خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

... >>>پایان نامه

برف زیبای زمستونی آدمو پر میکنه از انرژی های مهارنشده ی بالقوه ی جوونی 

شاد و سرحالت میکنه؛ در عین حالی که مریضتم میکنه 

 

اینروزا خیلی خوب بود؛ پر از برف؛ شادی؛ سفیدی؛ خنده؛ عکس یادگاری 

چند روز پیش که با بچه ها جهت ارائه ی فرضیه؛ نه اعادیه فریضه شایدم اقامه ی فریضه(اصلاح توسط فاطمه) رفتیم برف بازی؛ خیلی خوش گذشت. هر چی این چند وقته کینه از هم به دل داشتیم گوله برفی کردیم و کبوندیم تو ملاج هم! آخر کار از موژه ی همه قندیل آویزون بود و ابروها و موها سفید و جونمونم تو حلقمون! 

تیم آقایون و تیم خانوم ها. البته مثل همیشه بانوان پیروز میدان بودند 

 

دیروز هم بعد از اخذ تندیس و چندرغاز جایزه؛ دوستان تقاضای کباب غاز کردند و ما(چند نفر) هم با دستودلبازی فراوون گذاشتیم فعلا سماغ بمکند تا هفته ی آینده و روز برفی دیگه اگه بود! 

 

+پایان نامه هم همیشه به همه سلام میرسونه فقط یادم نمیاد موضوعش چی چی بود تا برم سراغش  

ای خداااااا؛ این سرخوشی و بی خیالیو از من نگیر 

کاش همیشه همه چی آروم باشه؛ یا حداقل مث الان من هیچوقت حس نکنی همین روزاست که پایان نامه ات مثل تراکتور از روت رد شه و با خاک کوچه برابر شی؛ آره؛ دنیارو عشقه

نظرات 6 + ارسال نظر
belladona جمعه 8 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:30

عزیزم ایشالله که همیشه سالم و شاد باشی خوشگلم
وای راست میگی به خدا منم دیروز داشتم به همین موضوع فکر می کردم که دو هفته و اندی میشه یه خط ننوشتم و همش سرخوشی و خوشحالی.کاش زندگی همیشه رو خوش بهمون نشون بده

مرسی دختر نازم
جدی؟ وای بلادونا اگه فکر کنی من تا حالا حتی یه ساعت رو پایان نامم کار کردم مش قل ذمبه ای! یعنی به این فجاعت
ولی بیخیال؛ هم من تموم میکنم هم اونی که خودشو داره میکشه واسه تزش؛ نه؟

نون الف شنبه 9 دی‌ماه سال 1391 ساعت 20:46 http://lore.blogsky.com

مهتاب اینجاس : http://arshadane.persianblog.ir/

وبلاگش هس ولی آپ نمیکنه :(
من تو فیس بوک ازش خبر دارم ، خوبه :)

پایان نامه هم مهم نیس:)) خودش حل میشه

مرسی عزیزم
امیدوارم.

قیچی یکشنبه 10 دی‌ماه سال 1391 ساعت 22:36

این دو خط آخر پستت یه جوریه. همه کم و بیش همینجوری هستیم. دنبال یه سرخوشیه الکی و گذران وقت و خواب غفلت و فذاذ ار واقعیات.

جدی؟
برامن که کاملا همینه حسین. اصلا نمیدونم دارم چیکار میکنم؟!
فقط سرخوشی البته همراه با کلی استرس

ایمان چهارشنبه 13 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:24

واسه چی خوشحالی؟مگه من اومدم مشهد! ولی خوشحالم خوشحالی!

خو خوشحال نباشم ینی؟!

مگه تو اومدی مشهد؟؟

مرسی ی ی

روناک سنندجی جمعه 15 دی‌ماه سال 1391 ساعت 20:12

سلام. خوش بحالتون ما مثلاْ منطقه کوهستانییم هنوز یه دونه برفم ندیدیم!.

جدی روناک جان؟
الهی، دختر ناراحت نباش بابا! میاد بالاخره، یا خودش یا نامه اش

روناک سنندجی جمعه 15 دی‌ماه سال 1391 ساعت 22:41

میگم نامه برف چه شکلیه اونوخ؟بله دیگه سنندج میشه منطقه کوهستانی که دریغ از یه دونه برف.گمونم برفه راه گم کرده عوض اینور اومده اونور میدونی که!

نامه شو آقای هواشناس مهربون برات میاره
خیلی جالبه پس! اینجا ۲۰ متر برف اومده تا حالا
نخیر برف خودمونه؛ از اول تو ابرای خودمون بوده بعله

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد