خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

من باشم که دیگه بخوابم

تحقیقات برکه الممالک نشون میده خواب بعد از ظهر اصلا هم خوب نیست ، واللللللللللللللللللللللللللههههههههههههههه . من که دیگه به غلط کردن افتادم و دیگه دستم داغ کردم که ظهر ها بخوابم ؛میدونید چرا؟ از بس خوا ب های به گفته استادم "شرر و ور" به گفته خودم "چرت و پرت" میبینم . میگی چی؟

یه بار خواب دیدم من و استادم برای اینکه پول پایانامم جور شه  رفتیم دزدی خونه خاله بنده، باورتون میشه رفتیم دزدی ؛جالبیش اینجا بود که رفته بودیم دزدی ولی زنگ در زدیم (این خواب دیگه تقصیر استادمه از بس از بی پولی و بی بودجه ای برا پایانامه حرف میزنن)

یه خواب دیگه هم دیدم که روم به دیفال:

جک و جیل یادتون میاد دوتا بچه خرس بودن ....

حالا من خواب دیدم من و بلادونا دوتا بچه  خوکچه ی بسیار بسیار زیبا و ملوسیم که دوقلوهای به هم چسبیده ایم اسما مونم "جیلز" و "جیلی" بود. یه عده ای هم همش دنبالمون میکردن که بگیرنمون کبابمون کنن بخورن ماهم هی میدوییدیم و من همش به این فکر بودم که بللی رو از خودم جدا کنم که اگه من به دام افتادم حداقل اون به پای من نسوزه

نظرات 7 + ارسال نظر
طراوت دوشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 19:10 http://nabeghehaye89.blogsky.com


خیلی خواب باحالب بود
خیلی هم بهتون میاد عزیزم
خوکچه بودنشو از جک و جیل یادت بوده؛ اما اسماشو از جولز و جولی(دوقولوهای افسانه ای)

یعنی تو خواب فک کردی خودت بهتری؛ همه دنبال تو هستن؛ اونوخ میترسیدی تورو بگیرن این وسط برا بلی هم بد شه! آره؟
درسته قراره خوشگل بشی؛ ولی دیگه تو خواب هم؟؟!!!!

همینه که هست
چرا نیمه پر لیون نمیبینی به این فکر کن که من چقدر بللی رو دوست داشتم که نخواستم به خطر بیفته
بعدش نه همه دنبال من نبودن دنبال دوتامون بودن

لی لا سه‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 10:30 http://halogen1983.blogfa.com



چه خوابای بانمکی...
سلام
من بعد از نماز صبح که میخوابم از شدت خواب دیدن مستفیذ میشم

خدا خیرت بده نگو خوابهای بعد نماز که یاد انواع خوابهای چرت و پرت خودم افتادم

نیلو چهارشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 19:46

سلام من همیشه ب وبلاگتون سر میزنم خیلی وبلاگتونو دوس دارم خاطره هاتون خیلی شیرینه منم قراره برا درسو دانشگاه از خانوادم دور شم خیلی دلشوره دارم خیلی امیدوارم منم تو این 4سال خاطرات شیرینی داشته باشم از دوستامو دوران دانشجوییم وای من خّّـیـــــــــــــــــــــــــــلـــی میترسم

وای چچچه جاللللب
نه عزیزم اصلا ترس نداره.
سعی کن تو دوران دانشگاه با همه دوست باشی ِدوستای خوبی داشته باشی و دور همی خوش بگذرونید چون اگه همش غصه خورده باشی و دلتنگی کرده باشی و ... وقتی تموم میشه حسرت میخوری
البته اگه همش هم فقط به فکر خوش گذرانی باشی و درس نخونی و از کلالسها و امکانات دانشگاه استفاده نکنی آخر کار بازم به شدت پشیمون میشی
دوران خوبیه اصلا نترس

دکتر خودم پنج‌شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 14:49 http://porpot.blogsky.com

=))
واقعا همین خواب‌ها است که نژاد آریایی رو نشون میده: «من همش به این فکر بودم که بللی رو از خودم جدا کنم که اگه من به دام افتادم حداقل اون به پای من نسوزه » =)))

آره دیگه خوش به حال بللی که همچین دوست با نژ‌ادی داره هر شب به خاطر وجود من دو رکعت نماز شکر میخونه

نیلو پنج‌شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 19:54

مرسی از راهنماییتون خدا کنه بتونم همینطوری ک میگین باشم ممنونم

خواهش شود
از اینم بهتر میشه

عشقت جمعه 31 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 02:02

عزیز دلم آخه تو کی میخوای از جک و جونورا دست بکشی؟ دریاب مرا!

memole دوشنبه 3 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 00:59

خیلی باخال نوشتی، مردم از خنده
.
احیانا اسمتون شیرین و شجاع نبوده؟!!!!!

نه هم اتاقی مون نبود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد