خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

بفرما توت!

  

این دور روز تعطیل حداقل ثمری که واسه ما داشت این بود که دلی از عزا در آوردیم و از خجالت درختای توت دانشکده در اومدیم. هیشکی نبود جز من و برکه و آز و فم! هم موقع ورود به این مجموعه کاملا علمی و هم عصر موقع برگشت. جا داره همینجا تشکر کنم از آقای قاسمی مسئول امور مالی (یه همچین چیزی) که نظارت داشتن بر امر کاشت و آبیاری و از باغبان محترم جناب آقای قویدل که خعلی با سلیقه ن! دیروز صبح که می خواستیم بریم داخل محوطه دانشکده٬ نگهبان کارت خواست ازمون و ما هم شاکی شدیم که یعنی چی دیرمون شد و بعدش به محض اینکه از میدان دید اونا دور شدیم افتادیم به جون درختا. امروز عصر هم که می خواستیم برگردیم طبق معمول روزای تعطیل در مجموعه بسته بود و باز شاکی شدیم که این چه وعضیه سرویسمون رفت؛ ولی خدا می دونست که سرویس تا یه ربع دیگه نمیاد و ما یه کارای دیگه داریم که باید انجام بدیم آخرشم از سرویس جا موندیم:))

نظرات 9 + ارسال نظر
طراوت دوشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 22:53 http://nabeghehaye89.blogsky.com


بلی این عسکه واقعنیه؟! یعنی دستای خودتونه؟
چه کیفیتی داره!!! اوووووووووووو!
همون کادوی روز مادره این قدر معرکه اس!

فدای تو بشم که همیشه بهم انرژی مثبت میدی جیگر

طراوت دوشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 22:55 http://nabeghehaye89.blogsky.com

مارو نمیبینین خوش میگذره؟!

شوخی کردم مااادر ایشالا همیشه خوب و خوش باشی.
همیشه شاتوت به دهن باشی! همیشه بالای درخت توت باشی مادر! الهی آمین

شاید باورت نشه ولی خیلی به یادت بودم حتی زمانیکه این عکسو گرفتم. در کل این پروسه جات خالی بود. تو کجایی چیکار می کنی چرا اینقد کم پیدایی؟

یک پیر دوشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 23:03 http://arshadane.persianblog.ir

یعنی همچین دانشجوهایی داریم ما واقعا بهتون افتخار میکنم.
ما 1 درخت توت داشتیم پشت دانشگاه که همه فکر میکردن که فقط خودشون اونو کشف کردن ماشالا اینقدرکه توت میداد کسی نمیفهمید چقدر ازش خورده میشه.
اما اخر فصل میفهمیدیم 1 جورایی بیشتر از خوراک خودمون از درخت کم میشه بعد لو رفت که همه دانشگاه مخفیانه به اون نقطه سر میزدند .
پ.ن : لاکت با رنگ توتا ست شده جیگر شده

یعنی یه همچین دانشجویانی هستیما
ای جوووون اون درخت توت چه خاطرات شیرینی با شما داشته مرحبا
پ.ن:بابا دختر! بابا نیلوفر! خودمم خیلی حال کردم

طراوت دوشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 23:10 http://nabeghehaye89.blogsky.com

من؟ منو میگی دیگه؟! هی خواهرررررررررر!
در عوض من این دو روزم مزخرف تمااااااام بود! نه درسی خوندم نه کار مفیدی نه شادی نه...
روز اول که خودم حسابی حالم بد بود؛ امروزم پدرام! همش نگرانی بود. خلاصه سرتو بدرد نیارم؛ کلا هیچی سرجاش نبود!
.
فک کنم به اون انرژی مثبتی که تو کامنت اول بهش اشاره کردی چشم زدی

الهی بگردم چی شده مگه؟ حال منم دست کمی نداره باور کن یک اوضاع درب و داغونیه که ترجیح میدم خودمو بزنم به فراموشی و همون شعر به به چه چه زندگی خوبه دوسش دارم رو زمزمه کنم!!! هیییییی

طراوت دوشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 23:19 http://nabeghehaye89.blogsky.com

پس فعلا اینارو داشته باش تا بعد!
(با یک حرکت کله؛ یک حرکت اوردنگی؛ یک حرکته خفن که خودت میدونی! دریافت شود لطفا):



برسد بدست بلادونا جونی

فداااااااااااااااااااااااای توبا یک ماچ آبدار با ملچ ملوچ

ماهی دوشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 23:21 http://mahigir.blogsky.com/

ایشالا همیشه خوش باشید .الان وقت ندارم ولی میام وبت رو کامل می خونم

قدم رنجه فرمودین خوشحالم از آشناییتون

فاطمه دوشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 23:47

کلا من از بچگی رابطه خیلی خیلی صمیمی با درخت توت داشتم تا الان .از درخت توت حیاط خونه تا سر کوچه تا تو دانشگاه

ایول به تو که به درخت توت سر کوچه هم رحم نمیکنی

قیچی سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 00:16 http://gheychee.blogsky.com

شاتوت دوس دارم
جای ما رو خالی کنید
نوش جونتون

جاتون سبز واللو

memole پنج‌شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 18:15

ای ول بابا
دهنم آب افتاد، از فردا پایتونم

جدی میااااااااااای آق جووووووووون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد