خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

عشق کودکی :دی

  

این خوابگاهه که الان ساکن هستیم منو گر و گر یاد زمان طفولیت میندازه. سال ۸۲ که اینجا بودم. ماه رمضونش که اون زمونا تو آبان بود. یادمه اون موقعا بعد از افطار یه حاج آقا از نهاد رهبری میومد واسه نماز. حاج آقا شکوریان یه همچین کسی؛ میانسال بود و دنیا دیده و البته جنتلمن!!! و من رفته  رفته عاشقش شدم :)))))) اینقد خوشم میومد ازش؛هییییی پدر عشق بسوزه به خاطر اون آرزو می کردم که ماه رمضون ۳۰ روز بشه و شد! امروز که یادم اومد این قضیه رو واسه یکی از بچه ها تعریف کردم و یه دل سیر خندیدیم!

نظرات 15 + ارسال نظر
محبووب شنبه 31 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 20:03

خدا نکشتت بلادوناااااااااااااااااااا
دم افطار جنازه ای بیش نبودم. با خوندن این پست عاشقانه تراژیک کمدیت رفتم هوا...
منم دبیرستان که بودم از یه حاج آقایی خوشم میومد که میومد مدرسمون سخنرانی! فک کن! در اون حد!

خوشحالم که خوشت اومد
اواااا بلا! تو هم؟

Milad شنبه 31 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 20:54

I wonder how's it possible that you always happen to meet gentlemen and to fall in love with them all ....
How many times a girl can fall in love?!
Is there any limits for that?!
You'd be better not to spend your love for each and every person
you might happen to meet...
Let your love grow and let it find the right person who deserves your love ...
Don't worry...
He'll come when the time arrives ...

thank you for your advise
i have not known that at all
PLZzzzzzzzzzz! it was a comment or a big TIKEH?
I'm a lucky girl and I am always face with gentlemens

طراوت شنبه 31 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 21:07 http://nabeghehaye89.blogsky.com

نگفته بودی بلا؟!

تازه شم یه حاج اقای دیگه بود که معارف تدریس می کرد همچین کامینیوکیشن باهاش برقرار کردم که خودم موندم تو کف! یه دفه که داشت با یکی از بچه ها بحث می کرد از اون ته کلاس بهش چشمک زدم که جون ما بی خیال اونم یه سری واسم تکون داد که تا آخر عمر یادم نمیره

رویا شنبه 31 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 21:52

بلادونا جوون سلام

راستش من درست متوجه نشدم،تو از سال 82 توو این خوابگاه بودی؟ یا این خوابگاهتون تورو یااد اون موقع میندازه...

ولی خاطره ی بانمکی بود...عشق به یه روحانی جالبه...

سلام رویا جووووونم خوبی عسلم؟
من سال ۸۱ یه بار اینجا قبول شدم که تو همین خوابگاه بودم و دفه دوم هم ۸۹ بود که مجدد اومدم اینجا! می بینی زمونه چه زود می گذره
آخخخخ گفتی عشق و کردی کبابم

Milad شنبه 31 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 23:29

No doubt that you're the luckiest girl ever, cause you've met me,the most prestigious gentleman ever.
But, not all the so-called gentlemen deserve your .
Save your love in the shell of your heart and let the right person finds the pearl of your love.
Let your love blossoms in spring not in winter

yeah!
most prestigious gentleman! you are really Narcissistic
I let my soul to burst all of seasons but
I am not optimistic same as you!!! I cant trust people

فرحان یکشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 00:02

این یکی رو دلم نیومد نظر نزارم براش
سلام ننجون
خیلی باحالی تو... خیلی عاشق شدی قدیما... احتمالا الان هم خیلی عاشق میشی.. از همین عاشق خنده دار ها... ایشالا در آینده عاشقی های الانتو برامون تعریف کنی...

با نظر این آقای میلاد و جواب های تو هم حال کردم...

در کل همه تون دنبال جنتلمن میگردید... بگردید تا پیدا کنید ایشلا

خوش باشی ننجون عاشق پیشه


بااااورم نمیشه یعنی تو میای اینجا رو می خونی؟ نه خدایی میای می خونی؟ پس چرا حرف نمی زنی؟ چند وقت یه بار که یادم میاد از معرفت گل پسرم همچین اولش چند تا فحش آبدار به تو میدم بعد به خودم! تو حتی جواب اون پیام منو ندادی!!!هییییییییی رسم روزگارو می بینی؟ الانم بعد ۶۰ سال اومدی به من میگی عاشق پیشه؟ اون میلاد دم دستمه می تونم از خجالتش در آم! تو رو کجای دلم بزارم؟(اسمایلی زدن انگشتا رو میز به تناوب!!)

قِرِلی یکشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 00:08 http://sereeno0.blogfa.com/

عاشقی هات هم باحالن
حالا نتیجه ش چی شد آخر ؟






آها ۳۰ روز شد / دی :
پی :

دیدی؟ اینقدر با این انگیزه دعا کردم که مستجاب شد

Milad یکشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 14:37

As your words imply, I'd better be off your sight for couple of days ,cause if I show up, i'll be hurt.
Poor Me!
Your words smell blood...
If you have problems with your son, why would I be punished?!
It's cruel:-(

dont worry, as your teacher i have right to punish you
poor you?you???who are you speaking about?

فاطمه یکشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 15:03


یادم افتاد به حاج آقایی که تو حج با ما بوود اونم جنتلمن بوود خیلی هم خوشگل و خوش تیپ حالا قضایایی که اتفاق افتاد بماند

ایول فاطی خوشم میاد هیشکی از دست این دختر جماعت در امان نیست

Milad یکشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 20:47

As my teacher, you are respectable to me...
But, as far as I know you , I expect you to be kind to your students.
I apologize if I said something that bothers you.
Don't punish me plz

yes! let me think! ok! i forgave you

رها یکشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 22:41 http://fair-eng.blogsky.com

سلام بلادونای عزیز
با پست Eat, Pray, Love ای که خواسته بودی بروزم...

خیلی خیلی تنکیو عزیزم

لی لا دوشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:58 http://halogen1983.blogfa.com

سلام رفیق
خدا خیرت بده دختر، چون منم کلی خندیدم...
یعنی شما هر دو مقطع رو همین دانشگاه بودید؟ ایول من 83دانشجو شدم و هنوز هم اندر خم یه کوچه هستم...

سلام عزیز دلم تو خوبی
خدا خیری به خودتم خیر بده عسلم خوشحالم که خندیدی
من در حقیقت ۳ تا مقطع داشتم!مقطع اول و سوم رو اینجا بودم عسلم

حاجی آقا سه‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 00:25

زلام هم ژیره
آقا از ژوما جه بنهون، ما هم با هبون دگاه اول عاژقه ژوما ژدیم...اما هرژور قواستیم بهدون بفهمونیم، ماژالا دوزاریدون گج بوود. خلاصه یه مدت هم مندظر موندیم دا ژاید ژوما همون دور که با دمبایی رفدین منت اوون استادتون رو گژیدید، بیاید منت ما رو هم بکژید که نژد و نیامدید و لکن زندگی با بوژ ها رو به زندگی با ما درجیح دادید.
با هم رفدیم و مداهل ژدیم و یه حاژ خانومی اسدوندیم الحمد االله و به وضل ِ الهی قوژبقد هزدیم....
لاکن به جهت علاقه وافری گه به جنز مونَز و موجوداد لدیف داریم، و چون ازلام هم دزدو باله مارا در این زبینه ها حزابی باز گذاژده، لذا همجنان اگر بایه باشید ما هم ازازی هزدیم در خدمتتان...


سلام حاج آقا قوربون شما
چه عجب بلاخره یه پیام از جانب شما دریافت کردم مرده شور اون لهجه تونو نبرن الهی قربون اون قد و بالای رشیدتون خدا سایه تون رو از سر ما بر نداره. والله من در غم عشق تو ای فنچ نازم مث شمع سوختم و ساختم اینم قطرات شمع: ***** بعدشم از بس در غم عشق شما همچون زلیخا پیر و فرسوده شدم هیشکی نیومد منو بستونه خلاصه اینکه من یک دل نه صد دل منتظر شمام! الهی که خدا از چش انتظاری درت بیاره بوس!

یک پیر سه‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 16:08

سلام به نابخههههه های گل بل بل دلتنگتونم یه عاالمه هر چی بگم بازم کمه.
به به خدایا بفرمااااااااااا با همه بازی با حاج اقا هم بازی نه دفاع کن از خودت

سلاااااااااااام مهتاب جون جیگر طلا
خوبی عسلم خیلی دلم واست تنگ شده و تو نیستی و نمیای و سرت شلوغه و ما رو یادت رفته
کلا انسان که تخته هایش در شکم مامانش جا مانده باشد این مدلی می شود می دونی

یاسی سه‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 23:01

خیلی با نمک بود عزیزم.چقدر شما انگلیسیتون خوبه .حسودیم شدا

فدای تو یاسی جون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد