خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

fashion show in nabegheha's khabgah

چند وخ پیش بود؛ فک کنم تو بهمن ماه؛ یهو زد به کلمون که فشن شو برگذار کنیم! 

مث همینا هستن که تو این دستگاه های فلون فلون شده ی روم به دیفال؛ گمراه کننده؛ اجنبی هارو نشون میده که یه لباس سانتال مانتال پوشیدن و دارن یه جوری راه میرن و مدل جدید لباسشونو نشون میدن.   

فک میکنی کی نقش اون دختر خوش تیپارو بازی کرد؟!

من اونشب تازه یه پالتو و بوت خریده بودم که همه یه دور امتحانش کردن. ماجرا ازین جا شروع شد!

برکه و صحرا نشستن رو مبل؛ ممول شد کارگردان(به سرعت لباس آماده میکرد و آرایش و دکور و...). منم مث خرگوش جستم بالای میز مطالعه با دوربینی در دست راست و همانا موسیقی خارجکنی که از گوشی صحرا خارج میشد در دست چپ. 

بلادونا هم اونور تو راهرو بود و مدام جدیدترین مدلای سال رو میپوشید و میومد قرقرکنان از جلو دوستان رد میشد! البته صحرا و برکه هم بیکار نبودن و با حرکات دست؛ راجع به لباس مانکنمون نظر میدادن! 

خلاصه که ما اون شب با انواع مد روز از جمله؛ حوله حمام؛ مانتو بدون هیچگونه شلوار!؛ کاپشن خالی با استایل موی جمع؛ دامن با استایل موی باز؛ و انواع و اقسام لباس های توخونه ای شیک(شیک نه؛ خیلی شیک)! آشنا شدیم.  

تا آخر شب هم اصلا بیکار نبودیم! چون فیلم مستندی داشتیم که فک کنم شونصد و پنجاه بار نیگاش کردیم 

نظرات 10 + ارسال نظر
belladona جمعه 19 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 22:53

خدایا مردم از خنده با این پستت مخصوصا لباسایی که باهاش شو برگزار شد: حوله حمام
اون دو تا برکه و صحرا رو بگو که بعضی جاها مث خاله خانباجیا لبشونو گاز می گرفتن و می زدن پشت دستشون که ای هوااار این چه وعضیه و یا پشت سر مانکن حرف می زدنممول چه تلاشی می کرد تو که ختمش بودی خیلی خوب فیلمبرداری و صداگذاری و میکس و تدوین و جلوه های ویژه رو انجام دادی حیف که اسلام دست و پامونو بسته وگرنه اگه پخش میشد می ترکوند

قافل نداشت.
آره. تماشاچیای خیلی باحالی بودن ولی خب بدرد شو چادر میخوردن! خیلی بچه مثبت بودن! با اون مد لباسای روز هی جلو چشاشونو میگرفتن و کلی هم از مانکن غیبت کردن!
حیف؛ حیف؛
من که آرشیو این مدل فیلما از شماها شدم شاید یه روز گذاشتم تو وب!!

[ بدون نام ] جمعه 19 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 22:57

یادش بخییییییر...هییییییییی
چقد من و صحرا اونشب هی پول شمردیم
از بس همه مدلها قشنگ بود مونده بودیم کدومو بخریم
روم به دیفال بعضی هاشون هم اونقد جلف بودن که مو به تن من و صحرا سیخ کردن
چقد هی لبامونو گاز میگرفتیم
وای خیلی باحال بود یکی از بهترین و خنده دار ترین فیلما بود

برکه مادر تویی؟! چرا بی نامو نشونی خو؟!
آره خدایی خیلی باحال بود
من همچنان منتظر برگذار سری دوم این نمایش هام.
رفتین پیش خ.نقوی برا مهر بگین؟

برکه جمعه 19 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 23:03

نظر بالایی من بودم

تایید شد

یه ضعیفه جمعه 19 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 23:13 http://zaefeh.blogsky.com/

واااااااااااااااااااااااااااا
واقعا ؟


از دس شوما دخترا

آهااااااااااااااااااا
تو کجا بودی دختر؟ فک کردم در وبلاگو تخته کردی رفتی!

memole شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:15

کلی خندیدم
میسی طراوت جون


یادش بخیر


صحرا یکشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 00:29

هی ی ی ی ی ی ی یاد قدیماااا بخیییییر(اسمایلی نگاه به دور دست)

آمین!

یه ضعیفه یکشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 18:38 http://zaefeh.blogsky.com/

با جُک مُک آپم
دعوتت می کنم که بخندی

زهرا یکشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 21:27 http://loser-in-love.blogsky.com

ای ول حال میکنینا تو خوابگاه!!
بعد هی بیا بگو خوج نمیگذره
دخترم شرمنده که دیر میاما
روم به دیفال حسم خیلی کم شده بید واسه اومدن به وبلاگم


ها ولا! با این گل منگولی ها مگه میشه خوش نگذره!
چرا دخترم؟! روتو بکن طرف من؛ خوبه؛ حالا تو چشام نیگا نیگا کن بگو بینم عاشق شدی؟!

یک پیر یکشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 22:25 http://arshadane.persianblog.ir


خدا بگم چیکارتون کنه...خو منم صدا میکردین یه ترقه ای چیزی مینداختم شوی لباستون کسل کننده نباشه .
میگن هرکی تو این مجالس شرکت کنه 40 روز نماز روزش قبول نیست حالا چه کنیم مکانتون دیگه نماز نداره اییییی وای من
ایکون حاج اقا خارج رفته

قوربون تو. خب پس مهتاااااااااااااااااااااااااااااااب؟ کجایی دختر؟ بدو بیا که شو لباس داریم!
ببینم چه میکنیاااااااا
منتظرم

اتفاقا از شما چه پنهون؛ چون فرشای تو اتاق خوابا مال آقای دکتر(صابخونه قبل از ما) بوده که یادش رفته ببره(!)؛ و ما هم از قضای روزگار عند مقیدها هستیم؛ هیچوخ تو اتاق نماز نمیخونیم که نکنه طرف راضی نباشه
حالا تو هال هم نشه بخونیم؛ دیه مجبوریم ترک نماز کنیم ! چاره ای نیس!

دیونه چهارشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 16:56 http://mymina.blogsky.com


چشم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد