خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

من نمی خوام برگردم...

امروز ۱۹ مرداده و من که ۲۹ تیر اومدم خونه باید ۱۵ شهریور دانشگاه باشم 

آخه این انصافه؟ 

این انصافه که استاد محترم در طول یک ترم کلاسشو تشکیل نده و حالا بخواد تو یه هفته اونم شهریور کلاسشو تشکیل بده اونم درس به قول خودش به این مهمی!!!! 

قضیه از این قراره که ترم پیش استاد X محترم گفتن که ۷ جلسه واسه این درس کافیه 

پس میذاریمش واسه بعد عید 

بعد عید استاد میگه نهههههه! من حداقل ۱۲ جلسه لازم دارم!! (توجه داشته باشین که درس ۱ واحدیه)

جلسه اولشو که تشکیل میده یک و نیم ساعت درمورد اینکه دوران دانشجویی چقدر اکتیو بوده و درمورد هوش و ذکاوتش حرف میزنه 

جلسه ی دومم همین طور.. 

جلسه سومو روزشو تغییر میده و میگه من دوشنبه ها نمی تونم بیام از این به بعد چهارشنبه ها !

سه شنبه شب به یکی از بچه ها مسیج میده که کلاس کنسله 

این ماجرا سه بار دیگه تکرارمیشه تا اینکه امتحانای ترم شروع میشه 

مدیر گروه محترم سرمون غر میزنه که چرا هنوز کلاستون تموم نشده و شماها چرا اینقد نامنظمین و من اصلا با بچه های ورودی شما مشکل دارم و ذهنیتمو خراب کردین ...  

باور کنین بزرگ که شدم انتقام میگیرم

نظرات 6 + ارسال نظر
طراوت چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 18:24

فدای تو دختر با این اعتماد به نفست که منو کیییشششته!
اره عزیزم بزرگ که شدی حتما انتقام بگیری! یادت نره یه وخ!
بعدشم دختر غرغرو هر که طاووس خواهد جور هندوستان کشد.

صحرا و غر؟محاااااله
ولی انتقامو جدی گفتما

فرزانه چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 19:09 http://room417.blogfa.com

آخی........

خودم چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 21:11 http://porpot.blogsky.com

بازگشت اژدها، با بازی درخشان صحرا لی (نوه‌ی ارشد برس‌لی) :دی

تیتر جالبی بود
کاری از دکتر خودم
برنده ی شترمرغ بلورین از شونصدمین جشنواره ی ...

belladona چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 21:48

الهی خیلی باحال بود این پستت. چقده مدیر گروهتون حال می گیره اه!

آره بابا یکی نیس به خودش بگه تو این وسط چرا اجازه میدی اساتید اینکارارو کنن
ای مظلووووم بچه های نابغه

فرحان پنج‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:02 http://navdon.blogsky.com

استادتون رو باید ترکوندش... کار امروز رو هم نباید به فردا انداخت.
یه رفیق شفیقی دارم که وقتی صبح ها ده دقیقه از کلاس گذشته و من و اون ریلکس و اروم قدم زنان به سمت کلاس میریم در جواب اعتراضات بنده میفرمایند استاد در خدمت دانشجو هست نه دانشجو در خدمت استاد... این تفکر باید جهانی بشه... استاد پول میگیره نه ما... حالا اگه استاد یه کم آدم باشه خوب ما هم یه کم باهاش میسازیم... در غیر این صورت ما در طول ترم حال اونو میگیریم و اون در پایان ترم حال ما رو میگیره... حالا شوما پیدا کن پرتقال فروش رو...

و در پایان غم فردا رو بی خیال... حالی خوش باش


یه لحظه تصور کردم که استادمون بترکه!!تپل و قد کوتاه و کچل!!!خیلی بامزه میشه
بابت همدردیتون ممنونم
دلی کاش اساتید مارو میدیدی
همشون همینن به خدا: خودخواه و حرص در آر

فرهاد جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 22:14 http://www.semicolon.blogsky.com

چرا همه با استاداشون مشکل دارن؟! یعنی همه ی استادا اینقدر عقده بازی درمیارن؟!

همه ی استادا نه
ولی صد درصد استادای ما عقده ای ان
بعدا تک تکشونو از نطر اخلاقی و شخصیتی تحلیل می کنم تا بیشتر بشناسیدشون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد