خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

خرید سبزی

ساعت ۱۱ شب موقع رفتن به مسجد

نگهبان دم در: دارین میرین مسجد؟ 

مطی و برکه: آره آره 

من یواشکی: نه داریم میریم سبزی بخریم! آخه این موقع شب کجا میریم؟ 

 

ساعت یک نیمه شب موقع برگشتن از مسجد 

حفاظت فیزیکی!!!!!! خوابگاه:  بگین اسماتونو بنویسم واسه حضور غیاب!

من: فلانی و بهمانی! 

حفاظت فیزیکی: رفته بودین مسجد؟ 

من: نه رفته بودیم سبزی بخریم هرررررر 

برکه: هرررررر 

حفاظت فیزیکی:(چشم غره) نه خیرم میگم حرم بودین یا مسجد 

من: آهان! مگه فرقی هم می کنه؟ اوااا چه جالب برکه می تونیم حرم هم بریم 

حفاظت فیزیکی: فرو بردن خشم خفن  

 

مدیریت فرهنگی خل مشنگ یه مراسم گذاشته تو مسجد خوابگاه برای عموم که بیشتر شبیه مهد کودک و دبیرستان بود و ما کلا رفتیم -ریا نشه- هرهر خندیدیم و برگشتیم!

نظرات 11 + ارسال نظر
Belladona چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:02

خوب خدا را خوش نمیاد اینجوری فهم و شعور این نگهبانا را میبرین زیر سوال! :-)
بنده خدا یک وقت واقعا فکر میکنه رفتین سبزی بخرین،دلش هوس سبزی میکنه،شمام مجبور میشین هرجور شده واسه رد اتهام هم که شده سبزی جور کنید.حالا خر بیار و باقالی بار کن.

والله اون یکی من! خدا می دونه چقد این آدما خوبن و خالصانه از خودشون فعالیت در می کننراس میگی به اینجاش دقت نکرده بودم اگه دلش ییهو سبزی می کشید چیکار می خواستم بکنم نصفه شبی؟

طراوت چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:26 http://nabeghehaye89.blogsky.com


چشمم روشن! به حفاظت فیزیکی میخندین؟!
خوبه منم بهتون بگم دارم میرم خرید سبزی و هر هر بخندم؟ خوبه؟ خوبه؟ چرا جواب نمیدی پس؟ بلی ی ی ی ی؟!

مگه من حفاظت فیزیکی ام اولا؟ بعدشم سوالی که جوابشو می دونم ازتون پرسیدم اونم طلبکارانه ثانیا؟بعدشم ثالثا

فری چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:09

تو خنده هاتون ما رو هم یاد کنین

فدای تو فری جون حتما
تو هم به یاد ما باش عزیز دلم

برکه چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 13:35

هرررررررهرررررررررر
شب و روز ؛افطار و سحر هرررررررهرررررررر.میترسم آخر سر مانیا گرفته از این دانشگاه فارغ التحصیلی شیم

مگه الان حالمون خوبه که بعدا مانیا بگیریم؟ اون عاطفه فک کردی واسه چی هفته ای یه روز بیشتر نمیاد خوابگاه؟

دکتر خودم چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 19:01 http://porpot.blogsky.com

:)))
خیلی باحالی :))

ترجیح میدادم شصتت رو بکنی تو چشمش، یه دو دور به صورت رفت و برگشت بچرخونی، آدم فضول.

دسسسسسسستت درد نکنه خوب گفتی واقعا

قیچی چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 22:28

اگه حالی بهتون دست داد این شبا
مارو هم یاد کنین

حتما
کلا حالی دست بده و نده من به یادتم خیالت راحت

یاسی پنج‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:53 http://cashcool.blogsky.com

بلادونا جون هر وقت میام اینجا یاد گذشته ها خودمون میافتم.همیشه شاد باشین.
رفتین حرم سلام ما رو هم به امام رضا برسونین دوست جونیای مهربون.

خدا دوران دانشجویی رو از آدم نگیره یاسی جون همچین جو میده به آدم
حتما گلم

memole پنج‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 14:47

بسیار کار پسندیده ای کردی

مرسی گلم

فاطمه جمعه 20 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 15:37

قبول باشه

فداااای تو گلم خدا قبول کنه

یک پیر جمعه 20 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 23:02

اجرتون با اغااااا

نون الف جمعه 20 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 23:23 http://lore.blogsky.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد