خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

دلتنگی...

ساعت یازده و نیم شب 

همه ی نابغه ها خوابگاه جمع شدن تو آشپزخونه و دارن حرف میزنن و منم تهنا تو هال میخوام یه چیزی بهشون بگم: 

من:بچه ها من برم دوش بگیرم؟ 

نابغه ها:نه ه ه ه ه ه ه ما میخوایم بخوابیم 

من:خب خاموشی که ساعت ۱۲ ست تا ۱۲ میام 

برکه:نخیر من میخوام همین الان بخوابم فردا ۸ صبح کلاس دارم

   یک ربع کل کل 

من:بخدا تا حالا برگشته بودم یه ربع به ۱۲ شد 

نوابغ علیرغم میل باطنی:خیله خب برو ولی تا ۱۲ بیایی ها مامیخوایم بخوابیم و شب بخیر 

من تو دلم:زرشک. 

حالا ساعت دوازده و نیم شب اومدم بیرون ببین با چه صحنه ای روبه رو میشم. برکه خانوم داره لباس اتو میکنه و با دیدن من که با بهت نگاش میکنم یه لبخند ملیح! تحویلم میده 

الناز با پاهای آویزوون نشسته رو اپن آشپزخونه و به من میگه:خوبی شما؟! و برمیگرده و بلادونا رو نیگا میکنه.

بلادونا جان کنار اجاق گاز وایساده یه لیوان و یه قاشق دستش یه چیزی رو از تو قابلمه آوورد بیرون انداخت تو لیوانش و با خشانت لیوانو هم زد.من و الناز که شاهد این صحنه بودیم به هم نگاه کردیم و الناز میگه :اعصاب نداشته باش! 

اینا همون جماعتی بودن که میخواستن یه ربع به دوارده بخوابن.آخرش هم من رفتم خوابیدم و وروجکها همچنان بیدار بودن. 

قربون همتون برم که بلد نیستین مث آدم برخورد کنین. 

دلم برا اون روزا خیلی تنگ شده...

نظرات 8 + ارسال نظر
memole جمعه 17 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 22:31

سلاااااااااااااااااام، خوفی؟
.
یادش بخیر. اونوخ من و طراوت کجا بودیم؟ وجود خارجی نداشتیم؟ چپق بودیم؟..........

سلام ممول جونی تو خوبی گلم؟
یادم نیس شما کجا بودین!!! فک کنم تو اصلا خوابگاه نبودی!خودت یادت نیس؟

طراوت جمعه 17 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 23:05

الهی دورت بگردم مادر! نمیدونی از دیدن اینکه پست گذاشتی چقدر شاد شدم

من و ممول احتمالا خواب بودیم! نیست همیشه مثبت و سر به زیریم؛ نگو از بچه گیامون همینطور بودیم! دممون گرم

عاطی هم داشته تو اتاق درس میخونده.

اونوخ اون چی چی بود که بلی از تو قابلمه کشید بیرون و انداخت تو لیوان؟ اونم با خشانت!

قربونت برم من خودمم خیلی شاد شدم و جا داره از خودم تشکر کنم!
مطمئندی شما دوتا مثبت بودین؟
والا اونو بعدا که از بلادوناجان پرسیدم گفتن که شیر روی گاز بوده و اندرون آن نباتی بوده که گویا در شیر حل نشده و بلی کمی عصبی شده بوده

belladona شنبه 18 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 00:08

ای دختره فلون فلون شده خوبه همش من اونجا طرفدار تو بودم ای دختره ی نمک نشناس ای فلان ای بیسار
اون تیکه ی الناز خدا بود
حالا من کی شیر داغ و نبات خوردم که یادم نمیاد؟ و تو باورت نمیشه که من کلا هیچی از این قضیه یادم نمیاد

و من کلا از حرفات هیچی نفهمیدم!
تو که هیچی از این ماجرا یادت نمیاد چطور یادته که طرفدار من بودی چوپان دروغگو

برکه شنبه 18 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 01:30

قربون خودم برم که در همه شرایط لبخند رو لبمه
همیشه هم مرتب و اتو کشیده
سلام صحرااااااااااااااا جونم
آخیییییییی از کی همو ندیدیم فک میکردی بتونی یه روز دوری منو تحمل کنی؟!!!!!!!!!!
فک کنم دلم برات تنگ شده باشه البته باید یه کم بیشتر فک کنم
هویج میل داری؟

بله در همه شرایط مخصوصا در زمان حرص در اوردن!
سلی گلابی جونم من واقعند دلم براتو ن تنگولیده ولی تو نمی فهمی!

طراوت شنبه 18 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 09:29


بلی دخترک از اولشم اینقدر زرنگ بوده!!
نبات و با شیر گذاشته رو گاز تا حل شه؟بعدشم عصبانی شده

بلادونا: خدایی روش خوبیه جواب میده امتحان کن
صحرا:برا من هم بسیار جالب بود چون تابحال ندیده بودم همچین چیزیو!
تا صبحم فک میکردم اون چی بود که از تو قابلمه انداخت تو لیفان!

پرستوی عاشق شنبه 18 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 18:50

باسلام مهسا هستم دانشجوی مدیریت
کلی خاطرات باورنکردنی دارم اگه دوست داشتی میل بزن تا براتون بدمbaranesard91@yahoo.com

سلام مهساجان خوش اومدی

memole دوشنبه 20 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:43

منم یه جورایی این صحنه ای که توصیف کردی برام تداعیه، نمیدونم والااا. شایدم اونقد راویش قوی بوده که احساس کردم منم اونجا بودم.
.
کی میای نی نی؟
دلم برات تنگ شده.
فکر کنم بازم این دفعه تا من برم خونه، تو میای!

شایدم بودی
نگو ممول جون منم خیلی دلم برات تنگ شده
من دیگه برا جشنواره تحصیلات تکمیلی میام البته چند روز قبلش میام تو هم هستی دیگه؟

memole سه‌شنبه 21 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 21:31

قربونت برم عزیزم.
آره به گمونم. راستی از 30 آذر به 6 دی تغییر کرده، می دونستی؟

آره گلم میدونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد