خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

میثم

بللی گفت :برکه جونم عزیز دلم قربونت برم خوشگل من جووون من(توهم)؛ یه خاطره ازت برا میثم تعریف کردم کلی ازت خوشش اومده بود 

من که از خوشحالی در پوست خودم نمیگنجیدم... آخه فک کن میثم از من خوشش اومده ..باورم نمیشه میثم.. میثم.. کی فکرشو میکرد.. فک کن میثم.. میثم از من خوشش اومده ..نه نه نه باورم نمیشه منو این همه خوشبختی محاله محاله ..

من:بللی جونم حالا چه خاطره ای از من تعریف کردی  

بللی: هیچی یکی از سوتی هاتو براش تعریف کردم 

همونجا به این نتیجه رسیدم که چرا من این همه سوتی های قشنگم رو کتاب نکردم ؛ اگه کتاب کرده بودم میتونستم یه جلدشو هدیه بدم به میثم 

فک کن 

نظرات 7 + ارسال نظر
Friend چهارشنبه 8 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 22:11

همه شما را دوست دارن.
چون شما کلا استاد سوتی دادنی :)
بنده خودم به شخصه از طرفداران پر و پا قرص شمام.
ولی خوب میثم یک چیز دیگه است :)
اگه یک سر سوزن از وجنات و کمالات همشیره ی عزیزش تو وجودش باشه، لایق پرستشه ...

اونو که میدونم همه منو دوست دارن بابا فالگیر تو پارک جنگلی میگفت یکی از فراغ من سوخته و مرده و سر به نیست شده
تازه اون فقط یکیشو خبر داشت ؛خبر نداشت که هر روز ۱۰۰ تا واسه ما میمیرن
این میثم هم میگن خیلی شبیه بللادوناست میگن یه بلادونا در فرم پسرانه ست
آخه ه ه ه بللی میگه میثم نمیتونسته چیزی بخوره چون نمیدونم دوازدهه؛معده یا ژژنوم یا مری ...خلاصه یه جاییش درد میکرده
ایشالله زودتر خوب شه بللی قربونش بشه

فری چهارشنبه 8 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 22:25 http://fffery.blogsky.com/

تازه می تونستی کلی آدم رو خاطرخواه خودت کنی!

کلی آدم رو نه ؛کلی میثم رو

طراوت چهارشنبه 8 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 23:12 http://nabeghehaye89.blogsky.com

برکه؟! یکم سنگین باش مادر!
صد دفه بهت گفتم بیشتر بخور! هی نخوردی اینقدر سبک شدی
ولا زمون ما دخترا لپشون گل می انداخت اینجور وقتا!!
تو اگه یه هفته؛ فقط یه هفته همه ی چای های خابگاهو دم میکردی الان سوار بنز بودی!

سلام خانم دکتر
وای طری دلم برات یه ذره شده کلی الان از سوتی هات حرف زدیم و غش کردیم از خنده
یادته اون تن هایی که تو کتری جوشوندی
یادته اون ماکارونی که نصفه شب.. شتلق...
بابا من سنگینم این میثم بد جور تو دل بروست چیکار کنم خووووووب

Friend چهارشنبه 8 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 23:51

آره.هرکی گفته راست گفته.
خیلی شبیه هم هستن.
من اولین بار که عکسشو دیدم فکر کردم خود بلادوناست که کشف حجاب کرده :)

نه بابا اون که خود بلادونا بود که شما دیدید میثم موهاش بلنده

meysam پنج‌شنبه 9 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 08:35

panah bar khoda, alane ke belladona gheyrati she, inja khon o khon rizi rah bendaze :D

P.n:sharmsaram be khatere fingilish neveshtan, ba goshi sabeghe belladona omadam, farsi nadare.

به به سلام بر جناب میثم
کیف کردی یه پست به اسم شما گذاشتم
نه بابا نگران نباش بللی اینقد ذوق کرد این پست خوند اصلا نمیشد جمش کرد؛ کلا اینجوریه دیگه غش غش میخنده
ایشا...کتابم چاپ کردم اولیشو برا شما میفرستم
البته باید بدونی تو ۹۹ ممیز ۹۹ درصد از سوتی هام بللی شمام مشارکت داشته (همینه که هست بللی حالا از من سوتی میگی)

صحرا پنج‌شنبه 9 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 09:38

برکه جون دارم فک میکنم بعد از خوندن این پست میثم با خودش چی میگه؟

وای بلا به دور چی فک میکنه..
وای حالا چکار کنمو... وای چی شد.. چرا اینجوری شد..
حالا چی میشه .. چیکار میشه..
کی بود چی بود .....
این بللی که من میشناسم اگه اونم داداش بلادوناست که اصلا فکری نمیکنه ؛میخنده

نون الف چهارشنبه 22 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 21:32 http://lore.blogsky.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد