خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

شیطنتم آرزوست!

تصور کن امتتحان فارما رو دادی و شدی ۲۰ بیوفیزیک رو شدی ۱۹ اونوقت باخیال رااااحت رفتی اینجا و از طبیعت خدا لذذذذذت می بری و میگی بی خیال دنیا  

خیلی وقته نرفتم به دامان طبیعت. هیییییییی

فارما

امروز امتحان population g... داشتم، ای بد نبود . سوالای دکتر x خیلی خوب بود(همینجا سپاسگذاری خودمو اعلام میکنم)، ناگفته نمونه سوالای دکتر y هم خوب بود بجز یکیش که اونم مسئله بود. بی خیال. بعدش رفتیم سر جلسه سمینار یکی از بچه ها، البته طبق هر سه شنبه. 

 همین الان رسیدم خوابگاه، وای که چقدر خستم. تصور کن خسته از امتحان و توی اون گرما بیای و با صحنه ی درس خوندن 3 نفر مواجه بشی . حالا صد رحمت به بلادونا و صحرا، بنده خدا برکه... از ریتم خوندن و چهرش استرس امتحان داد میزنه. با اینکه امتحانشون شنبس ولی از الان ناامیده. رفتم یه سرکی تو مطلبی که داشت میخوند کشیدم، آخ که چقدر اسامی تجاری و صنعتی دارووووووووو... یعنی همه ی اینارو باید با اثرات مفید و جانبیشون بلد باشه؟!!! تازه نکته ی جالب اینجاس که این واحد گرامی توسط هفت استاد تدریس شده و جالبتر اینکه این امتحان تو آزمایشگاه برگزار نمیشه....  وووواااااااااااای، این یعنی اینکه نمیتونن مثل امتحان قبلی سر جلسه کلی بخندن(از تقلب خبری نیست). من براش دعا میکنم: 1. روحیشو از دست نده 2.بتونه زود بخونه و تموم کنه  3. بتونه حدااقل یه دوره ی مختصرو مفیدم کنه و 4. بتونن سر جلسه کلی بخندن.  5.درس عبرت ترم بعدش بشه(البته خودمم همینم).

شمام که الان داری این پستو میخونی واسش دعا کن و بگو کدوم دعارو میکنی؟ 

 

اومد بیرون از اتاق...گویا طرف صحبتش منم... "همین الان به این نتیجه رسیدم میافتم، پس دیگه لازم نیست بخونم..

الهییییییی... برکه جونم، امیدوار باش. من میدونم که تو میتونی همشو بخونیو خوب یاد بگیری

من نیستم

 

صدایش را 

ناله هایش را 

می شنوم 

مرا صدا می زند 

او که در مرداب فرو می رود 

مرا می بیند 

اما...من نیستم 

قلب از کار افتاده ی زمان 

از من نا امید نمی شود 

لحظه ها 

لحظه هایی که می شد پاک بود گذشت 

و انسان از سقوط نمی هراسد 

مرگ ساده ست 

آنقدر که امروز به استقبالش می روند 

اما نه از راهی که او خواسته است 

نمی داند برای چه آمده است 

و چیزی به پایان یک عمر نمانده 

یک لحظه 

یک لحظه سکوت 

من نیستم 

دستهایت را به او بسپار 

او اینجا را بهتر ازمن می شناسد 

من به فریادت نمی رسم 

من نیستم...

RE: مکان مورد علاقه ی من در خوابگاه

اگه ممکنه منم میخوام از عکس تو استفاده کنم بلادونا. آخه برا منم این مبل پر خاطره ترین مکان این اتاقه.

یادته خسته از دانشگا میومدم همچین راحت رو مبل ولو میشدم و به خوابی دلچشب فرو میرفتم؟! تورو هم مامور میکردم نزاری کسی وارد هال شه! یادته؟ تو هم که از خدا خواسته یه لنگ پا وامیستادی بالا سرم مراقب من!فدای تو.

(بماند این که آخرشم باید میرفتم رو تختم میخوابیدم)

آخه اگه تو هم تخت بالایی رو داشتی اونوقت درک میکردی چی میگم. حالا اشکال نداره دوست من! ترم دیگه که من اومدم پایین و تو رفتی بالا به راحتی ارزش خفن اون مبل خفن رو میفهمی

 آهان جالبی این مبل اینه که روش فقط خواب استاد و گیرهای سه پیچشان و ایراد های بنی اسراعیلیشونو میبینی! فکر کنم دلیلش اینه که قد مبل یه کم کوتاس! پاهاتو باید رو هوا بگیری. برا همین خوابیدن روش دردسر داره ولی خب از تخت بالا که بهتره. 

Re: مکان مورد علاقه ی من در خوابگاه!

مکان مورد علاقه ی من در خوابگاه اتاقمه. من تختمو خیلی دوس دارم.  

مخصوصا جوجومو

.  

حالا برو تو ادامه مطلب ببینش....

ادامه مطلب ...

وای که دلم چقدر برات تنگ شده طراوت جونم

الان که مبینم واقعا جات خیلی خالیه...
دیگه از تو آشپزخونه صدای شکستن نمیاد،
دیگه وقتی همه جا سکوت مهیاس (برای خواب صبحی که کلاس نداریو خیلی میچسبه، چرت بعد از ظهر، گوش شیطون کر درس خوندن) صدای بلند صحبت کردن و قهقه های از ته دل بعضی ها این سکوتو نمی آلاید("نمیشکنه"، پیش خودمون بمونه  هاااا)
دیگه وقتی کسی میره بیرون هنوز با آسانسور به طبقه ی همکف نرسیده بر نمیگرده  یاد اسپریش بیافته( نکتش اینجاس با اینکه کلید از هر جای ممکن در دسترس تره ولی ایشون در میزنن تا یکی بیادو در باز کنه)....
وای که دلم چقدر برات تنگ شده طراوت جونم 

.  

ببین دوریت با من چه کرد ... بابا من اومد خیر سرم در مورد probability of fixation تو wikipedia یه توضیح پیدا کنم ببین سر از کجا در آوردم.

مکان مورد علاقه شما در خوابگاه کجاست؟

دوستان دست به کار بشین و همت کنین از مکان مورد علاقه تون در خوابگاه یه عسک بگیرین و بذارین ببینم! یالله!  

هر کی عکس نذاره مش قل ذمبه ست

بهترین مکان مورد علاقه من؟حدس می زنین کجا باشه؟یک دلیل ذکر شود!(نیم نمره) برین ادامه مطلب عسکشو ببینین؛ بفرمایید خوابگاه خودتونه

ادامه مطلب ...

اییین همه مرام! Wow

یکی از دوستان هم اتاقی عازم منزل بود.

حالا ما 5 تارو میگی، زدیم زیر گریه. چه گریه ای! (ما رسم داریم هرکس از بینمون کم شه باید زجه موره کنیم و" تا جان در بدن داریم/ نباید دست برداریم!)

صدامون تا 10 تا اتاق اونورتر میرفت (خداروشکر که کنارمون فقط یه اتاقه).

بچه ها دیگه ادای غش هم در می اوردن! من "دوست" و تا دم در بدرقه کردم و صدای زجه های اون 4 تا پیوسته از تو هال می اومد.

طفلی "دوست"، کلی تعجب کرده بود. آخه این کار مارو دیگه ندیده بود و فقط (دور از جونش) با اون قیافه ی متعجب جای 5 تا شاخ رو سرش کم بود.(چون ما 5 نفریم).

همین که "دوست" رفت و من برگشتم بگم"رفت. گریه بسه دیگه" دیدم دارن با همون صدای های های گریشون، بندری هم میرقصن!!!

یکیشونم که وجدانش یکم(و فقط یکم) لطیف تره داره واسشون خیلی اروم دست میزنه!!

همونجا ییهو چشام دراومد و افتاد رو زمین.

تراس (Continue)

اینم یه روز آفتابیه تراس نازمون

اینم یه روز پاییزیه تراس عزیزمون 

اینم یه روز مه آلود تراس ماهمون 

اینم یه روز زمستونیه  تراس گلمون 

 

تراس

اینجا تراس سوئیت ماست که البته به دلایل کاملا امنیتی فقط چارچوبش مشخصه. این تراس کارکردهای زیادی داره و خیلی مورد علاقه ما هست و اگه یونسکو از علاقه وافر ما به این مکان خبردار بشه اونو در فهرست آثار نوستالژیک جهان ثبت می کنه.   

اولین بار که ما وارد این سوئیت شدیم پاییز بود و برگ ریز و اینجا زرد و نارنجی بود و بعدش همه برگهای اون درخت ریخت و بعدشم زمستون شد و برف اومد نشست رو شاخه های اون درخت. بعدشم بهار شد و شکوفه داد و الانم که تابستونه و درخت ما هنوز استواره و سبز. مرامتو عشقه درختی 

تمام این مدت که اینجا بودیم از این فضا استفاده کردیم واسه: رخت پهن کردن دوستان تمیز٬ هواخوری دوستان با نشاط٬ تلفن صحبت کردن دوستان عاشق٬ گریه کردن دوستان سوسول و خلاصه خیلی به درد بخوره. اکوسیستم عزیزی که همیشه میاد در تراس رو باز می کنه میگه بـــــــــــــــــــه چه هوای خوبیـــــــــــه!بیاد خودشو معرفی کنه  

سمت راست عکس٬ تی عزیزمون رو می بینیم که در این ۹ ماه یار و غمخوار ما در لحظات سخت تمییز کردن خوابگاه بود و دلهای مارو به واسطه تی کشیدن راهرو ها و هال و اتاق ها به هم پیوند داد! تراس عزیز دوستت داریمفک کن!