگفتم؟! خب می گم.

باور میکنی که تو این خوابگاه پیش این نابغه ها اونقدر خندیدم(گوش شیطون کر/چشم حسود کور/اسفند ۳۳ دونه/دود بشه چش بترکونه(سروده ی خودم)) که وقتی حتی نیشمم باز شه لپم درد می گیره! ای خدا ما رو گیر ۴ تا سرخوش انداختی ها!

نظرات 2 + ارسال نظر
belladona شنبه 4 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 18:41

نازنینا!در وصف تو همین بس که ز رویت چهارپایه شرمندس!
ای دوست ماه پاره!ستاره ای ستاره!که وقتی می درخشی!مث یه آذرخشی!(دس دس)

دکتر خودم یکشنبه 5 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:22

خواهرم سلیقه‌ی شعری‌ت را
رونوشت به کامنتور اولی

بلادونا:کم کم استعدادام داره شکوفا میشه.دنبال ناشرم تا دیوان شعرم رو چاپ کنمشعر خواستین سفارش بدین ظرف ۳ سوت با پیک موتوری بفرستم دم وبلاگتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد