اینم از تابستون...
تابستون و تعطیلات من یکی فردا تموم میشه و من ... تک و تنها... باید را بیفتم سمت شهر دانشگام
برا ساعت نه و نیم شب بلیط گرفتم..خیلی دلم گرفته..
امروز عصر مامانو ندا کوچولو داشتن می رفتن خونه خواهرم .ندا هی برمی گشت و دستشو برام تکون میداد ..یه لحظه دلم بدجور گرفت
خدایاااااا
چقد دلم براشون تنگ میشه
ندا تازه یاد گرفته بهم بگه خاله...آخه چجوری برم خاله؟
چطور عزیزمو... تنها بذارمو برم...
فردا ۷ صبح میرم با مربیم تمرین کنم
تمرین رانندگی
ساعت ۱۰ افسر میاد امتحان بگیره
خدایا کمکم کن...
ای جان!غصه نخورمنم دوس ندارم دوباره برم تواون شهرازش نفرت دارم نفرت
من این شهرو دوس داشتم خیلی
ولی حالا دیگه دوسش ندارم
صحرا جان ببقشیدا! خعلی عذذذذر میخوام! ولی جهنم که نمیری؟! این راهیه که خودت انتخاب کردی؛۲ تا۳ سال هم بیشتر نیس! اینقدر در رفتن؛ اکراه نداشته باش.
نمیدونم با وجود دوستای گلـــــــــــــــی مث ماچطور دلت میگیره؟
ایشالا که قبول میشی عزیز. فقط خیلی اعتماد به نفس داشته باش.
من فک کنم از بس از خود مطمنی نشون دادم به افسره و واسش از تواناییم یه ساعت حرف زدم؛ قبولم کرد! خودم که شاخ در اوردم
عزیزم همه ی انگیزه و دلخوشی من تو این دانشگاه شما خل و چلها هستید مث خودم
امتحان فرمانم که افتاد ساعت ۲
امیدوارم....
جوونم! یجوری نوشتی، بغضم گرفت
ببخشید نمی خواستم ناراحتتون کنم
ولی بدجور دپرسم
ای وای منم لحظه ای حالم بد شد ... شروع دانشگاه شروع غم های من
مخصوصا گه فاصلت با شهر دانشگاه زیاد باشه
عجب اشتباهی کردم اینهمه دانشگاه این دور و ور بود
سلام عزیزم
آخــــــــی...سخته..میدونم...تجربه داشتم...اون روزهایی که باید از بوشهر دل میکندمو 18_20ساعت توی اتوبوس میشستمو راهی همدان میشدم....
ولی به دوستای گلت فکر کن...ایشالا درس و دانشگاه هم بسلامتی تموم میشه و یه روزی به همین روزها یادش بخیر خواهی گفت...مثل الانه من!
و امتحان هم: تو میتونی!قبولی با یاری خدا
سلام لیلا جونم
میدونم یه بار تجربه کردم وقتی دوره کارشناسیم تموم شد
همش گریه می کردم و وسایل خوابگاهمو که تو چمدونم بود نگاه می کردم
امتحانو مردود شدم
یه پارک دوبل خوشگل برا افسر رفتم که خودم موندم تو کف!!!
قبول دارم خیلی سخته ولی با نوابغی که تو خوابگاه هستن زود یادت میره.
سلام
آپم تشریف بیارین[گل]
آره قربونشون برم خیلی دوسشون دارم نابغه هارو
سلام صحرا جووون
ناراحت نباش این روزها هم مثل باد میگذره
ایشلا ک گواهینامه رو هم بگیری
و خــــــــــــــلاص
سلام نازنین جووون
میخوام زودتر بگذره
واما فرمانو رد شدم
عیبی نداره دخمله
حالا افسرو چیکار کرده شیری یا روباه؟
مردود شدم
اومدم خونه حسابی گریه کردم
درک کردم این شرایط رو در حد لالیگااااااااااا
ممنونم دوست خوبم
سختی ها از آدم مرد میسازه
یکیو میشناسم که 98 سال داره.البته از من قبراق تره ها!آدم بزرگی بوده.چند وقت پیش خبر مرگ پسرشو بهش دادن اصن ناراحت نشد!!!اینقدر سختی کشیده تو زندگی که دیگه ناراحت نمیشه!
هیییییییییییی
ولی من اعتراف میکنم سختی نکشیدم واسه همینم تحملم کمه
اخی ناناحت نباش..کدوم شهری؟
مسی گلم
ببخشید نمیشه گفت
سلام صحرا جون
منم جمعه میام عزیزم. دلم برای همتون تنگ شده.
یه روزی حسرت این دوران دانشگاه رو میخوری
شک نکن
الان بهترین دوران زندگیه
میدونم
من خودم بعد از دوران کارشناسی به یاد روزای دانشجویی گریه می کردم آرزو داشتم ارشد قبول شم
حرفاتونو قبول دارم
شد 14 تا