خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

دانشگاه علوم زرشکی ۳

قبلنا دلم می خواست یه مسئولیت تپل داشته باشم برای خدمت به خلق و بهبود اوضاع ملت ولی الان علاوه بر اون هدف یه زیر هدف دیگه دارم و اونم اینه که یه مسئولیت تپل داشته باشم تا حال این جماعت ظالم و ظاهرفریب و مکار رو بگیرم. 

 

هدف از ادامه مطلب نوشتن یکسری حرف بی ادبی است!

ما خیر سرمون ارشد و ریسرچرشون هستیم و داره پوستمون کنده میشه واسه ۴ تا مقاله تا رتبه ی دانشگاه درپیتشون بره بالا اونوخ حق حرف زدن نداریم. در اینجا مسئولین اداره خوابگاههای دانشگاه مرده شور بردمونو معرفی می کنم. رئیسشون دکتر... که الحق آدمو یاد یزید میندازه اصلا آآآدم حسابمون نمی کنه و تا حالا موفق به حرف زدن باهاش نشدیم. هر دفعه رفتیم واسه یه موضوعی با اون دکتر  ... ...  که زیردستشه حرف بزنیم٬ بدون تعارف فقط بهمون فحش داد و تهدیدمون کرد به لغو اسکان. از روزی که اومدیم ۴ بار از یه خوابگاه منتقلمون کرد یه خوابگاه دیگه هر بار هم هر بازی که دوست داشت سرمون در آورد. در نهایت نوکر هیزش آقای ... که نه فقط دانشجو ها که کل دانشگاه بهش میگه مرتیکه احمق!  

هر روز و هر شب باید منتظر یه گند تمام عیار از اینا باشیم و الهی که به حق علی خیلی زود وربپرن! الهی آمین! 

والله گندایی که می زنن قابل شمارش نیست ولی آخریش این بود که به خاطر شکایت تلفنی!! دو تا ترم بوقی پزشکی به خاطر یه درگیری لفظی٬ یه راننده رو از نون خوردن انداختن. مسئول نقلیه اینجا به خاطر حمایت از اون راننده خواستار استعفا شده ولی آقایون دکتر قبول نکردن آخه هرچی باشه دانشجوی پزشکی به تیتیش قباش برخورده و اونام که اصلا اهل درک عمیییق هستن خاک بر سرا! کل این خوابگاه که دانشجوی تحصیلات تکمیلی هستن (یعنی دانشجوی پزشکی نیستن) نامه نوشتن و امضا کردن که راننده بمونه بازم قبول نکردن! حیف اون راننده که از اون آدمای باحال و بامعرفت بود. دل شکستن هنر ایناست.

نظرات 7 + ارسال نظر
یک پیر پنج‌شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 22:07 http://arshadane.persianblog.ir

داغ دلم رو تازه کردی .چقدر از دست اینا کشیدیم .
اینا دلشون تحصن میخواد نه؟بگم بروبچ بریزن؟
اخه واقعا شعور طرف در حد امیب گذاشتنش رییس دانشگاه و مدیر سطح بالا .یعنی دستم به نصاب این افراد برسه از دم میگیرمشون میندازمشون جلو گربه.
بیچاره اون اقاهه .ایکاش جای خیلی بهتری براش پیدا بشه که قدرش رو بیشتر بدونن.
بعضی از دانشجو ها هم که شبیه جولیا تو بابا لنگدرازن ...اه اه اه

آخ مهتاب جون نمی دونی چه موجودات زبون نفهم بی شعورین! منم می خوام بدونم کی این کلکسیون رو دور هم جمع کرده آخه از لحاظ نفهمی در حد اعلا اصلاح نژاد شدن!
آقای جوینده یه راننده بامعرفت بود همه دوسش داشتن و به خاطر رفتنش ناراحتن.

یک پیر پنج‌شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 23:44 http://arshadane.persianblog.ir

میگن تو شهر کور ها 1 بینا مشکل داره .قضیه مملکت ماست.
اگر میبینید مشکل بزرگی دارید باهاشون با استانداری یا وزارت علوم تماس بگیرید.بعضیام سرشون واسه کل کل با اینا درد میکنه کمکتون میکنند.
عزیزم خودمون 1 مجموعه داشتیم که طرف ادم رو گوسفند قربونی محسوب میکرد.اخه من چی بگم از دست اینا.
این اقای سرگلزایی تون اشناست احیانا سالهای 78 تا 83 سمنان تدریس نمیکرده؟

والله اونم واسشون نامه نگاری کردیم با سند و مدرک فایده نداشت. کلا سیستم خیلی داغونه. بازم نامه نگاری می کنیم ببینیم چی میشه
والله اون مرتیکه پزشکه و نمی دونم اون طرفا بوده یا نه

قیچی پنج‌شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 23:51

اینجووری نخونده بودمت
پس احتمالا اتفاقات پیرامونت اونقدری تحت تاثیرت قرار داده که بیای اینجا اینجوری بنویسی
و یکی مثه من دیگه جرات نکنه بگه بهتر بوود اسم اوون دکتر رو نمینوشتی...
اما بدون اینکه بخوام زر مفت بزنم و بگم اشتباه میکنی و باید ذهنیتت رو عوض کنی و از این گل شعرها، باید بگم متاسفانه و یا خوشبختانه توو مسیری قدم گذاشتی (همون حضور پر رنگ در جامعه) که قطعا از این آدما زیاد خواهی دید...
پس خودتو واسه یه مبارزه نفس گیر آماده کن دختر...

والله این حرفا از وقتی که اومدیم اینجا همیشه بوده و همیشه تن ما رو می لرزونه. نمی دونم شاید درست نبود نوشتن اسمشون و خوب اونام خیلی براشون مهمه که وجهه شون رو از دست ندن. آره این حرفا تو قبول دارم و راستشو بخوای می دونستم مرسی از یادآوریت

طراوت جمعه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:52

نشد؟! قبول نکردن؟
ای خاااااااااااااااااک...

ای خااااااااااااااااااک

یه ضعیفه جمعه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 16:00 http://zaiiife.blogsky.com/

بلی همه ی این مملکت خراب شده و تموم اختارش همین طوریه
مخصوصا اگه سر دمداراش چ÷ی باشن که اصلا خدا رو نمی شناسن
باز این اصول گرا هاش زیرابی می رن و محافظه کارن
البته این لندهورای جبه ی پایداری یه خورده بهترن
یعنی اگه می خوای طرف مقابلت رو آنالیز کنی تو بد بدتر و بدتر تر به همون ترتیبیه که گفتم
غصه نخور
این ارشد هم تموم میشه هو . . . خاک بر سریش واسه اینا می مونه
بوس
قربونت

فدای تو گلم مرسی بابت حرفای قشنگت. امیدوارم که اینام از تخت پادشاهیشون بیان پایین. عمر دیکتاتور کوتاهه

خودم جمعه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 16:20

دو نکته رو باید خدمتت عرض کنم، امیدوارم که بفهمی از سر دلسوزیه.
۱) آدم تو یه وبلاگ عمومی فامیلی طرف رو نمیبره، دیدی طرف عقده‌ای بود و اسم خودش رو هر روز صبح، قبل از هر کاری تو گوگل سرچ کرد، میاد میبینه و دهن سرویس میکنه. شاید هم کسی بود که دشمنی داشت و رفت راپورت داد.
۲) آدم وقتی میخواد فحش بده نمیگه احمق یا از این خزعبلات، ابتدا طرف رو قهوه‌ای میکنه، بعد هر چی از به فکرش رسید به خواهر و مادر طرف میگه، لااقل فوحشی بده که دلت خالی بشه خب.

یعنی میگی اسمشو خط بزنم؟ خاک بر سر بیشعورشون. من همین فحشا رو هم خیلی خودمو نگه داشتم تا نوشتم. فحش آبدار ندادم به خاطر احترام به مخاطب.

حسام شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 00:22

ای بابا.دل شکستن هنر نیست که...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد