خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

استرس

*ممول پریشب خواب دید یه شترمرغه نشسته و هی اصراااار داره که ممول بیاد بشینه رو پشتش بیچاره میگفته تو که دیگه خوابگاه نداری بیا رو پشت من زندگی کن!! ممولم نمیرفته. از شترمرغ اصرار؛ از ممول انکار! 

 

*دیشب خواب دیدم منو ممولو فیروزه تو یه اتاق خوشگلیم. اونوخ فیروزه به من گفت: به شما که یک کیوسک تلفن دادن که! چرا نمیرین اونجا خب؟ بالاخره از هیچی که بهتره! اینجوری تعداد کم میشه شاید به باقی بچه ها خوابگاه دادن 

من: کوچیکه اخه فیروزه! باید همش وایستیم. سخته  

 

*دیروز با ممول رفتیم ساختمون ریاست که دکتر خارگل(معاون دانشجویی فرهنگی؛ همون کسی که میخواد بیرونمون کنه) رو ببینیم. ولی ازونجایی که به هیچ دانشجویی افتخار ملاقات نمیده؛ تصمیم گرفتیم به منشیش بگیم : ما یه پیشنهاد فرهنگی برای دکتر داریم!! 

منشی :  خب چرا نرفتین پیش فلانی که دقیقا مسئولیت دارن در این حیطه؟ 

ممول: اتاق ایشون کجا هست؟ 

(در این لحظه من دیگه تاب نیاوردم و کر کر هر هر زدم زیر خنده! ممولم مث من) 

منشی:  

ممول: راستش ما دروغ گفتیم!!  ما همون دانشجوهای آواره ایم. اومدیم برای خوابگاه صحبت کنیم. 

منشی: دکتر نیست!!  

 

* چند روزه که پاسورا وسطن و ما هی فال میگیریم که آیا بیرونمون میکنن یا نه! برای سحر همش نه میشه ولی برای فیروزه همش آره میشه! منو ممول فعلا این نیتو نکردیم! خدا بزرگه. یه چی میشه دیگه...

 

نظرات 3 + ارسال نظر
belladona جمعه 13 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 18:20

خدا لعنتت نکنه بچه مردم از خنده
منم دیشب خواب می دیدم یه تراکت زدن به این گندگی و روش 4 تا مورد نوشتن که 3 و 4 خیلی مهم نبود و ما نمی خوندیمش ولی یکش این بود که بچه هایی که تا 2 هفته بیشتر نمی خوان بمونن اسکانشون تو نماز خونه بلامانع! هست و مورد دو اینکه بقیه تا فردا صبح تخلیه کنن و برن
خوب به سلامتی
میگم از بچه ها بپرس احتمالا خواب ندیدن در این زمینه بعدش خواب ها رو کتاب می کنیم و از فروشش یه پولی واسه خوابگاه به جیب می زنیم
راستی امروز ظهر رفته بودیم همین خیابونه پشت بهار و رو در یه چند تا مغازه مث مکانیکی و پرده فروشی و اینا زده بود به چند شاگرد نیازمندیم گفتم بپرسیم ازشون اگه جای خوابم میدن که بریم بد نیست هان؟!


هر شب و هر ظهر خواب خوابگاه میبینم! باورت میشه؟
پس تو هم این مدلی شدی؟! ای خدااااا از دست این مسئولین

فکر خوبیه من پایه ام؛ با هر دویی که گفتی!

راستی دکتر خا. به بچه ها گفته نمیتونن کمیته انضباطیتون کنن! نگران این نباشید!

برکه یکشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 23:05


خواب تون خیلی باحال بود

memole جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 20:15

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد