خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

فارما

امروز امتحان population g... داشتم، ای بد نبود . سوالای دکتر x خیلی خوب بود(همینجا سپاسگذاری خودمو اعلام میکنم)، ناگفته نمونه سوالای دکتر y هم خوب بود بجز یکیش که اونم مسئله بود. بی خیال. بعدش رفتیم سر جلسه سمینار یکی از بچه ها، البته طبق هر سه شنبه. 

 همین الان رسیدم خوابگاه، وای که چقدر خستم. تصور کن خسته از امتحان و توی اون گرما بیای و با صحنه ی درس خوندن 3 نفر مواجه بشی . حالا صد رحمت به بلادونا و صحرا، بنده خدا برکه... از ریتم خوندن و چهرش استرس امتحان داد میزنه. با اینکه امتحانشون شنبس ولی از الان ناامیده. رفتم یه سرکی تو مطلبی که داشت میخوند کشیدم، آخ که چقدر اسامی تجاری و صنعتی دارووووووووو... یعنی همه ی اینارو باید با اثرات مفید و جانبیشون بلد باشه؟!!! تازه نکته ی جالب اینجاس که این واحد گرامی توسط هفت استاد تدریس شده و جالبتر اینکه این امتحان تو آزمایشگاه برگزار نمیشه....  وووواااااااااااای، این یعنی اینکه نمیتونن مثل امتحان قبلی سر جلسه کلی بخندن(از تقلب خبری نیست). من براش دعا میکنم: 1. روحیشو از دست نده 2.بتونه زود بخونه و تموم کنه  3. بتونه حدااقل یه دوره ی مختصرو مفیدم کنه و 4. بتونن سر جلسه کلی بخندن.  5.درس عبرت ترم بعدش بشه(البته خودمم همینم).

شمام که الان داری این پستو میخونی واسش دعا کن و بگو کدوم دعارو میکنی؟ 

 

اومد بیرون از اتاق...گویا طرف صحبتش منم... "همین الان به این نتیجه رسیدم میافتم، پس دیگه لازم نیست بخونم..

الهییییییی... برکه جونم، امیدوار باش. من میدونم که تو میتونی همشو بخونیو خوب یاد بگیری

نظرات 9 + ارسال نظر
دریای بیکران سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 15:21

از واحد هایی که چند استاد درس میدن متنفرم چون نه میفهمیم چی شد و چی بود و هم اینکه امتحاناتش هم سخته

امتحانش سخته
حجم مطالبم چند برابر میشه
به امید نمره ی درست حسابی کلی میخونی، آخرشم نمرت همونی که انتظار داری نمیشه!

belladonna سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 17:53

الهی الهی کی شه این امتحان فارما هم تموم شده خدایاااا به خیر و خوشی البته.
منم همه ی اون دعاهای تورو واسش دارم

ایشاله تا چشماتو رو هم بذاری و باز کنی، ساعت 7 بعد از ظهره شنبس و تو تازه از چرت کوتاه(!!!!) بعد از ظهری و خلاصی از آخرین امتحان بیدار شدی.
ایشاله هم تو و هم برکه سر جلسه ی امتحان خندون باشین(هم از اون نظر هم از این نظر).

طراوت سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 19:49

پس که اینطور!!
از طرف من بش بگو؛ یه بار جستی ملخک/دو بار جستی ملخک/آخر به دستی ملخک
اگه بلادونا هم ؛بله؛ به اونم بگو

بله الان که میبینم، بلادونا هم ب........له.
گناه دارن این بارم با خوشی بگذرونن از دفعه ی بعد. آخه تو نیستی ببینیشون؛ دلم براشون کبابه.
به کل امتحان g.. engineering خودمو که پنجشنبه دارم فراموش کردم.

برکه سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 22:03

ممول جونم واقعا ممنونم که اینقدر خوب منو درک کردی
اوضام خرااااااااااااااااااااابه
فقط به امید ۲آ دیگران میرم سر جلسه
کاملا درست فهمیدی عمق فاجعه اینجاست که امتحان تو آزمایشگاه برگزار نمیشه
هرکی اینو میخونه لطفا یه صلوات برام بفرسته خیلی محتاجم
ممول جون ممنون به خاطر همدردیت




قابلتو نداشت عزیییییییییییییزم
خب هر چی باشه؛
بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار

. . (چرا منو تو این موقعیت قرار میدی؟!!)

[ بدون نام ] سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 23:57

دریا چهارشنبه 15 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:08

برای موفقیت همه دانشجویانی که میخوان نمره الف بشن اجماعن صلواااات.....مرگ بر آمریکا...مرگ بر انگلیس....مرگ بر هلند ....مرگ بر سوئد....مرگ بر برزیل....مرگ بر فرانسه ....مرگ بر کل کشورهای دنیا

اللهم صل الا محمد و آل محمد

. .
.

ش جمعه 17 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 00:27

تو چقدر با فارما درگیری دخترم

آخه درگیریم داره دیگهههههههههه...
وقتی یه نفر در طول ترم هیچی نخونه و یه دفعه بخواد کلی اسم دارویی که حتی به گوششم نخوردرو یاد بگیره، به نظر من واقعا سخته
ممنون از اینکه کامنتیدی

دخترعمو شنبه 18 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 00:50

گریه نکن زارزار ممولییییییییییییی

ziba hashemi یکشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 20:15

سلام همه را برق میگیره ما را چراغ نفتی‌. هندی‌ها هم ما را هندی گیر آوردند. ما نفت میدیم اینها روپیه. مگه کسی‌ تو دنیا روپیه را هم قبول داره؟ همه این بد بختیها به خاطر بمب اتم. ببخشید بدبختیهای مردم منظورم بود. حاجی آقاها و آقای عظمی و یا دکتر محمود و خانواده‌اش معنی بدبختی را نمی‌دانند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد