خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

سوسک چندش

امروز ساعت ۵ صب وقتی بعد از اینکه یک ساعت موبایلم خودشو کشت بیدار شدم و با چشمای بسته به سمت  دسشویی رفتم ناگهان برق از کلم پرید و حسابی چشمام باز شد آخه یه سوسک چندش دم در بود منی که اینقدر از سوسک بدم میاد دیدم هیچ راه چاره ای نیست جز کشتن سوسک آخه سوسک کشمون (ممول جان) خواب بود. پامو آوردم بالا که محکم بکوبم روش چشمامو حسابی باز کردم که از دستم در نره ولی از بس خوابم میومدو چشمام میسوخت که همه چیز دوتایی میدیدم  خلاصه پامو محکم کوبیدم رو سوسک که ناگهان دیدم سوسکه راحت و شاداب فرار کرد و به ریش نداشتم میخندید بله درست فهمیدید من رو سوسکی که نتیجه توهمات چشمام بود پا گزاشتم و سوسک اصلی در رفت  

امروز صب ساعت  حدود ۸ همون سوسک غوغای را انداخت . منو بلادونا و طراوت جیغ و داد که حالا چکار کنیم چه خاکی توی سر کنیم... 

بلاخره من شجاعت به خرج دادم و با لنگ کفش کشتمش و به شاخک های زشتش خندیدم تا درس عبرتی بشه برا بقیه سوسکا که دیگه به یک برکه نخندند 

در پایان از طراوت که جنازه سوسک دور ریخت و از بلادونا که جیغ کشید واز ممول که گفت دیدی تو میتونی متشکرم  

 

نظرات 8 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 2 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 15:10 http://bashmagh.blogsky.com

سوار هواپیما که نام قدیمیش طیاره بود و زمان بچگی ها بهش بالون می گفتیم شدم
هنوز غذا را سرو نکرده بودن که یک خاله سوسکه خرامان خرامان از دیواره طیاره داشت بالا می رفت که در مقابلش دو خانم متجدد کفش تق تقکی نشسته بودن طفلکی ها مثل اینکه پلنگ دیده بودن میماندار را صدا کردن خانم میهماندار هم با دیدن سوسک رنگ از رخسارش پرید و بدو بدو همکار مردش را خبر کرد آقا هم با شجاعت تمام سوسک را در یک عدد دستمال کاعذی له کرد
حالا من مونده ام اگه هواپیما تمام خدمه و مسافراش زن بود تکلیف چه می شد

دقیقا من و طراوت بعد از کشتن سوسک به این نتیجه رسیدیم که نباید خوابگاه دختر و پسرا جدا باشه

طراوت شنبه 2 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 15:50

خواهش در وکینیم برکه جان.
من هم به شما تبریک میگم که به جمع سوسک کشان سوئیت ۶ ملحق شدی و برات ارزوی موفقیت میکنم.
فک کنم این اولین سوسکی بود که در عمر خودم جنازشو جمع کردم.
اینقدر که امروز جیغ کشیدیم و ترسیدیم؛ ظهر با بلادونا و ممول رفتیم سم سوسک کش خریدیم

نه دیگه تو رو خدا منو قاطی سوسک کشا نکنید
نه نه ن....................ه

دخترعمووووووووووو شنبه 2 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 17:40

دخترعمووویه منه ها سوسکوبرداشته............بهش افتخارکردم

آره بابا
البته بندرت از این کارای مفید انجام میده

فرحان شنبه 2 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 18:04 http://www.navdon.blogsky.com

قاتل های بی رحم...
الان یه لحظه خودت رو بزار جای زن و بچه سوسکه...
.
.
.
.
.
.
.

حالا برو خودت رو معرفی کن به کلانتری...

چه زود تشخیص دادید مرد بوده
نه فراری میمونم نمیخوام اعدام بشم هنوز آرزو دارم
میخواهم زنده بمانم

belladona شنبه 2 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 21:05

خعلی باحال بود اول صبحی خعلی! خوش به حالت که تونستی به ترست غلبه کنی و اونو بکشی من چیکار کنم؟
برا دل فرحان: سوسکه مجرد بود آخه بعد از قتل خانواده مقتول نیومدن خون خواهی

مجردم نباشه اونقد تعداد زن و بچه هاش زیاده که اصلا به یادش نیستن
اصلا نمیشناسنش
بدب.............خت

فرحان شنبه 2 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 23:58 http://www.navdon.blogsky.com

بله...
شما خجالت نمی کشی بلادونا خانوم... تو که بزرگترشونی هم باید شریک جرم باشی؟...
برید دست جمعی خودتون رو تحویل بدید...
آخه باباشون که بزرگه شون بود زورش بهتون نرسید... بقیشون هم اگه بیاند خون خواهی که نسلشون رو منقرض میکنید...
فردا که سازمان های بین المللی رو فرستادم سراغتون و از خوابگاه و دانشگاه بیرونتون کردند و رسانه ای تون کردم یاد میگیرید که مظلوم کشی نکنید...

چمدون هاتونو ببندید و که دوران ظلمتون به پایان خواهد رسید به حول و قوه الهی.

بلادونا:
بابا من تو اون ماجرا نقش قاتل رو نداشتم و فقط جیغ می زدم و به برکه امیدواری می دادم که اون می تونه سوسکه رو بکشه
منو از خوابگاه بیرون نکنین وگرنه میرم معتاد می شم !نه تو رو خدااااااااااااااااااا!!!!!

به حول و قوه الهی ایشالله که دست ظلم ساقط بشه به حق حضرت عباس

memole یکشنبه 3 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 00:31

بهت افتخار میکنم. ایشاله موفقیتهای بعدی

مرسی البته موفقیتهایی در زمینه ای غیر از سوسک کشی

فرحان یکشنبه 3 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:21 http://www.navdon.blogsky.com

تو متهم ردیف دوم و عامل تحریک کننده قاتل و ام الفساد و ... هستی اما چون اینجا ایرانه و ما با هم رفیقیم و ننه بلادونای مایی و ... یه جوری از اون گوشه موشه ها سفارشت رو میکنم... اما بقیه رو بگو جمع کنند... راستی طراوت خاله کجا بود در هنگاه قتل؟

بلادونا:
ها بلاخره به یه دردی خوردی مرسی که شفاعتم می کنی
خال جونت داشت می ترکید آخه از سوسکه می ترسید بره دسشویی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد