خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

من اسیر عکس ماه روی آبم...

 

زندگی خوابگاهی گاهی چشمه هایی از روزگار رو نشون آدم میده که شاید دیدن و تجربه کردنشون تو یه موقعیت دیگه تقریبا غیر ممکن باشه و این یکی از مزیت های زندگی خوابگاهیه.

یه روز که من از دانشکده برگشتم خوابگاه و در اتاقو باز کردم هم اتاقیمو دیدم که داره این آهنگ رو گوش میده و با صدای بلند گریه می کنه: 

روی بخار شیشه ی دلم نوشتم 

بی تو هرگز که تویی تو سرنوشتم(گوش دادن و دانلود آهنگ از اینجا

... 

منم نشستم و باهاش گوش دادم. شاید راسته که بهترین چیز رسیدن به نگاهی ست که از حادثه عشق تر است. نمی دونم چی بهش گذشته بود ولی می دونم که تو اون بازی برنده بود چون که طعم عشقو چشیده بود.  

این آهنگو خیلی دوست دارم و بر عکس آهنگای غمگین دیگه٬ ناراحتم نمی کنه. آهنگی که پره از خاطره یک عشق. 

پی نوشت: آهای تو هم اتاقی قرار بود یه روز تفتیش عقایدت کنم٬ هنوز یادم نرفته  

پس پی نوشت: اون عکس غروب دانشکده ست٬ شناختین؟

نظرات 7 + ارسال نظر
دریای بیکران پنج‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 18:19

تو اون بازی برنده بود چون که طعم عشقو چشیده بود.

صحرا پنج‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 22:53

من عاشق این آهنگم
همیشه دستام تشنهی دست توبوده....

سهم چشمام این شبهای تیره بوده...
صحرا جون تو هم اهنگ مورد علاقه تو ببر رو آنتن

طراوت جمعه 24 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:44

آخیییییی کی بوده؟ الهی من بگردمش! خب گریه چرا
تروخدا sms بده بگو کدوم نابغه بوده؟ مردم از کنجکاوی!
راستی ما فردا صبح ییهو عازم شمال و تهران شدیم گلم. حالا منم یه 2-3 روزی برات نظر نمیذارم بلکه یه ذره تلافی کرده باشم

از نوابغ معلوم الحال نیستن ایشون٬ خوشششششش به حاااااالت داری میری شمال منم می خواااااااام
بهت خوش بگذره گلم.کامنت بذار دیگه خوب

همون شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 17:36

به قول کلاه قرمزی بابا تو چه خوب یادته!
خیلی وقته گوشش ندادم.

فدای تو
مگه یادم میره حالا حالا ها؟!

طه جمعه 26 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:18

ناز شصتت

عکست ، متنت قشنگ بود

یهو همه چی اومد جلو چشم
ی حالی شدم
شیرینی خاطره ها با طمع گس حسرت، دلم رو سوزوند
ناز شصتت

مرسی. خوشحالم که خوشت اومده و خوشحالم که تو هم طعم عشقو چشیدی. خودمم اون پست رو خیلی دوست دارم و از تو دوست عزیز ممنونم که دوباره یادآوریش کردی واسم

حسام جمعه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 19:04

بابت آهنگ ممنونم.

قابل شوما رو نداشت

مهسا چهارشنبه 11 فروردین‌ماه سال 1395 ساعت 14:48

دلم بد جورهوای خوابگاه کرد...
کاش دوباره برمیگشت
تا وقتی بودیم قدرشو نفهمیدیم از خدامون بود زود بریم خونه اما حالا میگم کااااااااش تموم نمیشد....

آره مهسا جون. درگیر زندگی شدیم ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد