خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

عصاره ۲

یه چیزی بگم ؟ بعد از ریختن اون عصاره معروفه دیروز دوباره رفتم عصاره(abstract) گرفتم و این بار با احتیاط تمام از دیرئز تا امروز تکون میدادم .حالا اگه گفتید چی شد؟

امروز صبح وقتی هدا جان با هیجان و با حرکات دست صحبت میکردن یه دفعه دستش محکم خورد به دبه abstract منو دبه نقش زمین  شدو همش ریخت؛اولش که شوکه شدیم (منو و بلادونا و مط و هدی) واقعا شوک بزرگی بهم وارد شد.بچه ها در حین شوک زدگی خندشونم گرفته بود ولی یه جورایی به خاطر من خندششونو نگه داشته بودن که یه دفعه خودم پوکیدم زدم زیر خنده و همه پوکیدن از خنده... 

 

امروز اومدم خوابگاه و برا عصاره ذلیل مردم حلوا درست کردم 

اینمم یه عکس از سفره افطارمون  (البته امشب وضع مون  خوب بود

عکسا در ادامه مطلب

 

  

 

 

 

 

 

 

  

 

نظرات 7 + ارسال نظر
فاطی دوشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 23:01 http://royayeziba.blogsky.com/

چه سفره اشتها اوری!

قافل شما رو نداره

شیرازی دوشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 23:42

این پستتون کلا مورد داره ها...
همش کذبه و دروغ.
اولا که دیروز پدر من در اومد انقد که اون بشکه ی ابسترکته شوما را تکون دادم.
انقدر تکون دادم تمام تنم رعشه گرفته بود تا خونه بندری میزدم(در جریان هستین دیگه)
در مورد سفره ی افطارتونم اگه اینو میگی وضعمون خوب نیست، اونوقت میشه بگین وضع خوبتون چیه دقیقا؟!

اولا که شما از سر صبح داشتین بندری میزدید گردن abstract من نندازیییییید البته من مراحل تشکر خودمو از شما برا تکون دادن دبه ام اعلام میکنم
دوما من گفتم این سفره مال زمانیه که وضع مون خوبه یعنی هرشب همچین سفره ای نداریم امشب سفرمون اینطور بود
پیشنهاد میکنم بیایید یه عکس از سفره افطارتون بذارییییید ببینیم مرفه هان بی درد سفرشون چطوریه
اللهم اغننا فقرنا بغناک

طراوت دوشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 23:50 http://nabeghehaye89.blogsky.com

برکه منم طالبی ی ی ی ی

تسلیت میگم خواهر. ایشالا دبه های عصاره ی بعدی و بعدی و بعدیتو بسازی خواااهر

آخییی عزیزم عین گرگ گرسنه ریختیم روش تو یه ثانیه طالبیه پاک پاک شد
ایشالله بقای عمر شما خواهر

رویا سه‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 00:08 http://nal-abad.blogsky.com/

...واای دوباره که پخش زمین شده،..!


چه سفره ی خودمونی و خوردنییه...به به چه حلوای خوش قیافه ای
(یاد دوران خوابگاه خودم افتادم)

ممنون از همدردی تون
سفرمونم قابلتون نداره ایشالله کنار شما

memole سه‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 21:23

عجب سفره ای! الهی قربون همسایه هاتون برم که تو این 17روز ماه رمضونی چنین سفره ای به خودشون ندیدن.
.
ایشاله که دبه های بعدی به سلامتی به مقصد برسن.

خوب نمی دونم چرا همسایه هامون نیومدن اتاقمون اون شب والللللا نه اینکه هرشب اتاق مان

فری سه‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 22:45

الهی بگردم عجب صبری داری. بابا یه دبه درست و حسابی ببر خوب! این چیه که در درست و حسابی نداره! والا

یک پیر جمعه 20 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 23:07

دبش کج بوده وگرنه عروس ما همون هدی جان بلده برقصه بهله خانوم
بـــــــــــــه چه سفرهای دلم اب افتاد نوش جان

بهله آغااااا با این عروسی که شما انتخاب کردین مواظب باشید شب خواستگاری چایی روتون نریزه بعید میدونم چایی ها رو چپ نکنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد