خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

دلم گرفته

پای پنجره نشستم 

کوچه خاکستریه باز زیر باروون..من چه دلتنگتم امروز 

انگار از همون روزاس 

حال و هوام رنگ توه 

کوچه دلتنگ توه.. 

دلم گرفته 

دوباره هوای تورو داره 

چشمای خیسم 

واسه ی دیدنت بیقراره 

این راه دورم..خبراز دل من که نداره  

 

خدایا کی امتحانا تموم میشه 

کی میتونم برم خونه بدون اینکه از برخورد استادم وقتی برگشتم بترسم. 

دیگه داره حالم از رفتار بعضیاشون بهم می خوره.بابا ما هم آدمیم میخوایم یه نفس راحت بکشیم

کی میشه با آرامش بشینم پیش مامان و بابام و باهاشون یه دل سیر درد دل کنم...  

دستاتو می بوسم  

می پرستم بابا 

ازخودم از دنیا 

خیلی خستم بابا...

نظرات 3 + ارسال نظر
belladona چهارشنبه 8 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 21:51

واقعا وقتی لجت میگیره از یکی تحمل کردنش خیلی سخته.ایشالله خدا بهت صبر بده مااااادر

مرسی بلاونا جونم
مشکلات که یکی دوتا نیس
کاش حداقل درک می کردن که ما تو این شهرغریب به حد کافی دلمون تنگ هست
دیگه اونا به ما زخم زبون نزنن و محیط دانشگاهو برامون جهنم نکنن

belladona پنج‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 00:27

قدرت خدا!کی قوطی زردچوبه رو خالی کرده اینجا؟

صحرا:
راستشببخشید
شرمندم
من که گفتم آشپزیم تعریف نداره

طراوت پنج‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 07:59

ای جاااانم
خب دلم کباب شد که عزیزم
میخای ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد