خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

صرفا جهت یادآوری

سلام 

بعضی روزا تو خوابگا خیلی میخندیم! اونقدر که اجزای صورت کلهم؛ درد میگیرن. 

گاهی هم یکی شروع میکنه روضه ی درسا یا یه مشکلشو؛ میخونه و باقی هم گریه و غش و ضعف و مو کشیدن و ضجه زدن و...بعدش اب قند و... 

کلا سرخوشی ما تمومی نداره خداروشکر. البته این ترم یکم کمتر شده و همه احساس دلمردگی گرفتن! اونقدر موهای سفیدم تو این ترم زیاد شدن که دارم پیریمو احساس میکنم 

با ممول کلاس رقص شرو کردیم...بعد یه مدت ولش کردیم.

بلادونا جمعه صبح ها میرفت پارک و اینا واسه ورزش...ولش کرد.

حداقل هفته ای یه بار با اتاق بغلیمون دورهم جمع میشدیمو سرخوشی بود...ولش کردیم.  

معمولا با همکلاسیم هر هفته بعد کلاس میرفتیم کافی شاپ...ولش کردیم. 

 . 

آخه چرا باید ازین خوشی های کوچیک جوونی بزنیم؛ برای رسیدن به اهدافی که خب مسلما وقتی کامل بهشون میرسیم که دیگه نه شور جوونی هست؛ نه وقت؛ نه حوصله؛ نه امکان. 

بخدا حیفه...اصلا دوست ندارم زندگیم اینجور یکنواخت؛ همش حول درس و دانشگاه بچرخه. اصلا  

 

این آهنگ رضا شیری؛ خیلی برام خاطره داره. زیباست... 

این یکیو (ایلیا منفرد) برا هر کی فرستادم؛ کلی ذوق کرده. حتما گوش کنید. میچسبه.

 

تو ادامه یه چندتا عکس گذاشتم از کارای نابغه ها. دوست داشتین برین ادامه.

این عکسو خیلی وقته میخوام بذارم. 

دوس جون بلادونا قشنگه ؛ کلا خیلی باحاله. اینم اعلامیه ایه که زده بود رو کمدا که ما بخونیمو عمل کنیم.( آخه ما باید قبل از رفتن به خونه؛ یه فرم پر کنیم واسه مسئولین که شب میان برای حضور غیاب)

 

 

کیک تولد یکی از بچه ها و شیرین کاری ممول 

 

 

تزئینات در کمد: آثار طراوت 

 

 

هنر و حوصله ی برکه 

 

 

و آخر: هنر صحرا   نذرش خیلی جالب بود اگه دوست داشت خودش بیاد بگه. 

بین توموم طبقات ساختمون پخش کردیم. شب خوبی بود. 

نظرات 16 + ارسال نظر
یونس جمعه 14 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:22 http://ultrablack.blogsky.com

سلام زیبا بودندی..خواستید به ما هم یه سری بزنید..

مغسی

belladona جمعه 14 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:05

ننجون صبر داشته باش این امتحانای کوفتی تموم شه خودم خوابگاه رو منفجر می کنم حتی اگه سوئیت های بالا و پایین بوان بین تذکر بدن! پخخخخخخخ! تذکر!
پارک ما هم بعد امتحانا سر جاشه تو رو هم می برم از الان حاضر باش! ولی کلا قبول دارم حرفاتو داریم می زنیم از همه چی و نمی دونم آیا این چیزایی رو که عوضش بدست میاریم ارزش اون از دست رفته ها رو داره یا نه! راهیه که خودمون انتخابش کردیم می دونی!
اون اثر هنری که از من پخش شد منو جاودانه کرد!


هییییی! این امتحانای کوفتی هم تموم شه؛ از ما بخاراتی در نمیاد!!
باز پایان نامه شروع میشه

افسردگی مزمن گرفتم فک کنم! این شکلی شدم

حسین جمعه 14 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 18:01 http://gheychee.blogsky.com

پست خیلی باحالی بوود..کمتر اینجا اینجوری دلی نوشته بوودی..شاید بی افراق بهترین پستی بوود که توو این وبلاگ خوندم.
میدونی ..شاید همین کم وبلاگ نویسی رو هم بشه به حساب ترک عادات خوب و سرخوشانه تون گذاشت.
فک کنم اگه تو نباشی این وبلاگ هم حتی ماهی یکبار آپ نشه... حرفات خیلی پخته بوود و میشه و میتونه در مورد تک تک ما ها یه جورایی صادق باشه.
.
ضمنا به برکه سلام برسون و بگو خوراک من هم همون مدلی تزئین کردن حلواست....خیلی حال میده..مخصوصا چین دادن به لبه هاش.


واقعاااااااا؟

آره ولا. وبلاگ نویسیمون که خشک شد!

سلام شما ابلاغ میشه. برکه هم خوراکش همین مدلی تزیینات کردنه!
مخصوصا چین دادنش. ولی حیف که همون یه بار بود!!
ترسید بد عادت بشیم

یک پیر شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:05 http://arshadane.persianblog.ir

وایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــِیییی چقدر قشنگ ...
این شعله زردا اثرات مخرب چت زیاده ها همش ایکون اوناست نذرتون قبول...
در کمد راستیه خیلی جالبه ... سمت چپیه هم عجقه ولی عشق سخت گرفته ها ...بایا زندگی راحت تر از این حرفاست...
بلادونا راست میگه خو...برای ما علاوه بر فرم زنگ هم میزدن خونه...اگر کسی نمی نوشت ما مجبور بودیم 3 طبقه بریم پایین بگیم خونست... تو سرما زمستون اینکار یعنی حبس با ترکه باد و اعمال شاقه...

شعله زرد یا شله زرد مهتاب جان؟!!

جدی؟ مغسی مهتاب
نه بابا! اتفاقا عشق و اینجور چیزا به من یکی نمیچسبه

ینی با اون حرفاش موافقی ؟

یک پیر شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:09 http://arshadane.persianblog.ir

راستش منم گاهی به حرفات فکر میکردم طراوت ولی به خودم میگفتم بالاخره ادم برای رسیدن به جایی که میخواد باید از جایی که هست دل بکنه ... ولی الان میبینم وقتی تموم شده نه قبلیارو دارم نه بعدیارو... سعی کنید بازم جورش کنید ... شاید موقع درس و کارو... اینکارا کم بشه ولی خوشی تون رو به هیچ چیز دیگه ندید...1 خواهش از طرف 1دوست...

من عاشق تفریحات و هدر دادن وقت به این شکلم! سرخوشی مازاد
ولی حیف که کسی پایه نیست! خداییش پایه کمه.
هر روز یه بهونه هست واسه نرفتن...حیف

یک پیر شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 14:21 http://arshadane.persianblog.ir

شعله درسته عزیزم... شله یعنی شله ولی اینا خیلی هم سفت بود... ا پس چپیه توی؟ خیلی خوبم بهت میچسبه ... با چسب دوقلو...
اره خوب بنویسید دیگه ..تازه ادم باید هردفعه 1 امضای جدید بزنه کم میاره دیگه

که اینطور!
اره. کم میاره!

(آیکون یه آدم که منظور یه آدم دیگه رو نمیفهمه و خودشو زده به فهمیدن)

یک پیر شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 21:57 http://arshadane.persianblog.ir

میگم خوب فرم رو خودتون بنویسید دیگه ... این ته فرم هم که امضا میخواد که نمیشه همیشه 1 امضا زد بالاخره ادم کم میاره مدل امضا ...

آهان!
باشه ؛ چشم عزیزم. خیلی باحال بود!

باورت میشه...آخرشم بلادونا منظورتو فهمید! نمیدونم چرا اینقدر خنگ شدم

شوخ ِ شب یکشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 15:12 http://shokhi.blogsky.com

محکومیم به سیزیف وار زندگی کردن! تکرار و تکرار و تکرار... تکرارای تلخ.
عکساتنوم جالب بود، من با یه تیکه ای یکی از عکسا کلی حال کردم وخندیدم اون یکی که روی نذریا زده بودین ph.d ، منم فروردین امتحان دارم باید یه نذری بدم انگار


فروردین؟ ا ا ا! اره بچه ها ثبت نام کردن؛ ولی من چون تا شهریور دفاع نمیکنم؛ نشد! کنکور من آبان هس.
به امید پیروزی
هورااااااااااااااااااا

فرهاد یکشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 22:47 http://semicolon.blogsky.com

هههههه من تازه میخوام صبح ها پاشم برم ورزش.یعنی از وقتی دانشگاه شروع بشه ها!

ا ا ! مگه هنوز شروع نشده؟!
از کی؟

فرهاد دوشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 20:06 http://semicolon.blogsky.com

نه بابا!
دل آدمو میترکونن
از بیس و سوم شروع میشه

اووووو؛ چقدر دیر!
معمولا الان دیگه همه ی دانشگاه ها کلاساشون شرو شده.
اکشال نداره؛ ۲۳ ام هم نزدیکه

زهرا سه‌شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:26 http://loser-in-love.blogsky.com/

سلااام عزیزم
خوبی؟؟
یه جورایی حسش نیست!!!
یه دفه دیدی کلا درش تخته شد

اوا چراااااااااا؟
حیفه که!
حالا چرا تایید نمیکنی؟
نکنه قهری با همه چی

زهرا چهارشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 01:48 http://loser-in-love.blogsky.com/

نظرارو تایید کردم فقط به خاطر تو

الهی بگردم دخترم

لی لا پنج‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 20:33 http://halogen1983.blogfa.com

سلام طروات گلی. خوبی عزیزم؟
به نظر منم به همین کارایی که قبلا میپرداختیدو بیخیالش شدید بازم برسید. واقعا حیف از جوننی که همش به غصه و غم بگذره.
هی جون بکن دس بخونفنتیجه شو وقتی میبینی که دیگه شور جوونی پــــــــــــــــــــــر....
عکسا هم قشنگ بودن

سلام عزیزدلم
تو چطوری باوفا؟
شرمندهُ خیلی وقته بهت سر نزدم درگیر درسام :(

واقعا همینه که میگی. حیف.
تو فکرم گروهمونو(بچه ها و اساتید دانشگاه) راه بندازم بریم یه تفریح درست حسابی امیدوارم پایه باشن.

ممرضا جمعه 21 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:31 http://fluorescent.blogfa.com/

:))))
اون عکس اول خیلی خوب بود
و عکس آخر هم برام جالب بود که از اسمایلی استفاده کرده روی شله زرد
:)
ایشالا همیشه شاد باشید دخترا

مرسی ممرضا.
حضورت خوشحالمون کرد.
تو هم؛ هم

دیونه یکشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 16:51 http://mymina.blogsky.com

قدر این دوران رو بدونید دیگه گیر نمیاد.

راست وویگولنزجیدید

زهرا دوشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 01:09 http://loser-in-love.blogsky.com

سلوم علیکم حاج خانوم
چطوری؟
چه خبر؟
خوج میگذره؟
فقط اومدم بگم به یادتم

سلیم سلیم عزیز دل برادر
خوبی؟
فدای تو؛ ما هم شدیدا به فکرتیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد