خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

توپ والیبال

امشب من و طراوت طبق معمول شبای گذشته، تو نمارخونه داشتیم سریال ماه رمضونو ( خداحافظ بچه) میدیدیم که بلادونا اومد و گفت بچه ها بیاین تو اتاقمون  یه صحنه ببینید. 

ما هم گفتیم صحنه و پریدیم تو اتاق بلادونا و  مطی و برکه و عاطی.  

عجب صحنه ای!!!! 

ببینید:

 صحنه ی 5 دقیقه قبل از ورود ما:  

 

عاطی خونه 

بلادونا در حال نماز 

مطی و برکه در حال والیبال با  یک عدد توپ دبه ای

توپ: دبه ای که  قرار بوده برای فردا ی رت های گرامیش ببره. 

دبه: حاوی عصاره ( سیاه دانه + الکل + ...) ایه که باید بده رتها نوش جان کنند. 

در ست دوم، حین سرویس زدن مطی توپ! ترکید. و  کل محتویاتش فضای اتاق و از همه مهمتر تخت و پتوی عاطی رو پر کرد.

 .

وااااااااااااااااااااااااااااااااای برکه جونم، نمیدونی چقدر ناراحت شدم وقتی دیدم که ماحصل تلاشهای بی شائبت چی شده.   

اما روحیتو تحسین میکنم. الهیییییییی بگردم 

کلی خندیدیم،  مطی ساکت بود و بلادونا شوک زده و برکه شنگول. 

   

 

نظرات 6 + ارسال نظر
فری یکشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:45

من اگه جای عاطی بودم خیلی مهربان و صمیمانه ...
می کشتمتووووووون . بابا گند زدین به تخت بدبخت رفت! ولی دم برکه گرم. عجب شنگولیه!

خدا رو شکر جای عاطی نیستی!
عاطی امروز اومد و کلی هم خندید، جنبه رو داشتی؟!

فری یکشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:46

فکر کنم این پستو زدین عاطی آمادگی روحی پیدا کنه!

رویا یکشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 17:56 http://nal-abad.blogsky.com/

چه صحنه ای...

وای اون لحاف،تشک چی شدن ن ن...

توپ دبه ای ابتکار جالبیه...

این ساق پاهای مقصرینه ایحاد صحنه اس..؟


اوهوووووم، پاهاشونم پر از عصاره ی سیاهدونس

برکه یکشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 23:20

اولا که با جنبه ترین شون خوودم بودم که بعد متلاشی شدن زحماتم فقط ریسه رفته بودم از خنده
تازشم همه آرزو میکردن که به جای عاطی عصاره رو تخت اونا میریخت چون رایگان پتوشون توسط منو مطی شسته میشد
عاطی هم وقتی اومد دید پتو و ملحفش شسته شده و تمیز شده داشت ذوق مرگ میشد

منم که تورو با جنبه ترین معرفی کردم دیگه، عسیسم
.
تو اتاق ما نمیخواین یه والبالی بازی کنین؟ میخوام بهت نشون بدم ه قدر طراوت داره آرزو میکنه عصاره رو پتو و ملحفه ی اون بریزه (آیکون مماخ پینوکیو). آخه اون وقت طراوت سکته میکرد.

mary یکشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 23:37 http://manofan2gh.blogsky.com

وای خدا نکشدتون.مردم از خنده

belladona دوشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 22:51

ببین من واقعا از عکس العملت خوشم اومد اینکه عزا نگرفتی و فقط خندیدی و خندیدی

وقعا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد