خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

آخه تا کی؟

دو سال پیش که پشت کنکوری بودم و همچون زلیخا در هجر رویت دوباره یوسف که همانا دانشگاه بود خودمو تو اتاق حبس کرده بودم و کتابها رو می جویدم بعضی وقتا به این فکر می کردم که ملت چطوری می تونن از ۲۴ ساعت ۲۵ ساعتشو درس بخونن و خسته نشن؟! برای همین خودمو ملامت می کردم که ای دختره ی فلان فلان شده! تو واسه چی نرفتی اون ۴ سال حداقل یه ترم شو با چند تا خرخون هم اتاق شی که راز این روش درس خوندن رو بفهمی؟ هییییی بماند که الان با دو تا استعداد درخشان با توانایی هنگفت و شگرف در درس خواندن هم اتاقم که اونا هم نتونستن تاثیری رو من بذارن. حالا اینا رو گفتم که برسم به اینجا: چطوری یه ریسرچر می تونه از ۲۴ ساعت ۲۵ ساعتشو تحقیق و سرچ کنه ولی خسته نشه؟! ایهاالناس! من دلم می خواد برم دنیا رو بگردم خوش باشم از زندگی لذت ببرم. آخه تا کی؟  

.

گرچه زندگی بدون درس و کتاب و مدرسه هم برام هییییچ لذتی برام نداره.

نظرات 8 + ارسال نظر
برکه سه‌شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 20:44

غصه نخور خودم ریسرچر شدنو بهت یاد میدم
یه هفته ور دستم وایستا یاد میگیری

لیلا چهارشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:01 http://leilaamiri.blogsky.com/

سلاملیکم
احوال شما...
با خط خط حرفات موافقم،اون خط آخر رو با شدت100ریشتر موافق ترم باهاش!....توقف علمی_درسی یعنی مردن تدریجی به نظر من!...آخ خداجون همتی و لطفی مرحمت بفرما...و نخواه که من تدریجی بمیرم

طراوت چهارشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:28 http://nabeghehaye89.blogsky.com

هیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
آهههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه

memole چهارشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 16:45

آخه تا کی؟
.
.
.
اکشال نداره، ناراحن نباش. برکه بهمون یاد میده

صحرا چهارشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 21:38

آخییییی
ژس شماها هنوزم نتونستین از صحرا الگوبگیرین

می بینی چقده کم استعدادن این ملت ؟

فرحان چهارشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 22:33 http://www.navdon.blogsky.com

والا... اخه تا کی؟...
حالا من رو بگی مجبورم و چهار روز دیگه باید خرج زندگی بدم... تو چته که خودت رو مسخره ی نظام اموزشی خوشگلمون کردی؟
منم دلم میخواد بی خیال بشم... دوازده سال مدرسه رفتم و دو سال هم دانشگاه بسه دیگه...
داغ دل بچه های مردم رو تازه میکنی که چی بشه آخه؟
الان من اگه خودم رو ول کنم و در باره ی پرونده موفق تحصیلیم بنویسم و آینده ی درخشان پیش روم که اشک خودم و بقیه در میاد...
چی بگم که خفه شدن بهتره...

آخ اشکم در اومد تو که وضعت از من خیط تره

دخترعمووووووووو جمعه 1 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 23:38

دیدم همه ناراحتن گفتم منم ناراحت باشم

نه گلم تو واسه چی ناراحت باشی بخند جانم بخند

آسان شنبه 2 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 00:10

سلام
تو جامعه ای که برای افراد تحصیل کرده نه تنها احترام قائل نیستن بلکه از این که این همه مدت درس خوندی و الان هیچی نداری مسخره هم میکنند ....و افرادی رو میبینی که واقعا بی سواد هستند و فقط به خاطر بعضی از مسائل هر کاری که میخوان با ما میکنند و اسم خودشون رو هم استاد میگزارن چطور میشه دل به درس داد و اون شور و شوق تحصیل رو داشت.

علیک سلام
هیییییییییی دل شمام که خونه. والله وجدان هم خوب چیزیه گرچه هر کی پا تو این وادی گذاشت دیگه نباید انتظار یه زندگی توپ و مرفه بی دردی داشته باشه. به قول این استاد ما همه جای دنیا اساتید دانشگاه در سطح میدل کلاس هستن و های کلاس ها اون تجار و صنعتگران. در حالیکه در وطن عزیز ما این مسائل یه جور دیگه ست. استاد دانشگاه توقع سرمایه میلیاردی داره و نتیجه ش میشه اینی که الان می بینیم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد