خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

همدانِ خوب

  

هفته پیش از ۱۸ تا ۲۲ مهر همدان بودم و جای دوستان خالی٬ خعلی خوش گذشت خعلی! این عکس رو به نیت وبلاگمون گرفتم و یه یادگاری از باباطاهر. 

جاهایی که ما رفتیم: آرامگاه بوعلی٬‌باباطاهر٬ گنجنامه٬ هگمتانه٬ غار علیصدر و شهر لالجین٬ میدان امام که یه معماری قشنگ داره و بازارهای ۶ تا خیابونش مخصوصا اکباتان. همراهان من: فروغ٬ آزاده و پسرش و دوستش٬ مطهره و فاطمه بودن. گاهی ۶ نفری سوار یک تاکسی می شدیم و تو نمی دونی چی می کشیدیم تا مقصد:)! تو این سفر اگه اوقات فراغتی پیش می اومد٬‌کنگره هم می رفتیم و تو سمپوزیوم ها شرکت می کردیم و با پوسترهامون هم عکس می گرفتیم!

نظرات 7 + ارسال نظر
صحرا سه‌شنبه 26 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 21:58

ببینم واسه نهار و پذیرایی می رفتین کنگره یا ژتونهاتون سوخت؟
من به پست گراجویت های دانشگام افتخار میکنم

آره هر جا بودیم خودمونو می رسوندیم سلف ولی یه چندتاییشونم متاسفانه سوختمن خوشحالم که باعث افتخار شمام

طراوت سه‌شنبه 26 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 22:21 http://nabeghehaye89.blogsky.com

سمپوزیوم هاووووووق
چه کلاسا! چه جلافتا!
خب نگفتی بچه ی آزاده کی بوده؟بگو دیگه!دددد بگو تا بدونن دوستان

چه کلاسی؟ چه آشی؟ چه کشکی
ماشالله بچه زیاد داره ایندفه یکیشون باهاش بود

برکه سه‌شنبه 26 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 22:29

جای من حسابی خالی
البته اینجا موندنم هم بد نبود آخه تو همون هفته دختر خوشبختی رو برا داداشی خواستگاری کردیم ....
امروز عقد کردن....
لو لو لولو لو لو ....

ایشالله به مبارکی و سلامتی. ولی فک نکن من به این راحتی از خیر شیرینی می گذرما!

نازنین پنج‌شنبه 28 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 14:50 http://www.chert-pert.blogsky.com/

سلامم

من همدان رو خیلی دوست دارم
به نظرم غار علیصدر یکی از بهترین مکان های دیدنی ایرانه

لیلا جمعه 29 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:22 http://leilaamiri.blogsky.com/



سلام
خوششششششششششبحالت...
دلم برای همدان جونم تنگ شده(یکی ببینه فک میکنه شهره پدر ومادریمه همدان)..این پست رو که خوندم باور میکنی اشک تو چشم حلقه زد؟!
تمام این مکانهایی رو که اسم بردی من چرخیدمو خندیدمو شیطنت کردم....
اون میدون امام 6خیابونه که وقتی خیابوناشو تونستم دونه دونه تشخیص بدمو تو این 6تا معلق نزنم که وقت رفتن رسیده بود....
یادش بخیر..یاده اون روهای عزیز و به یاد موندنی بخیر...
همدان رو واقعا درکنار تمام سختیهایی که برام جور کردن و کشیدم ولی دوسش دارم..همدان رو خیلی دوست دارم..حتی بیشتر از استان خودم....یادش بخیر سال 86تا 88 ....
بازم میگم خوشبحالت رفیق....

سلام عزیزم
آخی آخی این کامنتت خیلی قشنگ بود منم خیلی دوست داشتم همدان رو و واقعا این سفر برام خاطره خوبی بود. گرچه چند روز بیشتر اونجا نبودم ولی جز خوبی از مردمش ندیدم. لهجه ی جدید و منم که عاشق لهجه ها. فکر می کنم تو اون شهر خوب٬ باید معنی های قشنگی رو از زندگی زندگی درک کرده باشی
خوشبحال خودت رفیق

لیلا جمعه 29 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:07 http://leilaamiri.blogsky.com/

"هـــــــمـــدان " بـــــود تا هــــــمه دانند

چه کســــــی از "ســــــفــر" غـم آورده!

که چـــــــرا عقــــل بوعــلــــی ســــــینا

پیـــــــــش چشــــــمان تــو کـــم آورده!


درک کردم! واقعا همینه که گفتی عزیزم...خیلی دوست داشتنیه برام اون دیاره سرد و عزیز و قشنگ...و من عاشق سرما و یخبندونش و خیابونها و پیاده روهاش برای قدم زدن..برای رها و سبکبال قدم زدن...

فرهاد شنبه 30 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:12 http://www.semicolon.blogsky.com

باباطاهر حالش چطور بود؟

از احوال پرسیهای شما! خوب بود سلام رسوند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد