امروز اون تست TNF آلفا که از پایان نامه مونده بود رو انجام دادیم و تموم شد! البته ایشالله که جواب بده(اسمایلی التماس دعا)
این دکتر استاد مشاور آدم خاصیه بصورت امواج سینوسی یه روز خوشم میاد ازش و یه روز ازش متنفرم یعنی یه همچین آدمیه! یه قسمتی از تست، میگم دکتر الان این بافر رو باید اضافه می کردیما میگه نه ه ه ه حاااااجی! الان تست وارد فلان مرحله شده و بعدا باید بافر بیسار اضافه بشه و اینا! اون لحظه که بهم گفت حاجی یه لحظه حس کردم الان نیروهام موندن تو خاکریزا زیر آتیش و من نمی تونم واسشون مهمات بفرستم نمی دونی چه وعضی بود.
میگه: ما باید کلاس دوم دبستان که معدلمون 20 شد تو اوج از دنیای علم خداحافظی می کردیم تا به این روز نیفتیم!
میگم: حالا نا امید نباش تو هم ایشالله پی اچ دی قبول میشی(ژنتیک)
میگه: بهتره ادامه ندم هر چی میگذره بدتر میشه
میگم: نگو تو حالا حالاها وقت داری دو روز دیگه دکتر میشی و باعث میشی آمار مونگولای دنیا بیاد پایین
میگه: ینی من الان آمارشونو بردم بالا؟
میگم: نه ینی تو باعث میشی بچه هایی که قراره با آنومالی به دنیا بیان به دنیا نیان!
میگه:ینی بچه هامم منگولن؟...
کلا هر دفه من با این دوست مسیج بازی کردم از اول تا آخر سناریو همین بوده:)))
آشتی نوشت: ای دوست عزیز ای فرند، ای تیچر، ای میلاد، سلام!
ادامه مطلب ...
همینروزاست که دکتر یه نامه ی عاشقانه واسم بفرسته به این مضمون:
عزیز دلم ای بهترین دانشجوی من، تو زرنگ ترین دانشجویی بودی که تا حالا دیدم (البته دلش می خواد بگه که خوشگل ترین دانشجوی من هم بودی ولی روش نمیشه خخخخخخ)، ای بزرگوار یادته می گفتی دلیل اینکه نوشتن یه مقاله رو نود سال طولش دادی این بود که اولا کار عملی داری و صب تا شب تو آزمایشگاه هستی و دوما مقاله انگلیسی نوشتن وقت می گیره؟ الان که هم صب تا شب بیکاری و هم باس فارسی بنویسی پس دردت چیه؟ چرا احساس می کنی دانلود آهنگ و تماشای فیلم و همچنین رفیق بازی و از همه مهمتر خواب، از نوشتن واجب تره؟ دو روز دیگه اگه از تو خوابگاه انداختنت بیرون نیای اینجا پیش من زر زر کنی که گردنتو می زنم گفته باشم.
حالا بگو ببینم ای دانشجوی کوشا و ساعی، دقیقا چند سال دیگه قراره پایان نامه نوشتنتو طول بدی؟
شاعر می فرمایه:
دیگه کمتر گله کن
یه ذره کمتر گله کن
من و تو مال همیم
یه کمی حوصله کن
دانلود همون آهنگ
آقا جون ما امشب یه دونه هم اتاقی جدید واسمون اومد که از قضا پی اچ دی رشته ی خودمون از آب در اومد و خیلی خوشمون اومد ازش ولی از اونجایی که ایشون هنوز برکه رو نمی شناختن یه پیشنهاد دادن به برکه که اگه کمک خواستی واسه ژورنال کلاب بگو و برکه سریع چسبید و الان ایشون دارن مقاله ی برکه رو ترجمه می کنن! (جهت همدردی با دوست دیگرمون که دارن یه مقاله ی دیگه ی ایشون رو ترجمه می کنن:))))))
من هر چی بهتون میگم عوض دانشجوی پایان نامه نویس شدم ملکه کک طماع و فقط صبح تاشب می خورم و می خوابم شما باورتون نمی شه که! اینم سندش:
زیر نویس عکس: اون دست برکه هستش و داره به جایگاه بنده در مقام دانشجوی باکمالات اشاره می کنه:))
آقا ما هر چی منتظر شدیم امروز از سران معظم دانشگاه روزمون رو بهمون یه تبریک خشک و خالی بگن٬ نگفتن فلذا از این تریبون خودمون این روز رو به خودمون و ارواح عمه مون تبریک میگیم:)))