خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

انفجار در خوابگاه دختران

امشب من و خواهرم و بلادونا در اتاق نشسته و گرم مشغول صحبت کردن بودیم (صحبت کردن خانم های محترم رو هم که در جریان هستید) ناگهان با صدای بسیار مهیب انفجار از جا پریدیم

من بلافاصله گفتم: وای تن

 همه پریدیم تو آشپزخانه  واگه گفتید چی شده بود ِبله

تنی که بنده یه ساعت قبل گذاشته بودم برا شام بپزه منفجر شده بود

ملت ریختن تو آشپزخانه(بعضیا پابرهنه) 

 من و بلادونا هم فقط هی میگفتیم:"ملت چه آدم های بی فکری هستنا تن میذارن و..

حتما صاحب تن خودشم اصلا صدای انفجار نشنیده... هرکی بوده خودشم باید اینا رو تمیز کنه

بابا این اصلا مال کی بوده؛و..."و یه عالمه چرت و پرت دیگه  

چون که دوباره ضایع بود تن بذاریم بجوشه این دفعه شیر رو ریختم تو همون قابلمه تا بجوشه که دچار سرنوشت مشابهی شد ولی این دفعه به اون شدت بازتاب بین المللی نداشت  

عکساش تو ادامه مطلب

 

  

 

  

 

نظرات 13 + ارسال نظر
H.A.M.E.D جمعه 21 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 00:54 http://farsi20.ir

ÓáÇ㠐áã. Èå ãä åã ÓÑí ÈÒä. ãäÊÙÑ ÍÖæÑ ÑãÊ
åÓÊã . íÇ Úáí . ÎÏÇ ÍÇÝÙ
http://farsi20.ir

سلی ؛ یعنی چی؟یه زحمت بکشید ترجمش هم کنید

کارشناس بمب شناسی جمعه 21 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 07:22

خواهر من اون تُن نبوده ، دو کیلو تی ان تی هم اینجوری خرابی به بار نمیاره!
والا ما تو دوران خدمت مقدس خربازی، زیاد با این چیزا سروکار داشتیم.
انواع خمپاره ها و توپ های جنگی اعم از خمپاره های ١٢٠ و ١٠٧ میلیمتری.
توپ ١٠٥ میلیمتری. موشک تاو . کاتیوشا و توپ های جنگی ١٣٠ و ١٢٢ میلیمتری.
ولی باور کن حتی وقتی با اینا شلیک میکردیم آب از آب تکون نمیخورد.
شما را نمیدونم !
پیگیری کنید ببینید واقعا اون که به عنوان تن فروختن به شما یک وقت نیتروگلیسیرین یا از این جور مواد توش نبوده باشه.
:))

ممنان از نظر بسیار کارشناسانه شما مثل حرف های کارشناسانه همیشگی شما
این تن رو سلف دانشگا به ما داده حالا شاید هم ایشون تن بودن ولی تن یک ماهی عقده ای ؛یا شاید هم تن نهنگ بوده
ولی خودمونیما شلیک هم بلد نبودیدااااااا
یعنی منفجر کردن یه تن بهتون یاد ندادن اه اه اه

طراوت جمعه 21 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 08:03 http://nabeghehaye89.blogsky.com

برکه جان فک کنم دیگه وقتشه!!

آره همه مون به این نتیجه رسیدیم که کم کم مثل این که وقتش داره میشه
بابا خیلی استعداد میخواد؛ چقد کار کردم تا وقتش شد ؛

Belladona جمعه 21 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:28

وااااااااااای خدا بگم چیکارت نکنه خیلی باحال بود یعنی من یه همچین تجربه ای نداشتم که اونم به لطف خدا دیدم دسسسسستت درد نکنه تازه رفتیم تو آشپزخونه و کلی هم ملت رو سرزنش می کنیم که چقده بی فرکن و حواس پرتن و اینا
طراوت جون اصن از وقتش گذشته و داره منفجر میشهگرچه با تو هم یه خاطره تن ماهی دارم یادته؟تن ماهی تو کتری

خواهش میکنم .آره فقط میخواستم به تو نشون بدم که تن هم منفجر میشه که دو روز دیگه پیش طرف آبروریزی نکنی

خواهر جمعه 21 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:03

ای ول خواهرجون کلی ملت روشاد وندی

کلا من تو کار شاد کرد ملتم؛اصلا تو خونمه؛ والا یه شب خواستم بهت یه شام بدم اونم اینجوری نذار بگم اون بعضیا یی که پا برهنه پریدن تو آشپزخونه شما بودید؛کلا خواهر کوچیکه شدن خیلی حال میدها؛امروز رفتی و دلم برات تنگ شده

فری جمعه 21 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:58 http://fffery.blogsky.com/

یه بار تو خوابگاه به یکی از بچه ها شیر سپردم که مواظب باشه. وقتی برگشتم دیدم ریخته رو گاز! بهم گفت سر نرفته ؟ گفتم چرا گفت eeee من عینکم رو نزدم! (گاز هم سفید بود)

خیلی باحال بود

ایمان جمعه 21 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 14:06

سلام علیکم از گارد ویژه هستم.باز شمایی خواهر من؟شما بسیار بسیار مشکوکی یه باربا اون یکی خواهرمون و یه برادری به اسم عباس راه میوفتین تو کوچه ها حالا هم به اسم تن انفجار میکنید.اینا همش اقدام علیه امنیت ملیه اون گوشتی هم که تو به اصطلاح تن بوده امریکایی میزنه پاشو بریم اون یکی خواهر بهت دستبند بزنه به بنده هم نزدیک نشو زیاد نامحرمی خواهر

به پیر به پیغمبر برادر عزیزتر از جانم اون تن بود توشم گوشت ماهی بود از همین خلیج همیشه فارس خودمون
اون عباس آقا هم همسر دوست منن ایشاله به حق این شب عزیز یکی میاد این دوست منو میگیره که دیگه از این عباس آقا خیالی راحت شیم

[ بدون نام ] جمعه 21 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 16:46

"من بلافاصله گفتم: وای تن"
....
فک کردم منظورتون Y10 هست
آخه توو اداره ی ما اسامی کارگاه ها همینجوریه مثلن L21 یا M7 یا Y10، و البته انفجار هم که الا ماشالله اتفاق میافته و سوله میره هوا. یهو خیال کردم همکاریم

آره آره درست فهمیدی منظورم همون بود ما همکاریم ولی میخواستم ملت نفهمن شما هم لو نده
گفتم چقد آشنایی
شما اسمت چیه

قیچی جمعه 21 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 16:47

اوون قبلی من بودم (آیکونه "کنار رفتن پرده ها")

داران داران دارااااااان(اینم آهنگش)

قیچی جمعه 21 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 16:54

راستی برکه میبینم که یه مهمونه ناخونده ... اِ نه منظورم یه مهمون خیلی عالی اومده شهرتون...آقا چشمتون روشن
...
ضمنن هوای این بلادونای ما رو هم داشته باش مرسی

آره آره خیلی دوست داشتم اونجا باشم ولی نبودم بسوزه پدر پایانامه.
هوای بللی !!!!!!!بللی اصلا هوا نداره که من بخوام داشته باشم
از چه نظر؟

طراوت جمعه 21 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 17:24 http://nabeghehaye89.blogsky.com

البته برکه جان همونطور که بهت گفتم اگه یه هفته بیای خوابگاه ما و هر روز زحمت دم کردم چایی رو بکشی؛ اول هفته ی بعد یه فرد خوشتیپ با بنز آخرین سیستم دم در منتظرته!! تظمینی تظمینی
!! میگی نه؛ بیا و امتحان کن(حالا شاید هفته اول جواب نده و لی هفته بعد دیگه حتما جواب میده)

عمراااااا،ما دوسالtea maker شما بودیم فرجی نشد ،این هفته بعد هیچ وقت نیومد که نیومد

هفته ی بعد شنبه 22 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 00:14

کسی منو صدا کرد؟!
من کجا باید بیام ؟! :)
اسمایلی بازی با احساسات tea maker

کسی شما رو صدا نزد ؛برو برو برو..اصلا نمیخوام هیچ وقت بیای ؛حالا وقت اومدنه ؛اینقد چشم براهت بودم نیومدی حالا؟.. عمرااااا
چرا اینقد با احساساتم بازی میکنی آخه چراااااا؟خدااااااااااااا

رها شنبه 22 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 21:07 http://fair-eng.blogsky.com

شما دیگه کی هستین!!

قربون شما عزیزم؛ دیگه خدا ایننطوری آفریدمون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد