خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

شام هجران تو تشریف به هر جا ببرد

به نام خدا 

با عرض سلام و عصر به خیر خدمت دوستای گلم. در خدمتتونم تا یکی دیگه از ظرایف و شگفتی های خوابگاه رو براتون موشکافی کنم. این جلسه می پردازم به امر وصال به شام٬ روشهای وصال٬ مبانی وصال و آسیب شناسی اون و اونرو درقالب یک مقاله برای شما پرزنت می کنم. 

اینتروداکشن: 

البته واضح و مبرهن است که انسان در خوابگاه باید شام بخورد ولی اینکه چه جوری و با چه روشهایی شام گرفته می شود و خورده می شود جای بحث داره. همونطور که بزرگان گفتن؛ به تعداد انسانهای خوابگاه راه برای دستیابی به این ماده حیاتی وجود داره.

مواد و روشها: 

ما قبلنا که تو خوابگاههای دانشگاه بودیم٬ می رفتیم سلف. یعنی بعد از اینکه آماده می شدیم می رفتیم سلف ولی دوستان از اونور که میومدن با دمپایی و زیرشلواری هم می یومدن سلف. توجه به این نکته ضروری ست که حالا که خوابگاهمون خودگردانه و قاطی خوابگاهیا که هیچی قاطی آدم هم حساب نمیشیم(بس که فرشته ایم) شبا واسمون شام میارن جلو در و ما میریم می گیریم. اینجا دیگه نیازی نیست آماده بشیم. البته اگه دست و صورتمون رو بشوریم بریم پایین که چه بهتر وگرنه هر جور خودمون راحتیم؛ با مانتو و دامن و یا چادر نماز و غیره. طوریکه این آقای آشپز که غذا رو شبا میاره٬ وقتی روزا تو سلف ملت رو می بینه امکانش هست که نشناسه. وقتی که آقای آشپز زنگ سوئیت رو زدن کافیه که شما خودتون رو در هر سوراخ سمبه ی در دسترس پنهان کنید تا یکی دیگه بره شام بگیره و حتی می تونید یک طرح تحقیقاتی بردارید تا هر شب در دانشکده باشید و ملت مجبور بشن هر شب شام بگیرن.   

بحث و نتیجه گیری: 

 انسانهایی که توانسته اند خودشان غذا درست کنند که فبها المراد وگرنه که تا بوده همین بوده ولی من مطمئنم واسه آیندگان از این بهتر خواهد بود(رجوع شود با تفاوت دهه شصتی ها با دیگر دهه ها).و در نهایت که : 

«تو خوابگاه آدم یا لاغر میشه یا چرک»

مریم سوئیت بغلی٬ تخت بالایی.

 پی نوشت:تشکر می کنم از همکاری صمیمانه دوستان همکلاسی در برگزاری هر چه آکادمیک تر امتحان قلب. خیلی عالی بود اگه می دونستم اینقدر خوب مشورت میدین که لای جزوه رو هم باز نمی کردم 

  

وحشی بافقی هم در زمینه شام یه غزل سرودن٬ که به نظر من خیلی به جا هست:

شام هجران تو تشریف به هر جا ببرد در پس و پیش هزاران شب یلدا ببرد
دود آتشکده از کلبه عاشق خیزد گر به کاشانه‌ی خود آتش موسا ببرد
میجهد برق جمالی که دهد اجر فراق کیست تا مژده به یعقوب و زلیخا ببرد
عشق چون بر سر کس حمله‌ی بیداد آرد اولش قوت بگریختن از پا ببرد
هرکرا بر در نازک بدنان خواند عشق دل و جانی که بود ز آهن وخارا ببرد
آنکه سود سر بازار محبت خواهد باید آنجا همه‌ی سرمایه‌ی سودا ببرد
در برو باز زنم بی رخ او رضوان را گر به گلزار بهشتم به تماشا ببرد
ندهد طوف صنمخانه به سد حج قبول شیخ صنعان که دلش را بت ترسا ببرد
با چنین درد که وحشی به دعا می‌طلبد بایدش کشت اگر نام مداوا نبرد

نظرات 4 + ارسال نظر
فیری باکس سه‌شنبه 7 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 16:10 http://freebox2.mihanblog.com


سلام!
دوست داری بازدیدهای وبت به طور چشمگیری افزایش پیدا کنه!
میخوام بهت یه لینک باکس رو معرفی کنم که میتونه در این کار بهت خیلی کمک کنه!
فقط کافیه کد لینک باکس رو بگیری و در وبت قرار بدی و بعد لینکت رو ارسال کنی...
اگر امروز کد لینک باکسو در وبلاگ خود قرار دهید
لینک شما در بخش لینک های ویژه ثبت میشود
http://freebox2.mihanblog.com
این لینک باکس بسیار سبک هستش و ارزش امتحان کردن رو داره!
امیدوارم ازش استفاده کنی!
با تشکر
مدیریت فیری باکس

میترا چهارشنبه 8 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 00:41

فکر کردی چی؟! هیچی؟!
حال کردی شناختمت؟!!!
وقتی رفتی،نفهمیدم کی رفته ، حالا که برگشتی فهمیدم کی برگشته!!!!
اگه آواره شدی ، تو کوچه نمون. بیا همین جا، جا هست!

بلادونا:من همیشه به نبوغ تو افتخار می کنم میترا جون خوشحالم که تونستی تو گوگل سرچ کنی من می دونستم که تو یه فارمیسی باسوادی
میترا این شعرو خودت گفتی؟واسه کی گفتی؟واسه من؟بابا تو دیگه کی هستی؟
قربون شما درو وا کن اومدم

صحرا چهارشنبه 8 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 14:27

ای بلادونای مارمولک
میگم چند وقتی اکتیو شده بودی موقع شام پا میشدی می رفتی دانشکده
عجب سادم من

آخ اگه بدونی که چقدر فک کردم تا به این نتیجه رسیدم برم طرح وردارم. تازه در درازمدت هم نتیجه داره تو فقط دعا کن به کنگره برسه اونوخ حداقل 3 شب تو ماه مهر آینده من نباس شام بگیرم

دکتر خودم چهارشنبه 8 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 14:58 http://porpot.blogsky.com


با انتخاب شعرت بسی لذت بردم

قربون شوما خودمم خیلی لذت بردم و بسیار مشعوف شدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد