خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

پ نه پ

این متنه خیلی باحاله تو روزای سخت امتحان تو خوابگاه تنهایی واسه خودم می خوندم و روحیه می گرفتم 

حیفم اومد دوستانم باهاش نخندن!!!!! 

رفتیم بلیت کانادا بگیریم زنه میگه سیاحتیه؟ میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ زیارتیه میخوام برم امامزاده سید ریچارد 

 رفتیم سر خاک یکی از فامیلامون ساکت نشستیم پسر خاله ام میگه ساکتی!!! پــــ نه پـــــــ بلند شم برات سیا نرمه نرمه رو بخونم  

یارو عکسمو دیده میگه:اااا دماغ خودته این؟ پـَـَــــ نــه پـَـَــــ دماغ اجدادمه که بینی به بینی، نسل به نسل منتقل شده الان رسیده به من!!!!  

با دوستم رفتیم تو یه مغازه ی شلوغ که عسل طبیعی میفروشه؛ نوبت ما که میشه طرف میگه:شمام عسل میخواین!؟ ، پـَـَـــ نــه پـَـَـــ دوتا زنبوریم اومدیم استخدام شیم  

تو بهشت زهرا دنبال قبر یکی می گشتیم. یه ادم خوشحال اومده داره با ما رو سنگ قبرا رو می خونه. بعد میگه دنبال قبر کسی می گردین؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ دستیار عزرائیلم اومدم ببینم کسی زود تر از موقع نمرده باشه  

زنگِ خونه رو میزنم مامانم میپرسه میخای‌ بیایی تو ؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ می‌خوام ببینم اف ف سالمه یا نه  

صبح رفتم کنکور بدم .مراقب میگه تو هم اومدی کنکور بدی؟ پـَـَـ نه پـَـَـ اومدم اینجا برم دسشویی ماشینم بنزین تموم کرد وسط جاده, واستادم دم جاده یکی 2 لیتر بنزین از ماشینش بهم بده که فقط خودمو برسونم به یه پمپ بنزینی, یکی زد بقل گفت آقا بنزین برای ماشینت می خوای؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ می خوام باهاش خودمو آتیش بزنم  

رفتیم پایگاه انتقال خون میگه شمام اومدین خون بدین؟پـــ نه پــ ما پشه ایم اومدیم مهمونی...!!! ساعت 5-4 صبح زنگ زده..گوشی رو برداشتم به زور دارم جواب میدم..میگه خواب بودی؟؟پـَـَـ نــه پـَـَــــ داشتم سر گلدسته ی مسجد محلمون اذان میگفتم صدام گرفته  

خونمون رو عوض کردیم به بابام میگم کی واسه خونه خط میگیری؟ میگه خط تلفن؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ خط نستعلیق روزی دوبار هم از روش بنویسیم  

برای طرح یه شکایت رفتم کلانتری طرف می گه از کسی شکایت دارین ؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدم فرار مایکل اسکافیلد رو از فاکس ریور گزارش کنم  

تو این گرما که سگ تب میکنه رفتم سوپر مارکت میگم یه ایستک بدید یارو میگه خنک باشه؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ گرم بده میریزم تو نعلبکی خنک بشه!    

داریم لوازم میزاریم توی ماشین که بریم مسافرت همسایمون میگه دارید میرید مسافرت؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ قراره از امشب توی ماشین زندگی کنیم  

به مامانم میگم قوری کجاست ؟ میگه میخوای چای بخوری ؟! پــَ نه پــــــَ میخوام دست بکشم روش شاید غولی چیزی ازش درومد!!!!!!  

رفتم فروشگاه میگم سیخ داری؟ میگه برا کباب؟ پ ن پ برا خاروندن دیافراگمم از تو دهنم می خوام  

کارت سوخت ماشینو برداشتم دارم میرم بابام میگه میری بنزین بزنی؟؟؟ . . .پـَـَـ نــه پـَـَــ میرم آب هویچ بریزم تو باکش نور چراغاش زیاد شه  

مرغ عشقم مرده و درحالی که پاهاش روبه بالاس افتاده کف قفس. دوستم اومده می گه : اِ مرغ عشقت مرد؟ بهـــش گفتم: پـَـَـ نــه پـَـَــــ کمر درد داشته دکتر گفته باید طاق باز دراز بکشه کف قفس  

 یارو تو مترو داره چراغ قوه میفروشه، صداش کردم اومده میگه چراغ قوه میخوای؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ یه لقمه میرزاقاسمی آوردم واسه ناهارم تنهایی نمی چسبید گفتن بیای باهم بخوریم  

داداشم گفت چرا بال بال میزنی؟چیزی پرید تو گلوت؟گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ دارم خودم رو آماده پروار میکنم  

به دوستم میگم ببین تن ماهی تاریخ انقضاش کیه؟ میگه یعنی تاریخ خراب شدنش؟ گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ تاریخ عروسی ننه بابای ماهی اس میخوام واسشون جشن سالگرد بگیرم  

تو آشپزخونه استکان و قندون از دستم افتاد شکست با صدای خفن.مامان اومده میگه چیزی شکوندی؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ شیشه ی نازک تنهایی دلم بود منتها صداش رو گذاشتم رو اکو حال کنین بنده خدا چاقو خورده در حد بنز داره ازش خون میره بردیمش اورژانس پرستار میگه اوردین بستری کنین؟ میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ اوردیم خون بده بریم  

کله صبحی رفیقم میخواست بیاد درس بخونیم بهش زنگ زدم گفتم دوتا نونم بگیر بیار گفت واسه صبونه؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ واسه ذخیره سازی تو روزای سخت زمستون  

خواهرم از بیرون میاد خونه..میبینه پشت سیستمم...میگه کامپیوتر روشن کردی؟؟؟پـَـَـ نــه پـَـَــــ دکتر گفته بشین جلوی مانیتور خاموش زل بزن بهش واسه چشات خوبه...!  

میری مسجد وضو بگیری تا نماز بخونی میبینی یه آقایی میرسه میگه پسر جان وضو میگیری میگی پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخوام قزل الا صید کنم  

نون بربری خریدم همسایمون منو دیده میگه نون بربریه؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ ماشین جدیدمه طرح بربری تولید شده  

تو لباس فرم منو دیده میگه سربازی؟ پـَـَـ نــه پـَـَــ عضو سیاه لشگر سریال مختارم محل فیلم برداری رو گم کردم  

ساعت 7 صبح رفتم برا امتحان دانشگاه نگهبانه میپرسه امتحان داری؟ میگم پــَ نه پــَ اومدم خمیر بگیرم بدم دست نونوا  

در پارکینگ و باز کردم برم تو یارو اومده جلوش پارک کرده میگه می خوای بری تو؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ درو باز کردم هوای کوچه عوض شه  

تو هواپیما نشستم دارم دعا می خونم بغل دستیم می گه دعا می کنی سالم برسی؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ دوست دارم صحنه سقوط هواپیما رو از نزدیک ببینم دعا می کنم سقوط کنیم  

یکی‌ زنگ زده میگه شما فرشادین میگم نه میگه پس اشتباه گرفتم؟ پـَـَـ نــه پـَـَـــ من فرشادم صدای تورو شنیدم الزایمرگرفتم یادم نیست !!! 

تا کمر رفتم تو موتور ماشینم که ببینم چه مرگشه ، رفیقم اومده میگه داری تعمیرش میکنی ؟ پــــ نه پـــــ دارم با گِیج روغن درد و دل میکنم !!  

اومده از خواب بیدارم کرده میگه خوابی ؟ پـــــ نه پــــ دوستم چشم گذاشته منم رفتم زیر پتو قایم شدم   

 با دوستم رفتیم دکتر واسه عمل بینیش دکتر میگه میخوای بینیتو کوچیک کنی؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدیم بکوبیمش 3 طبقه بسازی!!!  

کامپیوترم یه ویروس گرفته بود رفتم کلی پول آنتی ویروس اورجینال دادم بعد سه ساعت اسکن ویروسه رو پیدا کرده پیغام داده: آیا مطمئن هستید که می خواهید این ویروس را حذف کنید؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ می خوام ازش نگهداری کنم بزرگ بشه، بشه عصای دستم نور چشام!

شما یادتون میاد؟ بچگی...

یادتون هست اینارو؟ 

- موقع امتحان باید بین خودمون و نفر بغلی کیف میزاشتیم رو میز که تقلب نکنیم.

- تبلیغ تلوزیون که: این چیه این چی چیه؟ کفش نهرین بچه ها, شما هم میخواین؟ بـــــله.. 

-  همیشه کفش پاشنه بلندای مامانمونو می پوشیدیم و احساس بزرگی بهمون دست میداد.

- اون زمان … جنازه از ویدئو راحت تر جا به جا می شد!

- آسیاب بشین میشینم، آسیاب پاشو پامیشم، آسیاب بچرخ میچرخم، آسیاب پاشو،پا نمیشم؛ جوون ننه جون، پا نمیشم؛… جوونه قفل چمدون،پامیشم..آسیاب تند ترش کن، تندتر تندترش کن! 

- انگشتامونو تو هم کلید میکردیم یکیشونو قایم میکردیم اینو میخوندیم: بر پاااابر جاااا…. کی غایبه؟ مرجاااان…دروغ نگو من اینجااام

-  زنگ آخر که می شد کیف و کوله رو مینداختیم رو دوشمون و منتظر بودیم زنگ بخوره تا اولین نفری باشیم که از کلاس میدوه بیرون.

-  یک مدت از این مداد تراش رو میزی ها مد شده بود هرکی از اونا داشت خیلی با کلاس بود.

 -  بازی اسم فامیل. میوه:ریواس. غذا:ریواس پلو…..!

-  دبستان که بودیم معلم بهداشت یه ساعتایی می اومد با مدادامون لای موهامونو نگاه می کرد. 

 

-  روی فیلمای عروسی، موقعی که دوماد داشت حلقه رو توی انگشت عروس می کرد؛ آهنگ یه حلقه طلایی معین و می ذاشتن.

-  سرمونو می گرفتیم جلوی پنکه می گفتیم: آ آ آ آ آ آآآآآ

-  این آواز مُد شده بود پسرا تو کوچه میخوندن: آآآآآی نسیم سحری صبر کن، مارا با خود ببر از کوچه ها،آآآی…

-  نوک مداد قرمزای سوسمار نشانُ که زبون میزدی خوش رنگ تر میشد 

- فیلم سمندون! با این که فراوون دوسش داشتم اما همیشه از سمندون میترسیدم!  

 

 یادتون بود دوستان؟!

WOW ببین کی اومده

 

باورتون میشه 

یعنی کی میتونه باورکنه  

صحراجوووون برگشته و پست گذاشته(فوران اعتماد به نفس یعنی همین) 

وااای بلاخره خستگی امتحانا ازتنم بیرون رفت 

آخه خیلی دیگه خودمو بابت امتحانا خسته کرده بودم .خب به یه استراحت حسابی نیاز داشت این پروفسور(تا بحال چیزی درمورد سندروم خودتحویل گیری شنیدید؟) 

دوستان خودتونو کنترل کنید ذوق مرگ و هیجان مرگ نشید چون..... 

من رفتم

بلادونا بلادونا ... طراوت بگوشم!


دوست داشتم به عنوان نفر سوم می نشستم و قالب عوض کردن طراوت و خودمو تماشا می کردم به اندازه ای غرق در این امر مهم شده بودیم و به تکاپو افتاده بودیم که انگار مهم تر از این کار رو این کره خاکی نیست که انجامش بدیم ولی اوج داستان اونجا بود که دونفری بیشتر از ۱۰ تا قالب رو امتحان کردیم بطوریکه اگه نفر سومی بود٬ با هر رفرش یه قالب جدید ملاحظه می کرد

البته این وسط یه اتفاق ناگوار هم افتاد که با دست به کیبورد شدن دکتر خودم حل شد٬ ممنون دکتر

تنوع طلبیم دیگه چیکار کنیم؟!


طراوت میگه:

۱۰ تا نه عزیز؛ ۶۰ تا!
جالبه که اینقدر همزمان چپو راست کردیم این وبلاگ بیچاره رو که حسابی قاطی کرد!
به بلادونا s دادم که جون من یه کاری بکن! فاتحه ی وبلاگو خوندم!
برگشته میگه اخه منم داشتم فاتحشو ازاینجا میخوندم که دکتر خودم اومد به نجاتش!
اینجا بود که پی بردیم"دل به دل راه داره"

خلاصه ی یه روزم که...

امروز یکی از ترم بالایی هامونو نو سایت دانشکده دیدم. 

حدودا یکی دو ساعت اختلات نمودیم راجع به درسا و کنکور دکتری و پایان نامه ی فلون فلون شده و غیبت استاداو...تا...فامیلای درسخونمونو کارو...! 

یه ماهی میشه که اصلا مث آدم درس نخوندم! اصلا تنبل بالفطره بودم انگاری! خلاصه یکم جون گرفتم امروز

بنده خدا کلی نصیحت و پیشنهاد روش درس خوندنو سخن استادو(همون استاد گل گلابی که ایشون باهاش خیلی صمیمیه) راهنماییو... ارائه داد برام؛ خودشون برا دکتری دارن میخونن؛ بنابراین حرف های سازنده ای داشتن. 

بگذریم 

امروز بعدازظهر با سرویس ۷:۳۰ از خوابگا زدیم بیرون با ممول جونم. 

ساعت ۸:۲۰ رسیدیم زیارتگاه! ساعت ۸:۴۰ راه افتادیم و ساعت ۹:۴۰ رسیدیم خوابگاه!!! کلا تو راه بودیم همش 

این ترافیک شهر هم که به کسی رحم نمیکنه! 

بازم بگذریم 

تو راه برگشت همون استاد گل گلابیمون(که الان از دستش حسابی شاکی ام) زنگ زده میگه؛ فلونی من برام گرفتاری پیش اومده اینه که نمیتونم کلاستونو تشکیل بدم!!!!!!!!!!!! ؛ 

فک کننننننننننننننننننن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! 

من تازوندم برا همین کلاس اومدم حالا میگه تشکیل نمیشه!!!!!!!!!!! 

کی میخوان این جماعت استاد برا وقت دانشجو ارزش قائل شن آخه؟!

بسیار سفر باید تا پخته شود خامی

اینو از بابام به ارث بردم که عاشق سیر و سفرم و یکی از آرزوهام روند دِ وُرد تراول هستش!!!! بماند که همین شهر های ایران رو خیلی ها رو نرفتم و با اینکه بارها برنامه شو ریختم ولی عملی نشده ولی حتما میرم این خط اینم نشون.

حالا من که نرفتم دور دنیا رو بگردم قبل از اینکه ایران رو ببینم ولی این تبی هست که افتاده بین ما ایرانیای دور از جون شما پرمدعا که هنوز بسیاری از جاهای دیدنی وطن رو ندیدیم ولی افتخارمون اینه که مهر فلان و بهمان شهر فرنگستون تو پاسپورتمونه! ضایع نیست آخه؟ وقتی تو قایق نشسته بودیم و مسحور عظمت در و دیوار و کف غار جعیتا بودیم، راهنمای عرب که فارسی هم بلد بود گفتش غار علیصدر تو همدان از این غار بزرگتره! ما متعجب نیگاش کردیم و گفتیم اِ جدی؟ و همینطوری ضایع شدیم

اینویزیبل نوشت: تنبل باش! بخواب! وبگردی کن! پست بذار

کلاس درس دکتر شفیعی کدکنی

درس معلم ار بود زمزمه محبتی
جمعه به مکتب آورد طفل گریز پا را  
 
 
این عکس تو اینترنت راحت گیر میاد؛ اما من حیفم اومد نذارمش اینجا. 
به نظرم کلاسشون واقعا عالیه (دکتر از کدکن نیشابور بودن).

من برگشتماااااااااااااا.............

من برگشتم..... کجاااااااااااااااااااااا؟ 

خب معلومه دیگه دانشگاه! به خاطر جلسات باقی مانده ی آزمایشگاه! 

امروز ۲شنبس، از جمعه اومدم اما اصلا حوصله ی هیچ کاریو ندارم.  جلسه ی آزمایشگاهمونم دیگه خیلی طولانی شده...  با اینکه خیلی دوسش دارم اما دوست دارم زودتر تموم بشه برم خونه .  البته خونه هم کلی کار دارم، از جمله پروپوزال... 

پنجشنبه هفتم مادربزرگم بود. آخ مادرجون چقدر دلم برات تنگ شده. الهی قربونت برم. میدونم الان آروم خوابیدی.  

دلم گرفته.

آخه شمام نیستین. من تهنام

دیروز طراوت جون اومد، دسش درد نکنه از تهنایی دراومدم. بچه ها نبودین ببینین که هر شب برای خواب از طبقه ی چهارم میرفتم طبقه ی اول. 

 .

 ممنون، خدایا شکرت

امروز خود را چگونه گذرانده اید؟!

۱- امروز صبح خروس خون ساعت ۱۲ از خواب بیدار شدم و در اولین اقدام قبل از شستن دست و صورت ایمیلهامو چک کردم. 

۲- چون اینروزا اکثر دوستان به گوگل پلاس مهاجرت کرده بودن یقه داداش رو چسبیدم تا منم صاب گوگل پلاس بشم. تا همین الان مشغول گسترش حلقه ها بودم. 

۳- البته اینجا هم رفتم واسه ساختن یه آواتور واسه خودم. اولش داداش یکی ساخت که یه ذره شبیه من بود بعدش خودم یه آواتور دیگه ساختم که اصلا شبیه خودم نبود. صاب سایت هم در اقدامی محیر العقول آواتور های ساخت خودمو حذف کرد نمی دونم چطوری. 

۴- این وسط مسطا اگه اوقات فراغتی پیدا می شد مقاله هم می خوندم. حاصلش شد خوندن یه دووووونه!!! آبسترکت (بترکه چشم حسود!) که اونم به کل ناامیدم کرد. مقاله معروفیه و من نمی دونم چرا ترم گذشته که اون کار تحقیقاتی رو انجام میدادم اینو ندیدم. اصلا میگه این کار که من انجام میدم کشک! می ترسم به استاد معظم بگم. آخه نمیگه این چه طرز سرچ کردن بود که تو الان اینو به من میگی؟ البته همون زمان هم یه بوهایی برده بود که من خوب سرچ نکردم 

۵- این از اوضاع امروز. بقیه روزا خدا کنه از این بهتر باشه. وگرنه این وضع و اوضاع خیلی داغونه که!

خیلی خوبه!

این آهنگ بسیار زیبارو با عشق تقدیم میکنم به برکه جونم و خودم

و به همه ی بقیه ها! 

امیدوارم با شنیدنش حسابی شاد بشید 

 

 

نازنین مریم