خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

سوتفاهم

میشه تو یه روز آدم با چند تا مشکل یک شکل و یک جور مواجه بشه؟ مثلا حسابی رو که رو چهار تا از دوستاش باز کرده بود یکجا ببنده! از سر صبح تا آخر شب یکی یکی... 

خوب یه جورایی علت این کانتکت ها سوتفاهم بود ولی اصلا دوست ندارم باور کنم که اصل این دوستی ها هم سوتفاهم بود٬ به یکی کمتر علاقه داشتم به یکی بیشتر ولی الان انگار باید دور همشون رو خط بکشم. مخصوصا یکیشون که چهره م جلوش حسابی تخریب شد و مقصرش هم خودم بودم و تنها توجیهی که آرومم می کنه اینه که شاید این یه نشونه بود...

نظرات 10 + ارسال نظر
دوست یکشنبه 16 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 14:47

خدا را شکر میکنم که امروز ندیدمت و این یعنی که من از این داستانی که گفتی مستثنی هستم....
اما اینا اگه دوست بودن نمیذاشتن اینجوری بشه. دوست که آدم را ناامید نمیکنه.دوست که آدم را ناراحت نمیکنه.
اصلا از اولش اشتباه کردی با اینا دوستی کردی.
تا دیر نشده و وضع را از اینکه هست بدتر نکردن دوستیت را بهم بزن باهاشون...
راستی حالا چی شده اصلا؟ کی هستن این بندگان خدا؟ گناه دارن طفلی ها. این دفعه را کوتاه بیا بخاطر گل روی من. آخه دوست که چیزی نیست که آدم بزارتش کنار.راحت بدست نمیاد که راحت از دست بره.یک تجدید نظری بکن.گناه دارن.

این قضیه مال دیروزه معلوم نیست مستثنی باشینه اصلا موضوع اینه که من از اول هم حس خوبی نسبت با این معامله های دو سر باخت نداشتم و نمی دونم واسه چی پاشون وایسادم.البته الانم ضرر نکردم ظاهرا همه چی مث قبله با این تفاوت که دیگه اعتمادی در کار نیست می دونی!

دوست یکشنبه 16 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 15:29

با من که معامله یک سر برد داشتی همیشه.
منو مستثنی کن لطفا (اسمایلی یک انسان استثنایی)
ولی غصه نخور.از این آدما تو زندگی همه هستن.اتفاقا زیاد هم هستن.میان و میرن.نباید زیاد تحویلشون بگیری چون خودشون را گم میکنن و فک میکنن چه خبره!
بجای اینکه فکرتو درگیر اونا کنی برو چهارتا جوک بخون دلت واشه نه مثل اینا که همچین آدم را دلگیر میکنند که با صدجور لوله باز کن و اسید هم این دله باز بشو نیس

یه سرش برد بوده یعنی اون یه سر دیگه ش باخته؟
باشه رفتم جوک بخونم دلم واشه

دوست یکشنبه 16 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 15:38

من و تو تو یک تیم هستیم:-)
اون سرش باخته اینورش که من و توییم برده :-)
اسمایلی تبانی با داور...

فری یکشنبه 16 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 17:41

هر چی که شده: حساس نباش،‌ زود تصمیم نگیر،‌ زمان بده،‌ گاهی زمان خودش همه چی رو حل می کنه. عجله نکن،‌ چند تا نفس عمیق بکش ...

خیلی حرفتو قبول دارم نمی دونم فری جون راستش اصلا اهل تصمیم عجولانه اونم سر این بازیای بچه گونه نیستم ولی انگار همینه و کاریشم نمیشه کرد

ایمان یکشنبه 16 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 20:58

سلام علیکم.نکنه با همین نویسندگان دیگه وبلاگ زدین به تیپ هم؟سخت نگیر.دلتم خواست سخت بگیر

نه با اینا که مث خواهر می مونیم اگرم ناراحت بشن می بخشنباشه سخت نمی گیرم

فاطمه دوشنبه 17 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:03

دوست بودن و دوست ماندن البته واقعیشو میگما خیلی سخته من خودم وقتی کسی رو دوس داشته باشم و بشناسم به راحتی دس از سرش بر نمیدارم . ولی گاهی یه سری مسائل هست که نمیتونی باهاش کنار بیایی یعنی اون سنخیتی که باید باشه نیست و میشه اینی که گفتی.

هی فاطی هی ی ی ...

طراوت سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:22

اومدی پیشم یادم بنداز از زیر زبونت بکشم چی شده. باشه؟
مرسی

باشه یادم باشه

برکه سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:21

آره آره با همشون قهر کن فقط با من دوست باش یو ها ها ها
فقط من فقط من
قهر کن باهاشون ازشون ناراحن باش یوها ها ها .بیشتر ناراحن باش . فقط منم که همیشه دوستتم فقط من خوبم یوها ها ها ها ها

نه بابا قهر کجا بودم جونم چه قهری چه آشی چه دوغی دلم آش رشته می خواد با کشک

قیچی سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 23:25

چن وقت پیش یه جایی خوندم که آدما گله ها و شکایت هاشونو از دیگران، پیش افرادی بازگو میکنن که احتمال میدن حق رو به اونا بدن. این ذات آدمیزاده. می خواد حرفاش از طرف دیگران تایید بشه. شاید الان این پست تو هم همین باشه و کامنت هاشم کم و بیش نشون میده که اکثرن حق رو به تو دادن. اما من نمی تونم قضاوتی کنم چون از طرفی اوون دوستات رو نمی شناسم و نمی دونم اینایی که میگی چقدر درسته. و از طرفی هم بخاطر این که تو دوستمی و دوستت دارم، نمی تونم تو رو مقصر بدونم.
لذا فقط به همین جمله بسنده می کنم که اگه خواستی توو روابطت با دیگران، یه بازتعریفی داشته باشی، حتمن یه باکسی رو هم به مرور ِ اشتباهات و بد اخلاقی های خودت اختصاص بده ......

می دونی قیچی جون درسته که اینا همش یه روز اتفاق افتاد ولی باور کن هیچکدوم هیچ ربطی به هم و همینطور اخلاق اونروز من نداشت اصلا خودم غافلگیر شدم.همشون یه جورایی منو ناک اوت کردن و واقعا عکس العمل من خوب یا بد تاثیری در نتیجه ماجرا نداشت.البته شایدم سیر این ماجرا طوری طی شد که این نتیجه واسش غیر قابل انتطار نبود و ایضا رفتار من درش بی تاثیر نبود

عشقت چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 02:15

ولشووووووووووون کن!اونا رو نبین! منو ببین!من که عشقتم! اگه اونجا بودم حسابی به سوءتفاهم کمک می کردم.....

والله ولشوووووووووووون کن می چسبم به خودت از این به بعد البته خودت که نیستی می چسبم به خاطرت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد