خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

انفجار در خوابگاه دختران

امشب من و خواهرم و بلادونا در اتاق نشسته و گرم مشغول صحبت کردن بودیم (صحبت کردن خانم های محترم رو هم که در جریان هستید) ناگهان با صدای بسیار مهیب انفجار از جا پریدیم

من بلافاصله گفتم: وای تن

 همه پریدیم تو آشپزخانه  واگه گفتید چی شده بود ِبله

تنی که بنده یه ساعت قبل گذاشته بودم برا شام بپزه منفجر شده بود

ملت ریختن تو آشپزخانه(بعضیا پابرهنه) 

 من و بلادونا هم فقط هی میگفتیم:"ملت چه آدم های بی فکری هستنا تن میذارن و..

حتما صاحب تن خودشم اصلا صدای انفجار نشنیده... هرکی بوده خودشم باید اینا رو تمیز کنه

بابا این اصلا مال کی بوده؛و..."و یه عالمه چرت و پرت دیگه  

چون که دوباره ضایع بود تن بذاریم بجوشه این دفعه شیر رو ریختم تو همون قابلمه تا بجوشه که دچار سرنوشت مشابهی شد ولی این دفعه به اون شدت بازتاب بین المللی نداشت  

عکساش تو ادامه مطلب

 

ادامه مطلب ...

من باشم که دیگه بخوابم

تحقیقات برکه الممالک نشون میده خواب بعد از ظهر اصلا هم خوب نیست ، واللللللللللللللللللللللللللههههههههههههههه . من که دیگه به غلط کردن افتادم و دیگه دستم داغ کردم که ظهر ها بخوابم ؛میدونید چرا؟ از بس خوا ب های به گفته استادم "شرر و ور" به گفته خودم "چرت و پرت" میبینم . میگی چی؟

یه بار خواب دیدم من و استادم برای اینکه پول پایانامم جور شه  رفتیم دزدی خونه خاله بنده، باورتون میشه رفتیم دزدی ؛جالبیش اینجا بود که رفته بودیم دزدی ولی زنگ در زدیم (این خواب دیگه تقصیر استادمه از بس از بی پولی و بی بودجه ای برا پایانامه حرف میزنن)

یه خواب دیگه هم دیدم که روم به دیفال:

جک و جیل یادتون میاد دوتا بچه خرس بودن ....

حالا من خواب دیدم من و بلادونا دوتا بچه  خوکچه ی بسیار بسیار زیبا و ملوسیم که دوقلوهای به هم چسبیده ایم اسما مونم "جیلز" و "جیلی" بود. یه عده ای هم همش دنبالمون میکردن که بگیرنمون کبابمون کنن بخورن ماهم هی میدوییدیم و من همش به این فکر بودم که بللی رو از خودم جدا کنم که اگه من به دام افتادم حداقل اون به پای من نسوزه

for you my dear Motahhareh

y dear Motahareh؛ That was very painful for me that I couldn’t be with you when you went to terminal, 

 I really miss you, 

Everything in room remember you, your bed, your cinnamon tea …

Tonight I m sitting in Tv room without you, and I don’t laugh to everything like past night  

Are You remember how much we laughed in TV room and every one watched us

Are you remember how we was run in street for catching bus service

Every time when I defined my sooty ,you encouraged me with your laughing

Are you remember when I asked you why we do a lot of laughable work together, and you answered : you have talent for doing funny and I just irradiate it.

Who heat our food in SAHAR after you, who awake us for SAHAR? I?!!!!!!!!!!!! Beladona?!!!!!!!!!!!!!!!

Who is my partner for  Pat and Mat plying after you?!! 

MOti do you remember that letter i writed for you last night? see that in continuation of subject.

Moti today I cried , I missed you and I really wanted to cry but I controlled myself but when I see my thesis result that was so bad , both of them (your departure and my result ) pressed me and I was cried (Moti I don’t know why these are my result? I don’t know my Ranitidine is wrong?! my extract is wrong?!! Rats are wrong?!! I am wrong?!!  they are wrong?!! we are wrong?!! …)

But in that situation seeing belladona gave me peace

I really love you  and you are one of my best friend for all time

 best wishes for you and your familly

Hopping to meet

peactur in continuation of subject 

ادامه مطلب ...

Hurry up,Hurry up....... dont hurry up

At 2:30 pm:

Motahare: would you like to go shopping this evening my dear Berkeh?

I: yes of course my dear mot..

M: Let go with 4:30 bus service.

I: ok

(mot  was watching movie and I slept ,then I woke up a little late)

At 4:15:

M: hurry up!

M: don’t speak! Just hurry up!

I: where is my scarf?

M: go other side I want mirror

At 4:24:

I: ooooohh this is my scarf I think it came out from cow mouth

But we don’t have time for…

 M: just hurry up! Put on your clothes and don’t speak!

I: hurry up

M: hurry up

Hurry up

Hurry up…

At 4:26:

M: do we have bus at 4:30?

I: No we dont have, first bus is at 5:30

(Rise raftan az khande o dying of laughing)

Don’t hurry up

Don’t hurry up

I don’t know why we thought we have bus at 4:30 while we didn’t,)

this mistake made us laugh a lot)

 

چگونه میتوان خورشید را در بند کشید

چگونه میتوان دستان خورشید را بست ؛ که بستند چگونه میتوان فرق ماه را شکافت؛ که شکافتند چگونه میتوان تمام عالم را یتیم کرد؛ که کردند چگونه میتوان ولی خدا را خانه نشین کرد؛ که کردند چگونه میتوان کاری کرد که امام ات در بی کسی و مظلومیت نیمه شبها سر در چاه گذارد...

 مگر علی هم او نبود که در دامان پیامبر رشد کرد مگر او نبود که پیامبر در باره او فرمو د: "من کنت مولا فهو علی مولا " و یا "انت اخى و وزیرى و وارثى و خلیفتى من بعدى" و همچنین فرمود:" انى تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتى اهل بیتى و انهما لمن یفترقا حتى یردا على الحوض  (من در میان شما دو چیز بزرگ و وزین میگذارم کتاب خدا و عترتم را و آندو هرگز از یکدیگر جدا نشوند تا در کنار حوض بر من وارد گردند.) "

 مگر او نبود که پیامبر بارها و بارها از عشق و علاقه وافر خدا و خود به او سخن گفت:  "على مع الحق و الحق مع على".  "هر که على را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر که على را دشمن بدارد با من دشمنى کرده است و کسیکه على را اذیت کند مرا آزار رسانده و هر که مرا آزار رساند خدا را آزار نموده است"

مگر او نبود که جان در کف گرفته ؛در بستر پیلامبر خوابید مگر او از همان پنج تن آل عبا نبود؛ مگر علی نبود که پیامبر فرمود :"انا مدینه العلم و علی البابها ....   " یا در جای دیگری فرمود: "یا علی انت بمنزله هارون من موسی الا انه لانبی بعدی: ای علی! نسبت تو به من مانند نسبت هارون به موسی است جز اینکه بعد از من پیامبری نخواهد بود"

 چگونه کسی میتواند بگوید تو را قبول ندارد و پیامبر را قبول دارد یا تورا قبول ندارد و خدا را قبول دارد؛به خدا راه رسیدن به خدا و رسولش از تو میگذرد.

باورم نمیشود چگونه همان کسانی که ادعا میکردند اصحاب و یار پیامبر هستند بعد از وفاتش دخترش را سیلی زدند (برام خیلی عجیبه که فقط 60 روز بعد از وفات پیامبر حضرت فاطمه شهید کردن) و با علی چنین کردند با حسن و حسین چنان.

بعد از تو علی نمی دانم چگونه زمین میچرخد و حیات ادامه دارد به خودت سوگند که امشب همه عالم یتیم شده است از تو هیچ نمیتوانم بنویسم فقط میدانم آنقدر بزرگی که در ذهن من نمیگنجی در بزرگی تو همین بس که هر چه دعاهای زیباست دعاهای توست با مناجاتت(مناجات حضرت امیر) نهایت معرفت و زیبایی را نشانه رفتی :

" مولای یا مولا انت المولا و انا العبد و هل یرحم العبد الا المولا؛ مولای یا مولا انت المالک و انا المملوک و هل یرحم المملوک الا المالک؛ مولای یا مولا انت العزیز و انا الذلیل و هل یرحم الذلیل الا العزیز...

و نهایت عشق را آنجا که در اوج زمزمه عاشقانه ات در کمیل فرمودی: 

" فلئن صیرتنی للعقوبات مع اعدائک  و جمعت بینی و اهل بلائک و فرقت بینی و بین احبائک و اولیائک فهبنی یا سیدی و مولای و ربی صبرت علی عذابک فکیف اصبر علی فراقک و هبنی صبرت علی حر نارک فکیف اصبر علی النظر الی کرامتک......

و نهایت علم و بزرگیت را با نهج البلاغه ات که دریای بیکران علم و انوار الهی ست. 

(خدا را ؛ خدا را؛ در باره فقرا و تهیدستان ؛ آنها را در زندگی شریک خود سازید؛ امام علی ع) 

علی را وصف در باور نیاید         زبان هرگز ز وصفش بر نیاید 

علی  با  درد غربت اشنا بود        علی تنها ترین مرد خدا بود

علی دراستین دست خدا داشت         قدم در استان کبریا داشت

علی سوزوگدازی جاودانه ست         علی رازو نیازی عاشقانه ست

دل دریایی اش دریای خون بود      زخون باغ وبهارش لاله گون بود

علی  را وصف در باور نیاید           زبان هرگز زوصفش بر نیاید

علی  با درد غربت اشنا بود         علی تنها ترین مرد خدا بود

نوای عشق اثنای علی بود          اذان سرخ اوای علی بود

علی را قدر پیغمبر شناسد          که هرکس خویش رابهترشناسد

علی را وصف در باور نیاید          زبان هرگز زوصفش برنیاید

علی با درد غربت اشنا بود            علی تنها ترین مرد خدا بود

دل زعشق تودریاشد یا علی          جان زعشق توشیدا شدیا علی

ما به عهد تو پایبندیم یا علی          تا به مهر تو پیوندیم یا علی  

                                    آهنگش

عصاره ۲

یه چیزی بگم ؟ بعد از ریختن اون عصاره معروفه دیروز دوباره رفتم عصاره(abstract) گرفتم و این بار با احتیاط تمام از دیرئز تا امروز تکون میدادم .حالا اگه گفتید چی شد؟

امروز صبح وقتی هدا جان با هیجان و با حرکات دست صحبت میکردن یه دفعه دستش محکم خورد به دبه abstract منو دبه نقش زمین  شدو همش ریخت؛اولش که شوکه شدیم (منو و بلادونا و مط و هدی) واقعا شوک بزرگی بهم وارد شد.بچه ها در حین شوک زدگی خندشونم گرفته بود ولی یه جورایی به خاطر من خندششونو نگه داشته بودن که یه دفعه خودم پوکیدم زدم زیر خنده و همه پوکیدن از خنده... 

 

امروز اومدم خوابگاه و برا عصاره ذلیل مردم حلوا درست کردم 

اینمم یه عکس از سفره افطارمون  (البته امشب وضع مون  خوب بود

عکسا در ادامه مطلب

ادامه مطلب ...

هوا برت نداره

امروز رفتم گروه فارما عصاره سیاه دونه بگیرم (همون عصاره که دیشب ریخت)؛یه سری هم به اتاق دکتر بر... زدم و یه سلامی عرض کردم و ایشون هم کلی با گرمی باهام برخورد کردن و نشستیم و کلی صحبت کردیم(راجب پایانامم)یه دفعه منشی شون اومد تو اتاق؛تا منو دید کلی با گرمی و ابراز خوشحالی از دیدن ما سلام و احوال پرسی و ...بعد شرو کرد به تعریف کردن از من:آره اقای دکتر تا بحال دانشجویی به خوبی ایشون ندیدم و بسیار خوب و با ادب و و فلان فلان...؛خلاصه یه ساعت ایشون از ما تعریف کردو نیم ساعتی هم دکتر تعریفمون کرد؛و من ذوق مرگ شده بودم و فقط میگفتم :خواهش میکنم نظر لطفتونه؛خوبی از خودتونه و.... 

خلاصه بعد از این صحنه هوا برم داشته بود و فک کردم که همه منو دوست دارن ؛که خدا فوری اون روی سکه رو نشون داد 

اومدم تو گروه دکتر بسک ...دیدم با گرمی سلام کردم اصلا اصلا تحویلم نگرفت و به زور و از روی اجبار سری برام تکون داد  ؛

 ولله گروههای دیگه اینقد مارو دوست دارن و گروه خودمون...

من از بیگانگان هرگز ننالم که هرچه کرد با من آشنا کرد 

English class

After English class(last section):

مط بزرگ:برکه عزیزو نازم دیدی بللی جه سوتی داد سر کلاس  به .... گفت ....

من:نه من متوجه نشدم

مط بزرگ:چرا دیگه همونجا که همه خندیدیم و تو هم مرده بودی از خنده

من :نه من اون جمله شو متوجه نشدم

مط بزرگ:پس تو به چی میخندیدی که مرده بودی از خنده

من:شما میخندیدید و منم میخندیدم خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو

After English class(today):

بللی:"مگه از رو جسد من رد شی" TEACHER گفت به انگلیسی  چی میشه؟

برکه :مگه همچین چیزی هم سر کلاس گفت؟!!!!!

بللی:فلان جمله رو فلان چیزو ؛اون یکی چیزو ؛این یکی چیزو ،اون ؛این.....TEACHER گفت چی میشه؟

من:مگه همچین چیزایی سر کلاس گفتین؟!!!!!!!!!

خلاصه اینکه من نمیدونم این جماعت تو کلاس  زبانمون به چه زبونی حرف میزنن که من متوجه نمیشم وگرنه اگه انگلیسی حرف بزنن که من میفهمم آخه نه اینکه انگلیسیم توپ توپه

خلاصه یاد گرفتم سر کلاس هر وقت بقیه خندیدن بخندم هروقت ساکت شدن ساکت باشم و هر کاری کردن همون کارو کنم که نفهمن هیچی نمی فهمم

واویلا اونجاس که زمانی که همه میخندن TEACHER ازم بپرسه که به چی میخندی و موضوع چی بود؟ 

ط

مسابقه آیکونی

هرکی گفت این (شکلک پایینی)کیه ؟جایزه داره  

 

 

باغ مون -مارمون

 

 

 

این عکس ماری که پدرم تو باغ مون به قتلش رسوند (پدر ماست دیگه)

یه ماری سمی که پدرم میگه اسمش مار پلنگیه  

به نطرم طبق اطلاعات زیست شناسی قبلیم فک کنم از خانواده مارهای افعی باشه