باور میکنی! باور کنید!
باور نمیکنی؟! چرا؟.................. هنوز چیزی نگفتم! گفتم! نگفتم؟! خب می گم.
باور میکنی که تو این خوابگاه پیش این نابغه ها اونقدر خندیدم(گوش شیطون کر/چشم حسود کور/اسفند ۳۳ دونه/دود بشه چش بترکونه(سروده ی خودم)) که وقتی حتی نیشمم باز شه لپم درد می گیره! ای خدا ما رو گیر ۴ تا سرخوش انداختی ها!
نازنینا!در وصف تو همین بس که ز رویت چهارپایه شرمندس!
ای دوست ماه پاره!ستاره ای ستاره!که وقتی می درخشی!مث یه آذرخشی!(دس دس)
خواهرم سلیقهی شعریت را
رونوشت به کامنتور اولی
بلادونا:کم کم استعدادام داره شکوفا میشه.دنبال ناشرم تا دیوان شعرم رو چاپ کنمشعر خواستین سفارش بدین ظرف ۳ سوت با پیک موتوری بفرستم دم وبلاگتون